گنجور

شمارهٔ ۳۳

اگر نشاط ‌کند دهر واجب‌ است و صواب
که کرد خسرو روی زمین نشاط شراب
رخ نشاط برون آمد از نقاب امروز
جو آتشی‌که مر او را زآب هست نقاب
اگر کسی صفت باده و پیاله کند
پیاله آب فسردست و باده آتش ناب
اگر چه آتش با آب ضد یکدگرند
به‌دست شاه موافق شدند آتش و آب
معزّ دین پیمبر مغیث امت او
شه ملوک زمین مالک قلوب و رقاب
شهی که داد خدایش بزرگوار سه چیز
ضمیر روشن و عزم درست و رای صواب
هنر ندارد قیمت مگر به سیرت او
صدف ندارد قیمت مگر به درّ خوشاب
سزد بقای دل و دولتش که چشم ستم
ز دولت و دل بیدار او شد اندر خواب
اگر زمانه سوالی کند که نصرت چیست
زمانه را ندهد جز به تیغ تیز جواب
فتوح همچو نجوم است و ملک همچو سیهر
ظفر منجم و شمشیر او چو اُسطرلاب
شدست تیغ وکف او در جحیم و نعیم
کز آن بلای نهیب است و زین امید ثواب
همی به‌تیغ اجل وهم او مخالف را
چنان زند که زند جرخ دیو را به شهاب
ایا ستودف صفت خسروی که درگه توست
جهان و خلق جهان را چو قبله و محراب
خراب بود جهان پیش ازین به‌دست ملوک
کنون به دست تو آباد شد جهان خراب
به فرّ عدل تو شد جای عندلیب و تذرو
همان زمین که بدی جای جغد و جای غُراب
بلند رای تو گوهر همی‌کند ز حَجَر
خجسته همت تو زر همی کند زتراب
برین حدیث شها شهر تو دلیل بس است
که از عمارت او یافت ملک رونق و آب
به دولت تو منجم بدو کشیده رقم
به همت تو مهندس برو نهاده طناب
سعادت ابدی کرده خاک او چو عبیر
عنایت فلکی کرده آب او چو گلاب
نوشته دست زمانه برو به خط قضا
حساب دولت و اقبال تا به روز حساب
نکرد هیچکس از جمع خسروان به درنگ
چنین وطن‌ که همی همتت‌ کند به شتاب
سحاب عدل تو بارنده شد برو نه عجب
اگر به عدل تو دیوار او رسد به سحاب
بساز شاها مانند این مبارک شهر
هزار شهر و زهر شهرکام خویش بیاب
همیشه تا که همی تابد آفتاب از چرخ
زتخت دولت‌ شاهی چو آفتاب بتاب
به شش دلیل طرب مجلس تو خرّم باد
به نای و بربط و تنبور و طبل و چنگ و رباب
به روزگار تو، ده شین بزرگ باد و عزیز
ز قدرت و ز قضای مُسبَّب الاسباب
شکار و شهر نو و شهریاری و شمشیر
شباب و شاب و شاهی و شکر و شعر و شراب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر نشاط ‌کند دهر واجب‌ است و صواب
که کرد خسرو روی زمین نشاط شراب
هوش مصنوعی: اگر زندگی شاداب و پرنشاط باشد، درست و منطقی است که مانند یک پادشاه، شادی و نشاطی که در زمین است، ناشی از شراب باشد.
رخ نشاط برون آمد از نقاب امروز
جو آتشی‌که مر او را زآب هست نقاب
هوش مصنوعی: چهره شادی امروز از پشت پرده بیرون آمده است. این را بدان که آتش او که از آب سرچشمه می‌گیرد، همچنان در پشت پرده پنهان است.
اگر کسی صفت باده و پیاله کند
پیاله آب فسردست و باده آتش ناب
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد به صفاتی مانند می و باده و ظرف باده اشاره کند، باید بداند که نوشیدنی واقعی و ارزشمند در یک ظرف سرد آبی است، نه در چیزهای بی‌ارزش.
اگر چه آتش با آب ضد یکدگرند
به‌دست شاه موافق شدند آتش و آب
هوش مصنوعی: گرچه آتش و آب با یکدیگر در تضاد هستند، اما به دستور شاه، آن‌ها به هم توافق کردند و در کنار هم قرار گرفتند.
معزّ دین پیمبر مغیث امت او
شه ملوک زمین مالک قلوب و رقاب
هوش مصنوعی: این جمله به تمجید از مقام والای پیامبر اسلام می‌پردازد و او را به عنوان حامی دین و خدمتگذار به مردم معرفی می‌کند. همچنین برتری او را در میان پادشاهان زمین و تسلطش بر دل‌ها و جان‌ها تأکید می‌کند.
شهی که داد خدایش بزرگوار سه چیز
ضمیر روشن و عزم درست و رای صواب
هوش مصنوعی: پادشاهی که خداوند به او بزرگواری بخشیده، دارای سه ویژگی مهم است؛ اول، دل پاک و روشن، دوم، اراده‌ای قوی و ثابت، و سوم، اندیشه‌ای درست و منطقی.
هنر ندارد قیمت مگر به سیرت او
صدف ندارد قیمت مگر به درّ خوشاب
هوش مصنوعی: هنر ارزش ندارد مگر به شخصیت آن فرد، و صدف هم ارزش ندارد مگر به درّ باارزش درونش.
سزد بقای دل و دولتش که چشم ستم
ز دولت و دل بیدار او شد اندر خواب
هوش مصنوعی: جایز است که دل و موقعیت او ادامه پیدا کند، زیرا چشم ستم از وضعیت و دل بیدار او در خواب به حالتی درآمده است.
اگر زمانه سوالی کند که نصرت چیست
زمانه را ندهد جز به تیغ تیز جواب
هوش مصنوعی: اگر روزی زمانه بپرسد که پیروزی و موفقیت چیست، به جز با قدرت و شدت نمی‌توان به آن پاسخ داد.
فتوح همچو نجوم است و ملک همچو سیهر
ظفر منجم و شمشیر او چو اُسطرلاب
هوش مصنوعی: پیروزی‌ها مانند ستاره‌ها هستند و حکومت همچون سیاره‌ای که در تسخیر منجم است، در حالی که شمشیر او مانند اسطرلاب (ابزاری برای اندازه‌گیری ستارگان) عمل می‌کند.
شدست تیغ وکف او در جحیم و نعیم
کز آن بلای نهیب است و زین امید ثواب
هوش مصنوعی: دست او مثل تیغ است و در دنیای جحیم و نعیم قرار دارد، زیرا آن بلا از یک طرف ترسناک و از طرف دیگر امیدوارکننده به پاداش است.
همی به‌تیغ اجل وهم او مخالف را
چنان زند که زند جرخ دیو را به شهاب
هوش مصنوعی: مرگ به‌طور ناگهانی و به‌شدت به دشمنان حمله می‌کند، انگار که شهاب‌سنگی به دیو می‌خورد و او را نابود می‌سازد.
ایا ستودف صفت خسروی که درگه توست
جهان و خلق جهان را چو قبله و محراب
هوش مصنوعی: آیا زیبایی‌های وصف خسرو را ستایش کنم؟ زیرا درگاه تو، جهان و همه مخلوقات، مانند قبله و محل عبادت هستند.
خراب بود جهان پیش ازین به‌دست ملوک
کنون به دست تو آباد شد جهان خراب
هوش مصنوعی: قبل از این، جهان به خاطر سلطنت پادشاهان و حاکمان خراب و ویران بود، اما اکنون با وجود تو، این جهان که خراب شده بود، دوباره آباد و سرسبز شده است.
به فرّ عدل تو شد جای عندلیب و تذرو
همان زمین که بدی جای جغد و جای غُراب
هوش مصنوعی: به خاطر قدرت و انصاف تو، پرنده‌ای خوش صدا مانند عندلیب در آن سرزمین زندگی می‌کند، در حالی که همان زمین که قبلاً محل زندگی پرنده‌های بدشگون مانند جغد و کلاغ بود، حالا تغییر کرده است.
بلند رای تو گوهر همی‌کند ز حَجَر
خجسته همت تو زر همی کند زتراب
هوش مصنوعی: فکر و اراده‌ی قوی تو می‌تواند چیزهای با ارزش را از سنگ بی ارزش استخراج کند و تلاش نیکو و همت تو می‌تواند از خاک، طلا بسازد.
برین حدیث شها شهر تو دلیل بس است
که از عمارت او یافت ملک رونق و آب
هوش مصنوعی: در مورد این گفته، چیزهایی هست که نشان می‌دهد شهر تو به خودی خود نیکو و با شکوه است، زیرا وجود ساختمان‌های آن، باعث رونق و زیبایی ملک شده است.
به دولت تو منجم بدو کشیده رقم
به همت تو مهندس برو نهاده طناب
هوش مصنوعی: به خاطر قدرت و موفقیت تو، ستاره‌شناسان هنگام تولد تو، رقم‌هایی را نوشتند و معماران با تلاش و کوشش خود به خاطر تو، پایه‌های زندگی را محکم کردند.
سعادت ابدی کرده خاک او چو عبیر
عنایت فلکی کرده آب او چو گلاب
هوش مصنوعی: خاک او باعث خوشبختی جاودانی شده و مانند عطر خوش بو است، آب او هم مانند گل سرخ لطیف و معطر است.
نوشته دست زمانه برو به خط قضا
حساب دولت و اقبال تا به روز حساب
هوش مصنوعی: زندگی هر کس تحت تأثیر عوامل زمان و سرنوشت است. آنچه در نهایت اهمیت دارد، حساب و کتاب روز حساب است که نشان‌دهنده نتایج اعمال و رفتارهای ماست.
نکرد هیچکس از جمع خسروان به درنگ
چنین وطن‌ که همی همتت‌ کند به شتاب
هوش مصنوعی: هیچ کسی از میان بزرگان و شاهزادگان به اندازه‌ی تو به وطن و سرزمین خود اهمیت نمی‌دهد و همواره در تلاش است که سرعت را برای بهبود آن افزایش دهد.
سحاب عدل تو بارنده شد برو نه عجب
اگر به عدل تو دیوار او رسد به سحاب
هوش مصنوعی: باران رحمت و انصاف تو به زمین می‌بارد و تعجبی نیست اگر دیواری که در برابر این نعمت‌هاست، به اندازه‌ی ابرها بلند شود.
بساز شاها مانند این مبارک شهر
هزار شهر و زهر شهرکام خویش بیاب
هوش مصنوعی: ای پادشاه، مانند این شهر ارزشمند، هزاران شهر دیگر بساز و برآیند دلخواه خود را پیدا کن.
همیشه تا که همی تابد آفتاب از چرخ
زتخت دولت‌ شاهی چو آفتاب بتاب
هوش مصنوعی: هر وقت که خورشید از آسمان می‌تابد و روشنایی و حکمت را می‌افشاند، همان‌گونه که خورشید می‌درخشد، تو نیز در پادشاهی خود درخشندگی و قدرت را تجربه کن.
به شش دلیل طرب مجلس تو خرّم باد
به نای و بربط و تنبور و طبل و چنگ و رباب
هوش مصنوعی: به شش دلیل، خوشی و شادمانی در جمع تو برقرار است، با نواهای مختلفی همچون نی، بربط، تنبور، طبل، چنگ و رباب.
به روزگار تو، ده شین بزرگ باد و عزیز
ز قدرت و ز قضای مُسبَّب الاسباب
هوش مصنوعی: در روزگار تو، سرزمین و دیار بزرگ و محترم باشد به خاطر قدرت و تقدیرهایی که در این زمینه وجود دارد.
شکار و شهر نو و شهریاری و شمشیر
شباب و شاب و شاهی و شکر و شعر و شراب
هوش مصنوعی: در این بیت به لذت‌ها و جذابیت‌های زندگی اشاره شده است. به دنبال شکار و تجربه‌های تازه در یک شهر جدید هستیم، همچنین به حکومت و قدرت، جوانی و جوانمردی، سلطنت و شیرینی زندگی، شعر و ادبیات و نهایتاً شراب اشاره می‌شود. به طور کلی، این ترکیب به غنای زندگی و لذت‌های آن می‌پردازد.

حاشیه ها

1398/09/27 00:11
عین. ح

در مصراع آخر به جای «شاب» باید «شادی» باشد