شمارهٔ ۳۳۳
رای سلطان معظم خسرو خسرونشان
معجزات فتح را بنمود در مشرق عیان
هرکه خواهد تا بداند معجزات فتح او
گو بیا بشنو حدیث زابل و هندوستان
رایت مهپیکرش را مشتری خوانم همی
زانکه هست او بر زمین چون مشتری بر آسمان
ملک و دولت را سعادتهای کلی حاصل است
بر زمین از فتح این بر آسمان از سعد آن
شاه سنجر در فتوح و در ظلفر مقبلترست
از ملک سلطان و از جغری بک و البارسلان
کان سلاطین را چنین رزمی نبود اندر ضمیر
وان بزرگان را چنین فتحی نبود اندرگمان
داستان فتح غزنین را به جان باید شنید
زانکه درگیتی نباشد زین عجبتر داستان
بر در غزنین دلیریهای شاه روزگار
کرد منسوخ آنچه رستم کرد در مازندران
خصم ملک ازگُربزی صد لشکر آورده به هم
از حد کالَنجَر و قَنّوج و سِند و مولتان
زنده پیلان پیش آن لشکر تو گفتی ای شگفت
بیش صد دریای جوشان هست ناپیدا کران
شکل پیلان بر زمین چون سایهٔ سیمرغ بود
اندر آن اقلیم گفتی هست سیمرغ آشیان
زان سپاه از هندو و کرد و عرب گفتی مگر
جادوانند از قیاس و اَهرِمَنشان پهلوان
نعرهٔ ایشان همی در بر بلرزانید دل
حملهٔ ایشان همی در تن برنجانید جان
زیر رخت و بار ایشان ناتوانا شد زمین
پیش گیر و دار ایشان ناشکیبا شد زمان
شاه عالم چون به رزم آن سپاه آورد روی
اسبشان را از هزیمت پاردم کرد از عنان
شد به فَرِّ او گشاده کشوری در یک نفس
شد به تیغ او شکسته لشکری در یک زمان
وز خدنگ لشکرش چون خانهٔ زنبور شد
بر یلان و زندهپیلان جوشن و برگستوان
یک نفر بسته شده وز بستگی زنهار خواه
یک نفر خسته شده وز خستگی فریاد خوان
خصم با آه و دریغ افتاده بر راه گُریغ
پشتکرده چون کمان و باز افکنده کمان
شاه ما در باغ پیروزی به پیروزی و فتح
بر سریر و گاه محمودی نشسته شادمان
گفته او را دولت عالی که اندر شرق و غرب
تا جهان باشد تو خواهی بود سلطان جهان
وعده و گفتار دولت راست بود از بهر آنک
گشت سلطان سلاطین سنجر کشورستان
او به بلخ است و رسولانند بر درگاه او
ضامن حمل و خراج و طالب امن و امان
شاه کرمان نامهٔ فتحش همی بر سر نهد
عذر خان خواهد همی در پیش او فرزند خان
وان که در غزنین همی برزد به جنگش آستین
بندهوار اکنون همی خواهد که بوسد آستان
در جهان هرگز چو او سلطان کجا باشد دگر
با سلاطین نیکعهد و بر رعیت مهربان
گاه جود و حقگزاری طبع او باد سبک
گاه عفو و بردباری حلم او کوهگران
در پناه دولت او خلق عالم سر به سر
دولت او در پناه کردگار غیب دان
ای جهانداری که بگرفتی به فرّ بخت خویش
آنچه بگرفتند پیش از تو ملوک باستان
ملک و گنج شایگان آوردهای زیر نگین
شاد و برخوردار باش از ملک وگنج شایگان
گر حقیقت بنگرند از شرق تا اقصای غرب
باغ در باغ است ملک و بوستان در بوستان
بوستان سبز و برومندست و باغ آراسته
زانکه فَرّت بوستان بانست و عدلتْ باغبان
گرچه ازگرمی هوای بلخ همچون آتش است
آتشی خواه از قنینه بیشرار و بیدخان
راحت افزایی کز او راحت فزاید روح را
ارغوان رنگی که بر رخ بشکفاند ارغوان
تا به جام اندر بود باشد سبک همچون هوا
چون به کام اندر شود گردد روان همچون روان
از عمل آب حیات و از صفت آب زلال
از نسب آب بهشت و از لقب آب رزان
زهره را با مشتریگویی قِران باشد به هم
چون بود بر دست تو ای بیقرین صاحبقران
تا که تو گشتی معز دین و دنیا چون پدر
شد معزی پیش تخت تو جوان بخت و جوان
نو شد اندر روزگار تو معزی را لقب
وین شرف اعقاب او را بس بود تا جاودان
گر زبان باشد قضا را تا بدان گوید سخن
در دعای تو قضا این لفظ راند بر زبان
کای بنای اصل آدم تا فلک پاید بپا
وی شهنشاه معظم تا جهان ماند بمان
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رای سلطان معظم خسرو خسرونشان
معجزات فتح را بنمود در مشرق عیان
هوش مصنوعی: حکومت بزرگ و باشکوه شاه، نمایانگر معجزات پیروزیها بود که در شرق به وضوح دیده میشد.
هرکه خواهد تا بداند معجزات فتح او
گو بیا بشنو حدیث زابل و هندوستان
هوش مصنوعی: هر کسی که دوست دارد معجزات پیروزی او را بداند، بیاید و داستان زابل و هندوستان را بشنود.
رایت مهپیکرش را مشتری خوانم همی
زانکه هست او بر زمین چون مشتری بر آسمان
هوش مصنوعی: من چهرهی ماهپیکرش را به مشتری تشبیه میکنم، چرا که او بر زمین مانند مشتری در آسمان میدرخشد.
ملک و دولت را سعادتهای کلی حاصل است
بر زمین از فتح این بر آسمان از سعد آن
هوش مصنوعی: خوشبختیها و موفقیتهای بزرگ برای دولت و کشور در زمین به خاطر پیروزیها و دستاوردهای آسمانی است که از سعادت و خوشبختی به دست میآید.
شاه سنجر در فتوح و در ظلفر مقبلترست
از ملک سلطان و از جغری بک و البارسلان
هوش مصنوعی: شاه سنجر در جنگها و پیروزیها جلوتر و برتر از پادشاه سلطنت و دیگر فرمانروایان است.
کان سلاطین را چنین رزمی نبود اندر ضمیر
وان بزرگان را چنین فتحی نبود اندرگمان
هوش مصنوعی: سلاطین و بزرگان هیچگاه چنین جنگی را در دل خود نداشتند و به چنین پیروزیای هم هرگز در ذهنشان خطور نکرده بود.
داستان فتح غزنین را به جان باید شنید
زانکه درگیتی نباشد زین عجبتر داستان
هوش مصنوعی: شنیدن داستان فتح غزنین ضروری است، زیرا در جهان داستانی عجیبتر از این وجود ندارد.
بر در غزنین دلیریهای شاه روزگار
کرد منسوخ آنچه رستم کرد در مازندران
هوش مصنوعی: در دروازههای غزنین، شجاعتهای پادشاه زمانه باعث شد که کارهای رستم در مازندران به فراموشی سپرده شود.
خصم ملک ازگُربزی صد لشکر آورده به هم
از حد کالَنجَر و قَنّوج و سِند و مولتان
هوش مصنوعی: دشمن ملک از دور و بر، سپاه زیادی را به همراه آورده است، از سرزمینهای گوناگون مانند کالَنجَر، قَنّوج، سِند و مولتان.
زنده پیلان پیش آن لشکر تو گفتی ای شگفت
بیش صد دریای جوشان هست ناپیدا کران
هوش مصنوعی: زندهها در برابر سپاه تو گفتند که جای شگفتی دارد، زیرا بیش از صد دریای جوشان وجود دارد که پایان آنها دیده نمیشود.
شکل پیلان بر زمین چون سایهٔ سیمرغ بود
اندر آن اقلیم گفتی هست سیمرغ آشیان
هوش مصنوعی: شکل و سایهٔ فیلها بر زمین مانند سایهٔ سیمرغ در آن منطقه بود، به گونهای که گویی سیمرغ در آنجا لانهگزینی کرده است.
زان سپاه از هندو و کرد و عرب گفتی مگر
جادوانند از قیاس و اَهرِمَنشان پهلوان
هوش مصنوعی: از آن لشکر که شامل هندوها، کردها و عربها بود، به نظر میرسد که آنها جادوگران هستند، زیرا قدرت و شجاعتشان بهگونهای است که قابل مقایسه با پهلوانان اهرمننشان میباشد.
نعرهٔ ایشان همی در بر بلرزانید دل
حملهٔ ایشان همی در تن برنجانید جان
هوش مصنوعی: صدای فریاد آنها دل را به لرزه میاندازد و حملهی آنها جان را به شدت میلرزاند.
زیر رخت و بار ایشان ناتوانا شد زمین
پیش گیر و دار ایشان ناشکیبا شد زمان
هوش مصنوعی: زمین زیر بار سنگین آنها ناتوان شده و زمان نیز در انتظار آنها به شدت بیتاب گردیده است.
شاه عالم چون به رزم آن سپاه آورد روی
اسبشان را از هزیمت پاردم کرد از عنان
هوش مصنوعی: وقتی شاه جهان به میدان جنگ رفت، سپاه دشمن را شکست داد و به یاری خود، آنها را به عقبراند.
شد به فَرِّ او گشاده کشوری در یک نفس
شد به تیغ او شکسته لشکری در یک زمان
هوش مصنوعی: با برخورد و قدرت او، کشوری به یکباره آزاد شد و با ضربت تیغ او، لشکری در یک لحظه شکست خورد.
وز خدنگ لشکرش چون خانهٔ زنبور شد
بر یلان و زندهپیلان جوشن و برگستوان
هوش مصنوعی: زخمی که از تیرهای لشکرش به یلان و فیلهای زنده میزند، به اندازهای شدید است که مانند کندوی زنبور به نظر میرسد.
یک نفر بسته شده وز بستگی زنهار خواه
یک نفر خسته شده وز خستگی فریاد خوان
هوش مصنوعی: یک نفر به دلیل وابستگی به زنان، در تنگنا و گرفتار شده است و دیگری به خاطر خستگی از زندگی، به شدت فریاد میزند.
خصم با آه و دریغ افتاده بر راه گُریغ
پشتکرده چون کمان و باز افکنده کمان
هوش مصنوعی: دشمن با حسرت و اندوه در مسیر گُریغ نشسته است، مانند کمانی که به عقب خم شده و تیرش را رها کرده است.
شاه ما در باغ پیروزی به پیروزی و فتح
بر سریر و گاه محمودی نشسته شادمان
هوش مصنوعی: پادشاه ما در باغ پیروزی نشسته و از موفقیتها و دستاوردهایش خوشحال و خرسند است.
گفته او را دولت عالی که اندر شرق و غرب
تا جهان باشد تو خواهی بود سلطان جهان
هوش مصنوعی: او به تو گفته که اگر به شرایط عالی دست یابی، در شرق و غرب دنیا سلطنت کنی و همه جا را تحت فرمان خود درآوری.
وعده و گفتار دولت راست بود از بهر آنک
گشت سلطان سلاطین سنجر کشورستان
هوش مصنوعی: حکومت وعده و سخن خود را به درستی عملی کرد، زیرا سلطان سنجر، که پادشاه بزرگتری بود، بر کشور حکومت میکرد.
او به بلخ است و رسولانند بر درگاه او
ضامن حمل و خراج و طالب امن و امان
هوش مصنوعی: او در بلخ زندگی میکند و افرادی به درگاه او رفتهاند تا از حمل و نقل و مالیات اطمینان حاصل کنند و درخواست امنیت و آرامش نمایند.
شاه کرمان نامهٔ فتحش همی بر سر نهد
عذر خان خواهد همی در پیش او فرزند خان
هوش مصنوعی: شاه کرمان نامهی پیروزیاش را بر سر میگذارد و بهدنبال عذرخواهی از خان است، در حالی که فرزند خان در پیش او قرار دارد.
وان که در غزنین همی برزد به جنگش آستین
بندهوار اکنون همی خواهد که بوسد آستان
هوش مصنوعی: کسی که در غزنین به جنگ میرفت و آستینش را به شکل یک بنده بالا میزد، اکنون میخواهد که با احترام و محبت به درگاه کسی دیگر برسد.
در جهان هرگز چو او سلطان کجا باشد دگر
با سلاطین نیکعهد و بر رعیت مهربان
هوش مصنوعی: در دنیا هیچ کس نمیتواند به پای او برسد، زیرا او با دیگر پادشاهان که به عهد و پیمان خود وفادارند و با مردم خود مهربان هستند، همتراز نیست.
گاه جود و حقگزاری طبع او باد سبک
گاه عفو و بردباری حلم او کوهگران
هوش مصنوعی: گاهی بخشش و کرم او همانند نسیم و راحت است و گاهی احساس مدارا و شکیباییاش همچون کوهی بزرگ و استوار.
در پناه دولت او خلق عالم سر به سر
دولت او در پناه کردگار غیب دان
هوش مصنوعی: در حمایت و سرپرستی او، تمام موجودات جهان تحت حمایت و لطف او هستند و همه در آغوش خداوندی که از غیب آگاه است، قرار دارند.
ای جهانداری که بگرفتی به فرّ بخت خویش
آنچه بگرفتند پیش از تو ملوک باستان
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که با شانس و سرنوشت خود، آنچه را که پادشاهان قدیم به دست آورده بودند، در اختیار داری.
ملک و گنج شایگان آوردهای زیر نگین
شاد و برخوردار باش از ملک وگنج شایگان
هوش مصنوعی: شما ثروت و پادشاهی را در دستانتان دارا هستید، پس با خوشحالی و بهرهمندی از این نعمتها زندگی کنید.
گر حقیقت بنگرند از شرق تا اقصای غرب
باغ در باغ است ملک و بوستان در بوستان
هوش مصنوعی: اگر به حقیقت نگاه کنیم، از سمت شرق تا دورترین نقطه غرب، همه جا پر از باغ و زیبایی است و هر مکان به مکان دیگری زیبایی و شگفتی میبخشد.
بوستان سبز و برومندست و باغ آراسته
زانکه فَرّت بوستان بانست و عدلتْ باغبان
هوش مصنوعی: باغ زیبا و سرسبز و پرطراوتی وجود دارد که به خاطر مهارت و انصاف باغبانش، به خوبی نگهداری شده و آراسته است.
گرچه ازگرمی هوای بلخ همچون آتش است
آتشی خواه از قنینه بیشرار و بیدخان
هوش مصنوعی: هوای بلخ گرچه خیلی گرم و سوزان است، اما مانند آتش نیست که دود کند یا شعلهور باشد. این گرما میتواند بدون خطر و به آرامی وجود داشته باشد.
راحت افزایی کز او راحت فزاید روح را
ارغوان رنگی که بر رخ بشکفاند ارغوان
هوش مصنوعی: اگر آرامشی که از او به دست میآید، روح را تسکین بخشد، همانند رنگ بنفش که بر چهره میافروزد و زیبایی میآورد.
تا به جام اندر بود باشد سبک همچون هوا
چون به کام اندر شود گردد روان همچون روان
هوش مصنوعی: تا زمانی که در جام بماند، سبک و آزاد مانند هوا است، اما وقتی به درون کام (دهان) برود، روان و جاری میشود مانند جوی آب.
از عمل آب حیات و از صفت آب زلال
از نسب آب بهشت و از لقب آب رزان
هوش مصنوعی: این جمله به بررسی ویژگیها و صفات مختلف آب میپردازد. ابتدا به خاصیت آب حیات اشاره میشود که نماد زندگی و رشد است. سپس به کیفیت آب زلال اشاره میکند که نشاندهنده پاکی و شفافیت است. بعد به نسب آب بهشت میپردازد که به معنای مقدس بودن و خوشبو بودن این نوع آب است. در نهایت، به لقب آب رزان اشاره میکند که ممکن است به آبهایی با ویژگیهای خاص یا خاصیتهای ویژهای اشاره داشته باشد. به طور کلی، این عبارت نشاندهنده اهمیت و ویژگیهای مثبت آب در زندگی و محیط زیست است.
زهره را با مشتریگویی قِران باشد به هم
چون بود بر دست تو ای بیقرین صاحبقران
هوش مصنوعی: زهره و مشتری وقتی باهم قرار بگیرند، مانند این است که تو ای بیقرین، در دست خود چیزی با ارزش داری.
تا که تو گشتی معز دین و دنیا چون پدر
شد معزی پیش تخت تو جوان بخت و جوان
هوش مصنوعی: زمانی که تو از دیانت و دنیا جدا شدی، مانند پدری شدی که در کنار تو ایستاده است و جوانی با بخت خوب در حضورت قرار دارد.
نو شد اندر روزگار تو معزی را لقب
وین شرف اعقاب او را بس بود تا جاودان
هوش مصنوعی: در روزگار تو، معزی لقب جدیدی به دست آورد و این افتخار برای نسلهای بعدی او کافی است تا همیشه در یاد بماند.
گر زبان باشد قضا را تا بدان گوید سخن
در دعای تو قضا این لفظ راند بر زبان
هوش مصنوعی: اگر زبان اجازه بدهد که سرنوشت را بیان کند، آنگاه در دعای تو، سرنوشت این کلمات را بر زبان میآورد.
کای بنای اصل آدم تا فلک پاید بپا
وی شهنشاه معظم تا جهان ماند بمان
هوش مصنوعی: ای سازنده و مربی اصلی انسان، تا آسمان پایدار بمان. ای پادشاه بزرگ، تا زمانی که جهان باقی است، تو نیز باقی بمان.