گنجور

شمارهٔ ۳۲۵

عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان
وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان
نوبت باده و چنگ طرب‌انگیز رسید
نوبت شربت و طبل سَحَر آمد به کران
کرد باید طرب آغاز که در نوبت عید
تنگ دل بودن و بیکار نشستن نتوان
نتوان‌ کرد از این بیش ز بت رویان صبر
نتوان بود از این بیش ز می خشک دهان
گاه آن است‌ که مطرب بزند راه سبک
روز آن است که ساقی بدهد رطل‌ گران
بِفَرازند حریفان ز پی شادی جام
بفروزند ندیمان ز می صافی جان
جام می پر بستانند و تهی باز دهند
پیش بخت ملک ملک ده ملک ستان
ناصر دین عَضُد دولت و خورشید ملوک
شاه سنجر که نگهبان زمین است و زمان
پادشاهی که خداوند جهان است به حق
تا جهان است بماناد خداوند جهان
پیر فرهنگ جوانی و جوان بخت شهی
که همی فخر کند از هنرش پیر و جوان
هم خدای است ازو راضی و هم پیغمبر
هم خلیفه است از او شاد دل و هم سلطان
رنج در خدمت او برکه بر او سود کنی
چون بر او سود کنی رنج نیاید به زیان
اوست شاهی‌که چو در رزم‌کمان‌کرد به زه
خصم او سست شود گرچه بود سخت‌کمان
آید از خنجر او مرد مبارز به نفیر
آید از نیزهٔ او شیر دلاور به فغان
گر شود شاخ‌گل افروخته از ابر بهار
ور شود برگ رزان ریخته از باد خزان
جود او ابر بهارست و ولی شاخ‌گل است
خشم او باد خزان است و عدو برگ‌ رزان
ای به‌فرّ تو جهان یافته از فتنه نجات
وی به عدل تو زمان یافته از جور امان
میش با گرگ ز عدل تو همی آب خورد
جای آن است که خوانند تو را نوشْروان
حاشَ لِلّه که اگر نوشْرَوان زنده شود
پیش تو سجده برد بر طرف شادُرْوان
اندر آن روز که تو اسب دوانی بر دشت
واندر آن روز که توگوی‌زنی در میدان
ماه خواهد که تو را نعل شود بر سم اسب
زهره خواهد که تو را گوی شود در چوگان
چون‌ کند تیر تو بر شیر ژیان بیشه حصار
شود از تیر تو چون بیشه تن شیر ژیان
نیست چون تیغ توگر هست قضا را چنگال
نیست چون تیر تو گر هست اجل را دندان
تو به مروی و ز عدل تو به مصرست اثر
تو به شرقی و ز فتح تو به غرب است نشان
در بساطت پسر پادشه غزنین است
در رکابت پسر پادشه ترکستان
تو به اقبال همی بگذری از جد و پدر
سخن بنده یقین است و در این نیست‌ گمان
دست در دامن اقبال تو زد فخر ملوک
پیش تخت آمد و در طاعت تو بست میان
از تو شد مُقبل و از فرِّ تو بِفزود امید
وز تو شد خرم و بگشاد به شکر تو زبان
آن کرامت که تو اندر حق او فرمودی
وان سعادت که ازو دولت تو کرد ضمان
که شناسد به درستی مدد نعمت این
یا که داند به تمامی عدد منت آن
او به دینار تو امروز همی شکر کند
چون ز سلطان پدر تو پدر او به جنان
گر پدر پار به نزدیک پدر مهمان شد
پسر امسال به‌ نزد پسر آمد مهمان
تو توانی‌ که به شاهی بنشانی او را
که تویی در همه عالم مَلِکِ مُلک نشان
نه عجب گر بود از دست تو در غزنین شاه
و آن ‌کجا هست هم از دست تو در توران خان
این به نام تو همی سکه زند در غزنین
وآن به نام تو همی خطبه‌کند در توران
کارهایی که درش بستهٔ تقدیر بود
چو تو تدبیر کنی در بگشاید یزدان
فتح را نیست بریده ز رکاب تو رکاب
بخت را نیست‌ گسسته ز عنان تو عنان
ملک چرخ است و تو خورشیدی و دستور تو ماه
لشکرت انجم و میدا‌نت ره کاهکشان
بر همه جانوران گر به یکی مهر نگین
بود یک چند سلیمان نبی را فرمان
بر همه تاجوران هست به پیروزی بخت
همچو فرمان سلیمان همه حکم تو روان
تا که سازند قِران‌ْ مشتری و زهره به هم
تاکه بر چرخ بود طالع ‌گیتی سرطان
باد سر بر سرطان رایت اقبال تو را
کرده در طالع تو مشتری و زهره قران
باسبان باد تو را سَعْد فلک بر در کاخ
مدح‌خوان باد تو را روح امین بر سر خوان
عید تو فرخ و عیش تو خوش و طبع تو شاد
عمر تو سرمدی و دولت تو جاویدان
می‌رخشنده چو یاقوت روان برکف تو
شده یاقوت روان برکف تو قوت روان

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عید باکوکبهٔ خویش درآمد به جهان
وز جهان با سپه خویش برون شد رمضان
هوش مصنوعی: عید به خانه خود وارد شد و از دنیا خارج شد، در حالی که رمضان با سپاه خود از دنیا بیرون رفت.
نوبت باده و چنگ طرب‌انگیز رسید
نوبت شربت و طبل سَحَر آمد به کران
هوش مصنوعی: زمانی است که اکنون فرصت نوشیدن شراب و شنیدن صدای چنگ دلنشین فرا رسیده است و وقت آن است که مشروبات روح‌افزا و طبل‌های سحرگاه به صدا درآید.
کرد باید طرب آغاز که در نوبت عید
تنگ دل بودن و بیکار نشستن نتوان
هوش مصنوعی: باید شادمانی آغاز کرد، زیرا در زمان عید، نشستن و غمگین بودن امکان پذیر نیست.
نتوان‌ کرد از این بیش ز بت رویان صبر
نتوان بود از این بیش ز می خشک دهان
هوش مصنوعی: صبر کردن بیشتر از این برای افرادی که زیبایی بت‌ مانند دارند، ممکن نیست. همچنین تحمل کردن خشکی گلو به خاطر عدم نوشیدن شراب نیز امکان‌پذیر نیست.
گاه آن است‌ که مطرب بزند راه سبک
روز آن است که ساقی بدهد رطل‌ گران
هوش مصنوعی: گاهی پیش می‌آید که نوازنده نواهای شاد و دل‌انگیز بزند و روزی را بسازد که در آن شراب‌ریز به انسان هدیه‌ای با ارزش دهد.
بِفَرازند حریفان ز پی شادی جام
بفروزند ندیمان ز می صافی جان
هوش مصنوعی: دوستان در حال شادی و خوش‌گذرانی هستند و به نشانه‌ی این شادی، جام‌های خود را بالا می‌برند و با نوشیدنی پاک و خالص دل‌هایشان را شاداب می‌کنند.
جام می پر بستانند و تهی باز دهند
پیش بخت ملک ملک ده ملک ستان
هوش مصنوعی: می‌گویند که در حالی که جام می از باغ پر می‌شود، به خداوند تقدیم می‌شود و زندگی انسان را با بخت و سرنوشتش پیوند می‌زند. در واقع، انسان باید ازلحظه‌های خوب و انرژی مثبت زندگی بهره‌برداری کند و از آنها در جهت رشد و سعادت خود استفاده کند.
ناصر دین عَضُد دولت و خورشید ملوک
شاه سنجر که نگهبان زمین است و زمان
هوش مصنوعی: ناصرالدین، دستان قدرتمند دولت و روشنایی پادشاهی سنجر است که حافظ سرزمین و زمانه خود به شمار می‌رود.
پادشاهی که خداوند جهان است به حق
تا جهان است بماناد خداوند جهان
هوش مصنوعی: پادشاهی که خداوند بر همه چیز فرمانروایی می‌کند، به‌درست ممکن است تا زمانی که جهان وجود دارد، باقی بماند.
پیر فرهنگ جوانی و جوان بخت شهی
که همی فخر کند از هنرش پیر و جوان
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که انسان‌های با تجربه و فرهنگ، جوانی را به عنوان منبع افتخار خود می‌دانند و جوانان نیز از هنر و استعداد خود به خود می‌بالند. همچنین، نه تنها جوانان بلکه افراد مسن نیز به قدرت و مهارت‌های خود افتخار می‌کنند.
هم خدای است ازو راضی و هم پیغمبر
هم خلیفه است از او شاد دل و هم سلطان
هوش مصنوعی: این جمله به این معنی است که هم خداوند از او رضایت دارد، هم پیامبر و هم جانشین او خوشحال و دلشاد هستند و همچنین او سلطنت می‌کند. یعنی این شخص یا مقام، مورد تایید و خشنودی همه‌ی این افراد بزرگ است.
رنج در خدمت او برکه بر او سود کنی
چون بر او سود کنی رنج نیاید به زیان
هوش مصنوعی: اگر در راه خدمت به او متحمل زحمت شوی، این زحمت بر تو نخواهد بود و به نفع تو خواهد بود؛ زیرا هرگاه که در این مسیر سودی برای او به دست آوری، رنج و زحمت به تو آسیب نخواهد زد.
اوست شاهی‌که چو در رزم‌کمان‌کرد به زه
خصم او سست شود گرچه بود سخت‌کمان
هوش مصنوعی: او پادشاهی است که در میدان جنگ، وقتی کمان را به سمت دشمن می‌کشد، دشمن حتی اگر قوی باشد، ضعیف و ترسان می‌شود.
آید از خنجر او مرد مبارز به نفیر
آید از نیزهٔ او شیر دلاور به فغان
هوش مصنوعی: مرد مبارزی که با خنجرش می‌آید، صدای بلندی برمی‌افرازد و شیر دلاور نیز از نیزه‌اش به فغان می‌آید.
گر شود شاخ‌گل افروخته از ابر بهار
ور شود برگ رزان ریخته از باد خزان
هوش مصنوعی: اگر شاخه‌های گل در بهار از باران شکوفا شوند و اگر برگ‌های درختان در پاییز به خاطر باد بریزند،
جود او ابر بهارست و ولی شاخ‌گل است
خشم او باد خزان است و عدو برگ‌ رزان
هوش مصنوعی: بخشش و سخاوت او مانند ابر بهاری است که باران رحمت می‌بارد، اما زمانی که خشمگین می‌شود، مثل باد خزان است که همه چیز را خراب می‌کند و دشمنانش را به مانند برگ‌های پاییزی از بین می‌برد.
ای به‌فرّ تو جهان یافته از فتنه نجات
وی به عدل تو زمان یافته از جور امان
هوش مصنوعی: ای کسی که به لطف و زیبایی‌ات، دنیا از آشفتگی نجات یافته است، و به واسطه عدالت تو، زمان از ظلم و ستم در امان مانده است.
میش با گرگ ز عدل تو همی آب خورد
جای آن است که خوانند تو را نوشْروان
هوش مصنوعی: میشی که به دست گرگ می‌افتد، از عدالت تو سیراب می‌شود، جایی که تو را نوشروان می‌خوانند.
حاشَ لِلّه که اگر نوشْرَوان زنده شود
پیش تو سجده برد بر طرف شادُرْوان
هوش مصنوعی: به خدا پناه می‌برم که اگر نوشه‌ران دوباره زنده شود، برای تو به خاک بیفتد و به شعف و شادی تو احترام بگذارد.
اندر آن روز که تو اسب دوانی بر دشت
واندر آن روز که توگوی‌زنی در میدان
هوش مصنوعی: در آن روز که تو با سرعت بر دشت می‌تازی و در همان روز که در میدان با قدرت سخن می‌گویی.
ماه خواهد که تو را نعل شود بر سم اسب
زهره خواهد که تو را گوی شود در چوگان
هوش مصنوعی: ماه می‌خواهد که تو به پای اسب‌ها بیفتی و زهره می‌خواهد که تو در بازی چوگان که گوی را در آن به حرکت درمی‌آورند، تنومند و قوی شوی.
چون‌ کند تیر تو بر شیر ژیان بیشه حصار
شود از تیر تو چون بیشه تن شیر ژیان
هوش مصنوعی: زمانی که تیر تو به قلب شیر جنگل اصابت کند، این تیر به قدری قوی است که باعث می‌شود جنگل از شدت آن به حصاری تبدیل شود، درست مانند تن شیر که تحت تأثیر تیر تو قرار می‌گیرد.
نیست چون تیغ توگر هست قضا را چنگال
نیست چون تیر تو گر هست اجل را دندان
هوش مصنوعی: هیچ چیزی در دنیا به تیزی تو نمی‌رسد؛ حتی اگر تقدیر هم وجود داشته باشد، نمی‌تواند تو را به چنگ بیاورد. هیچ چیزی به سرعت تیر تو نیست؛ حتی اگر مرگ هم نزدیک باشد، نمی‌تواند تو را بیازارد.
تو به مروی و ز عدل تو به مصرست اثر
تو به شرقی و ز فتح تو به غرب است نشان
هوش مصنوعی: تو در زیبایی همچون آفتابی و از خوبی‌هایت در سرزمین‌های دور آثار زیادی به جا مانده است. نشانه‌های پیروزی‌ات در شرق و آثار عدالتت در مصر دیده می‌شود.
در بساطت پسر پادشه غزنین است
در رکابت پسر پادشه ترکستان
هوش مصنوعی: در زندگی ساده‌ات، فرزند پادشاه غزنین در کنار توست و همچنین فرزند پادشاه ترکستان نیز در کنارت قرار دارد.
تو به اقبال همی بگذری از جد و پدر
سخن بنده یقین است و در این نیست‌ گمان
هوش مصنوعی: تو در مسیر خود به موفقیت و شانس می‌رسی، و اینکه من به جد و پدرم سخن بگویم، برایم یقین است و شکی در آن ندارم.
دست در دامن اقبال تو زد فخر ملوک
پیش تخت آمد و در طاعت تو بست میان
هوش مصنوعی: فخر ملوک، با شایستگی و افتخار، به درگاه تو نزدیک شد و به خدمتگزاری و اطاعت از تو افتخار کرد.
از تو شد مُقبل و از فرِّ تو بِفزود امید
وز تو شد خرم و بگشاد به شکر تو زبان
هوش مصنوعی: از تو امید و خوشحالی به وجود آمد و شکر تو باعث شد که زبانم به کلام پر از سپاسگویی باز شود.
آن کرامت که تو اندر حق او فرمودی
وان سعادت که ازو دولت تو کرد ضمان
هوش مصنوعی: تو از ویژگی‌های والای او سخن گفته‌ای و آن خوشبختی که به واسطه او به تو ارزانی شده، تو را پوشش داده است.
که شناسد به درستی مدد نعمت این
یا که داند به تمامی عدد منت آن
هوش مصنوعی: آیا کسی هست که به خوبی درک کند که نعمت‌های این کمک چگونه هستند، یا کسی که بتواند به طور کامل تعداد لطف‌های آن را بداند؟
او به دینار تو امروز همی شکر کند
چون ز سلطان پدر تو پدر او به جنان
هوش مصنوعی: امروز او به خاطر دینار تو شکرگزاری می‌کند، زیرا پدرش از سلطان تو در بهشت بهره‌مند شده است.
گر پدر پار به نزدیک پدر مهمان شد
پسر امسال به‌ نزد پسر آمد مهمان
هوش مصنوعی: اگر پدر به مهمانی نزد پدرش برود، پسر در سال جاری به مهمانی نزد پسر او خواهد رفت.
تو توانی‌ که به شاهی بنشانی او را
که تویی در همه عالم مَلِکِ مُلک نشان
هوش مصنوعی: تو قادر هستی کسی را به مقام شاهی برسانی که تو خود در تمام عالم نشان‌گر سلطنت و قدرت هستی.
نه عجب گر بود از دست تو در غزنین شاه
و آن ‌کجا هست هم از دست تو در توران خان
هوش مصنوعی: شگفتی ندارد اگر در غزنین شاهی از دست تو باشد، و در توران نیز خان و تاجری از تو تاثیر بپذیرد.
این به نام تو همی سکه زند در غزنین
وآن به نام تو همی خطبه‌کند در توران
هوش مصنوعی: یکی در غزنین سکه‌ای به نام تو ضرب می‌کند و دیگری در توران خطبه‌ای به نام تو می‌خواند.
کارهایی که درش بستهٔ تقدیر بود
چو تو تدبیر کنی در بگشاید یزدان
هوش مصنوعی: اگر کارهایی که تقدیر برایشان مشخص شده‌اند را تدبیر و برنامه‌ریزی کنی، خداوند راه را برایت هموار می‌کند.
فتح را نیست بریده ز رکاب تو رکاب
بخت را نیست‌ گسسته ز عنان تو عنان
هوش مصنوعی: پیروزی از اراده و کوشش تو جدا نیست و شانس و بخت هم از کنترل و هدایت تو دور نمی‌شود.
ملک چرخ است و تو خورشیدی و دستور تو ماه
لشکرت انجم و میدا‌نت ره کاهکشان
هوش مصنوعی: جهان مانند یک چرخ است و تو همچون خورشید در آن درخشش. فرماندهی تو مانند ماه است و سپاه تو ستاره‌ها هستند. میدان تو نیز به وسعت کهکشان‌هاست.
بر همه جانوران گر به یکی مهر نگین
بود یک چند سلیمان نبی را فرمان
هوش مصنوعی: اگر همه حیوانات هم یک مهر و نشانه واحد داشتند، همچنان که سلیمان نبی فرمانروایی داشت، به این صورت می‌توانستند به یکدیگر پیوند بخورند و تحت فرمان قرار گیرند.
بر همه تاجوران هست به پیروزی بخت
همچو فرمان سلیمان همه حکم تو روان
هوش مصنوعی: بر همه‌ی پادشاهان پیروزی و شانس حکم‌فرما است، و مانند فرمان سلیمان، هر چیزی طبق اراده‌ی تو در حال جریان است.
تا که سازند قِران‌ْ مشتری و زهره به هم
تاکه بر چرخ بود طالع ‌گیتی سرطان
هوش مصنوعی: تا زمانی که سیاره‌های مشتری و زهره به هم نزدیک شوند و در آسمان، ستاره‌ها نشان دهنده وضعیت سرطان باشند، این رویداد خواهد بود.
باد سر بر سرطان رایت اقبال تو را
کرده در طالع تو مشتری و زهره قران
هوش مصنوعی: وقتی که باد سر بر سرطان می‌زند، به معنای این است که زمان خوشی و خوشبختی برای تو فرا رسیده است و در سرنوشت تو ستاره‌های خوش‌یمنی چون مشتری و زهره در حال درخشش هستند.
باسبان باد تو را سَعْد فلک بر در کاخ
مدح‌خوان باد تو را روح امین بر سر خوان
هوش مصنوعی: بادبان‌های قایق تو را به خوشبختی و موفقیت برسانند و مانند یک روح شریف بر سر سفره‌ات حضور داشته باشند.
عید تو فرخ و عیش تو خوش و طبع تو شاد
عمر تو سرمدی و دولت تو جاویدان
هوش مصنوعی: عید تو شاد و خوشحال کننده است، زندگی‌ات پر از خوشی و روحیه‌ات سرزنده است. عمر تو باید همیشگی باشد و خوشبختی‌ات پایدار و همیشگی باقی بماند.
می‌رخشنده چو یاقوت روان برکف تو
شده یاقوت روان برکف تو قوت روان
هوش مصنوعی: به مانند یاقوتی درخشان، زیبایی چهره‌ات درخشان است و این زیبایی به تو حیات و قدرت می‌بخشد.