گنجور

شمارهٔ ۳۳۹

مرا درست شد از آفریدگار جهان
که از جمال و کمال آفرید ترکستان
همه جمال ز تُرکان همی دهند خبر
همه‌ کمال ز تُرکان همی دهند نشان
جمال جمله پدید آمد ازکلاه وکمر
کمال جمله پدید آمد از کمند و کمان
بدو رخ سمنی دلگشای در مجلس
به ناچخ سه‌منی جان ربایْ در میدان
یکی به غمزهٔ جادو همی رباید دل
یکی به خنجر هندو همی ستاند جان
کلاه بر سر ترکان و تیغشان دردست
چو مِهْر در حَمَل و مُشتری است در سَرَطان
همه زبون شمرند از هنر سوار دلیر
همه سبک شکنند از ظفر سپاه‌گران
دی و تموز در آن جنگیان اثر نکند
مگر فریشتگانند لشکر توران
کمر به سان ‌کمند و به موی همچو کمر
دهان به سان خیال و به چشم همچو دهان
گسادن سخن و بستن‌کمر همه را
خبر دهد زدهان و نشان دهد زمیان
به مهر و خدمت ترکان سپرد باید دل
چو کردگار به ترکان سپرد ملک جهان
بلی زدولت تُرکان بقای اسلام است
بقای دولت ترکان به دولت سلطان
جلال دولت باقی جمال ملت حق
که شهریار زمین است و پادشاه زمان
معز دین و سرافراز دوده ی سلجوق
پناه خلق و خداوندِ خانهٔ خاقان
جوان و پیر به شاه جهان همی نازند
که پیر عقل و جوان دولت است شاه جهان
به رای پاک همی تخت را کند عالی
به تیغ تیز همی ملک را دهد سامان
زبندگان همه کوشش بود وزو بخشش
زخسروان همه طاعت بود وزو فرمان
چو تیغ او شکند شیر شَرزَه را چنگال
چو تیر او فکند پیل مست را دندان
قضا بیاید و در تیغ او شودگوهر
قدر بیاید و بر تیر او شود پیکان
خدایگانا، شاها، مُظَفّرا، مَلِکا
زمانه از تو پذیرد همی به عدل امان
سرای ملک تو آراسته است و دولت تو
در سرای فرو گستریده شادُ‌رْوان
حسود تو چو چراغ است و تو چو خورشیدی
بدین حدیث دلیل است و حجت و برهان
اگرکسی به چراغ اندرون دمد نفسی
چراغ زود فرو میرد و شود پنهان
وگر هوا متغیر شود زگرد و بخار
در آفتاب نیاید تَغَیُّر و نقصان
جهان ز سایه و از آفتاب خالی نیست
تو آفتاب ملوکی و سایهٔ یزدان
دو گوهرست تو را در میان جام و حُسام
نشاط‌ پرور و دشمن بکش بدین و بدان
سماعِ اسْعَد چنگی بخواه و باده بنوش
ز طبع بنده معزی تو رانه‌خواه و بخوان
ز بخت خویش بناز و زمال خویش ببخس
مراد خویش بیاب و به کام خویش بران

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا درست شد از آفریدگار جهان
که از جمال و کمال آفرید ترکستان
هوش مصنوعی: من از سوی خالق جهان به شکل زیبایی و کمال آفریده شدم، مانند سرزمین ترکستان که به خاطر زیبایی‌اش مشهور است.
همه جمال ز تُرکان همی دهند خبر
همه‌ کمال ز تُرکان همی دهند نشان
هوش مصنوعی: زیبایی‌ها و کمالات از ترک‌ها به گوش می‌رسد و همگان درباره آن‌ها صحبت می‌کنند.
جمال جمله پدید آمد ازکلاه وکمر
کمال جمله پدید آمد از کمند و کمان
هوش مصنوعی: زیبایی تمام چیزها از کلاه و کمربند نشأت می‌گیرد، و کمال همه چیز از دام و کمان به وجود می‌آید.
بدو رخ سمنی دلگشای در مجلس
به ناچخ سه‌منی جان ربایْ در میدان
هوش مصنوعی: در مجلسی، چهره‌ی زیبا و دل‌نواز مانند سمن، همه را به خود جذب می‌کند و در میدان زندگی، وجودش جان‌رباست و دل‌ها را تسخیر می‌کند.
یکی به غمزهٔ جادو همی رباید دل
یکی به خنجر هندو همی ستاند جان
هوش مصنوعی: یکی با نگاه فریبنده‌اش دل را می‌رباید و دیگری با خنجرش جان را می‌گیرد.
کلاه بر سر ترکان و تیغشان دردست
چو مِهْر در حَمَل و مُشتری است در سَرَطان
هوش مصنوعی: کلاهی بر سر ترک‌ها و شمشیری در دستشان، مانند مهری که در برج حمل است و مشتری که در برج سرطان قرار دارد.
همه زبون شمرند از هنر سوار دلیر
همه سبک شکنند از ظفر سپاه‌گران
هوش مصنوعی: همه زبان‌ها به وصف هنر سوار دلیر می‌پردازند و همه از پیروزی جنگجویان شادمان و سبک‌بار می‌شوند.
دی و تموز در آن جنگیان اثر نکند
مگر فریشتگانند لشکر توران
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که هیچ تأثیری از جنگجویان در ماه‌های دی و تموز دیده نمی‌شود، مگر اینکه فرشتگان به عنوان سپاه توران در آنجا حضور داشته باشند. به عبارت دیگر، تنها وجود فرشتگان می‌تواند در این دو زمان خاص تأثیری بر جنگ‌ها بگذارد.
کمر به سان ‌کمند و به موی همچو کمر
دهان به سان خیال و به چشم همچو دهان
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جذابیت می‌پردازد. در آن، کمر زن با کمند مقایسه شده است که به طور مستحکم او را دربرگرفته و موهای او به شکل کمرش می‌باشد. همچنین دهان او به مانند یک خیال زیبا و چشم‌هایش به مثابه دروازه‌ای به دنیای خیال و افکار توصیف شده‌اند. این تصاویر به خوبی زیبایی و جذابیت شخصیت را به تصویر می‌کشند.
گسادن سخن و بستن‌کمر همه را
خبر دهد زدهان و نشان دهد زمیان
هوش مصنوعی: گفت‌وگو به پایان رسید و همه متوجه شدند که چه اتفاقی افتاده است و نشانه‌هایی از آن در میان افراد دیده می‌شود.
به مهر و خدمت ترکان سپرد باید دل
چو کردگار به ترکان سپرد ملک جهان
هوش مصنوعی: دل را باید به محبت و خدمت ترک‌ها سپرد، همان‌طور که خالق جهان سرنوشت ملک را به دست ترک‌ها سپرده است.
بلی زدولت تُرکان بقای اسلام است
بقای دولت ترکان به دولت سلطان
هوش مصنوعی: قطعاً قدرت ترکان مایه ادامه و استحکام دین اسلام است و ادامه حکومت ترکان بستگی به اقتدار سلطان دارد.
جلال دولت باقی جمال ملت حق
که شهریار زمین است و پادشاه زمان
هوش مصنوعی: عظمت و شکوه دولت جاودان، زیبایی ملت حق را به تصویر می‌کشد. او فرمانروای زمین و پادشاه زمان است.
معز دین و سرافراز دوده ی سلجوق
پناه خلق و خداوندِ خانهٔ خاقان
هوش مصنوعی: این بیت به تعریف و تمجید از شخصیتی می‌پردازد که در دین و مذهب مرتبه بالایی دارد و از خانواده‌ای بزرگ و با افتخار به شمار می‌رود. او همچنین به عنوان پناهگاهی برای مردم و حامی خداوند در سرزمین خود شناخته می‌شود و مقام و منزلتی والا دارد.
جوان و پیر به شاه جهان همی نازند
که پیر عقل و جوان دولت است شاه جهان
هوش مصنوعی: جوانان و پیران به بزرگی پادشاه جهان افتخار می‌کنند، زیرا پیران به دلیل تجربه و خردشان و جوانان به خاطر ثروت و قدرتشان دارای ارزش و مقام هستند.
به رای پاک همی تخت را کند عالی
به تیغ تیز همی ملک را دهد سامان
هوش مصنوعی: با نیت خالص و اندیشه درست، می‌توان به مقام و جایگاه بلندی دست یافت، و با ابزارهای مناسب، کشور و سرزمین را به نظم و سامان آورد.
زبندگان همه کوشش بود وزو بخشش
زخسروان همه طاعت بود وزو فرمان
هوش مصنوعی: همه موجودات دنیا تلاش و کوشش می‌کنند و از سوی دیگر، همه بندگان به فرمانروای بزرگ خود تسلیم‌اند و از او فرمان می‌برند.
چو تیغ او شکند شیر شَرزَه را چنگال
چو تیر او فکند پیل مست را دندان
هوش مصنوعی: وقتی شمشیر او شیر نترس را شکست، مثل تیرش قدرتی را به زمین می‌زند که فیل سرکش را نیز دندانش آسیب می‌زند.
قضا بیاید و در تیغ او شودگوهر
قدر بیاید و بر تیر او شود پیکان
هوش مصنوعی: زمانی که تقدیر و سرنوشت به سراغ او بیاید، همچون یک شمشیر با تیزی می‌شود و ارزش و اهمیت به مانند یک تیر به او قدرت می‌بخشد.
خدایگانا، شاها، مُظَفّرا، مَلِکا
زمانه از تو پذیرد همی به عدل امان
هوش مصنوعی: ای خداوند، ای شاه، ای پادشاه برتر، زمانی وجود تو به ما امنیت و عدالت عطا می‌کند.
سرای ملک تو آراسته است و دولت تو
در سرای فرو گستریده شادُ‌رْوان
هوش مصنوعی: کاخ و کاشانهٔ تو به زیبایی تزئین شده و نعمت و خوشبختی تو در آن فضا به وفور گسترش پیدا کرده است.
حسود تو چو چراغ است و تو چو خورشیدی
بدین حدیث دلیل است و حجت و برهان
هوش مصنوعی: حسود مانند چراغی است که فقط نور کمی دارد، در حالی که تو مانند خورشید هستی و این موضوع خود دلیلی محکم و روشن است.
اگرکسی به چراغ اندرون دمد نفسی
چراغ زود فرو میرد و شود پنهان
هوش مصنوعی: اگر کسی به درون چراغ نفسی بدمد، چراغ به سرعت خاموش می‌شود و نور آن ناپدید می‌گردد.
وگر هوا متغیر شود زگرد و بخار
در آفتاب نیاید تَغَیُّر و نقصان
هوش مصنوعی: اگر هوا تغییر کند و از گرد و بخار در زیر آفتاب به وجود آید، تغییر و نقصان دیگر قابل مشاهده نخواهد بود.
جهان ز سایه و از آفتاب خالی نیست
تو آفتاب ملوکی و سایهٔ یزدان
هوش مصنوعی: این دنیا هیچ‌گاه خالی از نور و سایه نیست. تو مانند آفتابی هستی که مقام بلندی داری و سایه‌ات تحت حمایت خداوند است.
دو گوهرست تو را در میان جام و حُسام
نشاط‌ پرور و دشمن بکش بدین و بدان
هوش مصنوعی: در میان جام و شمشیر، دو گوهر ارزشمند وجود دارد که یکی شادمانی‌آور و دیگری برای نابود کردن دشمن است.
سماعِ اسْعَد چنگی بخواه و باده بنوش
ز طبع بنده معزی تو رانه‌خواه و بخوان
هوش مصنوعی: به شادی و سرور گوش بسپار و باده بنوش، زیرا که من به عنوان بنده تو، آماده‌ام تا خوشی را برایت فراهم کنم و بخوانم.
ز بخت خویش بناز و زمال خویش ببخس
مراد خویش بیاب و به کام خویش بران
هوش مصنوعی: از سرنوشت خود خرسند باش و از دارایی‌ات با مهربانی بگذر. خواسته‌ات را جستجو کن و آن را به دست بیاور تا به آنچه می‌خواهی برسی.