برگردان به زبان ساده
ای ساربان منزل مکن جز در دیار یار من
تا یک زمان زاری کنم بر رَبع و اَطلال و دِمَن
هوش مصنوعی: ای باربر، در جایی غیر از دیار محبوب من توقف نکن تا بتوانم مدتی بر ویرانهها و یادگارهای او آه و ناله کنم.
رَبع از دلم پرخون کنم خاک دمن گلگون کنم
اطلال را جیحون کنم از آب چشم خویشتن
هوش مصنوعی: به یاد دلم، خون دل به زمین میریزم و خاک گلی را شاداب میکنم. آثاری که از عشق بر جا مانده را با اشکهایم پر میکنم.
از روی یار خرگهی ایوان همی بینم تهی
وز قد آن سرو سهی خالی همی بینم چمن
هوش مصنوعی: من از جای یار، نگاهی به ایوان خالی میاندازم و از قد بلند آن درخت زیبا، باغ چمن نیز خالی به نظر میرسد.
بر جای رطل و جام می، گوران نهادهستند پی
بر جای چنگ و نای و نی آواز زاغ است و زغن
هوش مصنوعی: در این مکان که قبلاً پر از شراب و شادی بود، اکنون مردگان خوابیدهاند. به جای ساز و نغمه، صدای زاغ و کلاغ به گوش میرسد.
از خیمه تا سُعدا بشد وَز حجره تا سَلما بشد
وز حجله تا لیلا بشد گویی بشد جانم ز تن
هوش مصنوعی: از خیمه تا محله سعدی آمدهام و از اتاق تا محله سلمانی رفتهام و از عروسی تا لیلا رفتهام؛ انگار که جانم از بدنم رفته است.
نتوان گذشت از منزلی کانجا نیفتد مشکلی
از قصهٔ سنگین دلی نوشین لبی سیمین ذقن
هوش مصنوعی: نمیتوان از محلی عبور کرد که مشکلی در آن وجود نداشته باشد و این مشکل به داستان دل سنگین و لب شیرینی که دارد، مربوط میشود.
آنجا که بود آن دلستان با دوستان در بوستان
شدگرگ و روبه را مکان شد کوف و کرکس را وطن
هوش مصنوعی: در جایی که معشوقه و دوستان در باغ بودند، گرگ و روباه در آنجا سکنی گزیدند و جای کوف و کرکس شد.
ابرست بر جای قمر زهرست بر جای شکر
سنگ است بر جای گهر خارست بر جای سمن
هوش مصنوعی: ابر جای قمر را گرفته، زهر به جای شکر نشسته، سنگ به جای گوهر قرار دارد و خار به جای سمن قرار گرفته است.
آری چو پیش آید قضا مُروا شود چون مُرغُوا
جای شجر گیرد گیا جای طرب گیرد شجن
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت به جلو میآید، انسان چنان دچار تغییر میشود که گویی از حالتی به حالت دیگر منتقل شده است. مانند اینکه پرندهای درخت را به خانهاش میسازد و گیاهان به جای شادی، غم را میپذیرند.
کاخی که دیدم چون ارم خرمتر از روی صنم
دیوار او بینم بِخَم مانندهٔ پشت شمن
هوش مصنوعی: کاخی را دیدم که زیباتر از بهشت است و دیوار آن چهرهٔ معشوقه را به یاد میآورد، و دمی آنجا ماندم.
تمثالهای بوالعجب حال آوریده بیسبب
گویی دریدند ای عجب بر تن ز حسرت پیرهن
هوش مصنوعی: تصاویر شگفتانگیز و حیرتآور بدون هیچ دلیلی حال عجیبی به انسان میدهند، گویی که جامهای از حسرت را از تن بیرون کردهاند، که این موضوع بسیار عجیب است.
زین سانکه چرخ نیلگون کرد این سراها را نگون
دَیّار کی گردد کنون گرد دیار یار من
هوش مصنوعی: به این صورت که: این روزها که آسمان تیره و مشکلات، خانهها را خراب کرده است، اکنون دیار محبوب من چه وضعی خواهد داشت؟
یاری به رخ چون ارغوان حوری به تن چون پرنیان
سروی به لب چون ناردان ماهی به قد چون نارون
هوش مصنوعی: دوست من چهرهاش مانند گل ارغوانی است، تنش مانند پارچه نازک و لطیف است، لبهایش شبیه به میوه ناردان است و قدش همچون درخت نارون بلند و زیباست.
نیرنگ چشم او فره، بر سیمش از عنبر زره
زلفش همه بند و گره، جعدش همه چین و شکن
هوش مصنوعی: چشمان او مملو از نیرنگ و جذابیت است، و موی بلند و خوشبویش مانند زرهای از عنبر بر روی صورتش جلوهگری میکند. این موها با پیچ و تابهای زیبا، بطرز دلربایی به حالت درآمدهاند.
تا از بر من دور شد، دل در برم رنجور شد
مشکم همه کافور شد، شمشاد من شد نسترن
هوش مصنوعی: وقتی که از من دور شدی، دلم بیقرار و غمگین شد. مشک من بوی کافور گرفت و حالت دلتنگیام مثل نسترن گلی شد که پژمرده است.
از هجر او سرگشتهام، تخم صبوری کشتهام
مانند مرغی گشتهام بریان شده بر بابزن
هوش مصنوعی: به خاطر دوری او، در حال سرگشتگی هستم و صبر را مانند دانهای که کاشته شده است، از خودم به جا گذاشتهام. حالتی مانند مرغی دارم که در آتش سوخته و تنها در انتظار نجات است.
اندر بیابان سها کرده عنان دل رها
در دل نهیب اژدها در سر خیال اهرمن
هوش مصنوعی: در بیابان، ستاره سها رها کرده است و دل را آزاد گذاشتهام. در دل، صدای تهدیدآمیز اژدها و در فکر، تصوری از اهرمن وجود دارد.
گه با پلنگان در کمر، گه با گوزنان در شمر
گه از رفیقان قمر، گه از ندیمان پرن
هوش مصنوعی: در بعضی مواقع در جمع قویترها و شجاعان مانند پلنگان قرار میگیرد و در زمانهای دیگر در کنار نازکدلها و ضعیفترها مثل گوزنها است. گاهی هم همراه با دوستان قمرش که زیبا و درخشان هستند، و گاه در کنار دوستان خوشمشرب و شادابش میگذرانید.
پیوسته از چشم و دلم در آب و آتش منزلم
بر بی سرا کی محملم در کوه و صحرا گامزن
هوش مصنوعی: دائم در دل و چشمانم، در حالتی از عشق و دلتنگی به سر میبرم. در جستجوی مکانی برای آرامش هستم، اما نمیدانم در کدام سمت بروم؛ در کوه و دشت قدم میزنم و احساس بیپناهی میکنم.
هامون گذار و کوهوش دل بر تحمل کرده خوش
تا روز هر شب بارکش هر روز تا شب خارکن
هوش مصنوعی: گذار از هیرمند و دل پر از امید را تحمل کن، تا روزهایی که شب را بر دوش میکشی و روزها خارها را از دل میکنی.
چون باد و چون آتش روان درکوه و در وادی دوان
چون آتش و خاک گران در کوهسار و در عطن
هوش مصنوعی: مانند باد و آتش به سرعت در کوهها و درهها حرکت میکنند. مثل آتش و خاک که سنگین و انبوه هستند، در کوهستان و در زوایا پخش میشوند.
سیاره در آهنگ او حیران ز بس نیرنگ او
در تاختن فرسنگ او از حد طائف تاختن
هوش مصنوعی: سیارهها از جادو و فریب او حیراناند و در سفرهای دور و دراز خود به آرامش و زیبایی او پی میبرند. او به سرعت در دل آسمانها حرکت میکند و هیچکس نمیتواند به حد و مرزهای او برسد.
گردون پلاسش بافته، اختر زمامش تافته
وز دست و پایش یافته روی زمین شکل مجن
هوش مصنوعی: آسمان با تار و پودش شکل گرفته و ستارهها مسیرش را رقم زدهاند و از دست و پای او، شکل مجنون روی زمین نمایان شده است.
بر پشت او مرقد مرا، وز کام او سؤدد مرا
من قاصد و مقصد مرا درگاه صدر انجمن
هوش مصنوعی: من در دل این دنیا و در زیر آسمان، نشانی از آرامش خود را دارم و از تأثیرات زندگیام میگویم. من پیامآور شادی و دوستداشتن هستم و به سوی جایگاهی رفیع در میان جمع میروم.
دین محمد را شرف اصل شریعت را کنف
باقی بدو نام سلف راضی ازو خلق زمن
هوش مصنوعی: شرف و ارزش دین محمد (ص) را در اصل و بنیاد شریعت قرار ده و به یاد سلف (پیشینیان) خود، از او خرسند باش و مردم را نسبت به خود راضی نگهدار.
بوطاهر طاهرنسب نامش سعادت را سبب
پیرایهٔ فضل و ادب سرمایهٔ عقل و فطن
هوش مصنوعی: بوطاهر که از خانوادهای پاک و نیکو زاده شده، نامش سعادت را به همراه دارد. او به واسطهٔ فضل و ادب، ثروتی از عقل و زیرکی به دست آورده است.
آن کامکار محتمل نیکوخصال نیکدل
شادی به طبعش متصل رادی به دستش مقترن
هوش مصنوعی: این فرد موفق و مهربان دارای صفات خوب و دلگرمکننده است. شادی به طبیعت او پیوند خورده و خوشحالی را در دستانش به تماشا میگذارد.
او را مسیر مهر و کین او را مسلم تخت و زین
او را ثناگر ملک و دین او را دعاگو مرد و زن
هوش مصنوعی: او در مسیر محبت و دشمنی قرار دارد. او در اسلام به مقام و جایگاهی بلند رسیده و مورد ستایش برای ملک و دین است. مردان و زنان همواره برای او دعا میکنند.
هنگام نفع و فایده افزون ز معن زائده
روز نوال و مائده افزون ز سیف ذویزن
هوش مصنوعی: در زمانهایی که سود و منفعت بیشتر میشود، روزی و نعمتها نیز افزایش مییابد و در عوض، در زمانهایی که زحمات و مبارزات بیشتر میشود، سختیها و چالشها نیز فزونی میگیرد.
از غایت اکرام او وز منت انعام او
شد در خراسان نام او چون نام تُبٌع در یمن
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و لطف فوقالعادهاش، نام او در خراسان مانند نام تُبَع در یمن مشهور و معروف شد.
آزادگان با برگ و ساز از نعمت او سرفراز
از حد ایران تا حجاز از مرز توران تا عدن
هوش مصنوعی: آزادگان با ساز و برگ خود از نعمتهای او برخوردار و سرافراز هستند، از ایران تا حجاز و از مرز توران تا عدن.
اسرار او صافی شده از باطل و از بیهده
کردار او بیشعبده گفتار او بیزرق و فن
هوش مصنوعی: اسرار او خالص و ناب شده از هرگونه نادرستی و کارهای بیهوده است، گفتارش بدون فریب و تزویر و بیهیچ زرق و برقی است.
دستش گه رفع قلم حد است بر دفع ستم
در ملک از او نفع نعم در دهر از او نفی فتن
هوش مصنوعی: دست او باعث برطرف شدن قلم محدوده است و در جلوگیری از ستم در کشور موثر است. در زندگی، از وجود او نفع خوبی به دست میآید و او مانع از بروز مشکلات و فتنهها میشود.
آن کس که او را آورید آورد لطف جان پدید
ایزد توگویی آفرید از جان پاک او را بدن
هوش مصنوعی: کسی که به عرصه وجود وارد میشود، مانند لطفی است که جان را به نمایش میگذارد و گویی خداوند او را از جان پاکش به بدن بخشیده است.
ای راه و رسمت خسروی ای نظم و نثرت معنوی
ای حزم و عزم تو قوی ای خلق و خُلق تو حسن
هوش مصنوعی: تو سبک و سیاقی شاهانه داری، نظم و ترتیب سخنانت معنای عمیق و زیبایی دارد. اراده و قدرتت محکم است و خلق و خوی نیکویی از خود نشان میدهی.
ای در شرف مانند آن کامد ز صنع غیبدان
در دشت تیه از آسمان بر قوم او سلوی و من
هوش مصنوعی: ای که در آستانهی ظهور هستی، همچون مخلوقی از عالم غیب، در دشت سرد و بینهایت، از آسمان بر قوم خود غذا و نعمت میفرستی.
کلکی که در دستت بود نشگفت اگر معجز شود
چون از کف موسی رود چوبی بیوبارد رسن
هوش مصنوعی: اگر آن کلک (کاری که در دست داشتی) که به نظرت شگفتانگیز بود، تبدیل به معجزه شود، تعجبی ندارد؛ زیرا اگر چوبی که در دست موسی (علیهالسلام) بود، از او سقوط کند، خود به خود فقط یک چوب بیارزش باقی میماند.
ابری است او با منفعت باران او از مصلحت
گویی دهن شد مملکت او چون زبان شد در دهن
هوش مصنوعی: او مانند ابری است که بارانش برای دیگران مفید است، و به خاطر مصلحت، سخن میگوید. مملکت او به مانند زبانی است که در دهان است و از آن بهرهبرداری میشود.
وصاف تو هر خاطری، مداح تو هر شاعری
بر گردن هر زایری از برّ تو بار منن
هوش مصنوعی: تو وصف کننده هر خاطری و مداح هر شاعری هستی، و بر گردن هر زائری از نیکیهای تو باری سنگین است.
آنکس که بر هر کشوری بگماشت دانا داوری
چون تو نبیند دیگری در کدخدایی موتمن
هوش مصنوعی: کسی که مانند تو دانی و آگاهی را در هر نقطهای از سرزمین به کار میگیرد، هیچ کس دیگری را در مقام رهبری و مدیریت فرزانهتر از خود نمیبیند.
از اهتمام عقل تو وز احتمال فضل تو
اندر جناب عدل تو صعوه شده چون کرگدن
هوش مصنوعی: از دقت و خرد تو و همچنین از احتمال لطف و فضل تو، در قلمرو عدالت تو، به اندازهای که مانند کرگدن قوی و سرسخت شده است.
هر دشمنی کاندر جهان کاو مر تو را کرد امتحان
انداخت او را آسمان از امتحان اندر محن
هوش مصنوعی: هر کسی که در دنیا تو را آزمایش کرده است، به نوعی از آسمان به او آزمونی سخت داده میشود.
هر کس که با تو سرکشد گردون بر او خنجر کشد
خمری که از دن برکشد دردی بود آغاز دن
هوش مصنوعی: هر شخصی که با تو به چالش و رقابت بپردازد، زمان و سرنوشت به او آسیب خواهد رساند. شرابی که از این دنیا بهدست میآید، دردی است که آغازگر رنجهای دنیوی است.
هر غزو را پیمان نهی بر جایکفر ایمان نهی
سی پارهٔ قرآن نهی در هند بر جای وثن
هوش مصنوعی: هر جنگی که به راه میاندازی، باید با پیمان و قرار باشد. در جایی که ایمان را به کفر تبدیل میکنی، برتری قرآنی که به سی قسمت تقسیم شده را نادیده میگیری و در هند، جایگاه بتپرستی را برقرار میکنی.
اعمال را والی کنی کار هدی عالی کنی
هندوستان خالیکنی از بتکده وز برهمن
هوش مصنوعی: اگر بر کارها تسلط یابی و کارهای نیکو انجام دهی، میتوانی هندوستان را از معابد بتها خالی کنی و آن را به سرزمین پاکی تبدیل کنی.
گر غایبم ور حاضرم از نعمت تو شاکرم
فکر تو اندر خاطرم افزون ز وهم است و ز ظن
هوش مصنوعی: خواه حاضر باشم یا غایب، از نعمت تو سپاسگزارم. فکر و یاد تو در ذهنتن بیش از هر خیال و گمان دیگری در من وجود دارد.
هرکاو امان خواهد زتو یا نام و نان خواهد زتو
حاجت چنان خواهد ز تو چون کودک از مادر لبن
هوش مصنوعی: هر کسی که از تو درخواست یا نیاز داشته باشد، باید خواستهاش مانند نیاز یک کودک به شیر از مادر باشد.
مدح تو بنگارم همی شکر تو بگزارم همی
وز فر تو دارم همی تن بیالم دل بیحزن
هوش مصنوعی: من به ستایش تو میپردازم و شکرگذاریام را نشان میدهم و از نور و لطف تو برخوردار هستم، به طوری که بدنم آرامش دارد و دلم بیغم است.
مشمر ز طبع من زلل مشناس در شعرم خلل
گر من ز ربع و از طَلَلْ در مدح تو گویم سخن
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر میگوید که نگذارید اشتباهات من در شعر باعث شود که شما از من انتقاد کنید. اگر من در مدح تو سخن بگویم، نباید به نقصهای موجود در کلامم توجه کنید. در واقع او قصد دارد تا محبت و شان فرد مورد مدح را در نظر بگیرد و بر مشکلات ادبی خود پافشاری نکند.
نغز و بدیع است این نمط در دُرج بیسهو و غلط
زان سان که در دُرج و سقط یاقوت و درّ مختزن
هوش مصنوعی: این نمط زیبا و تازه است، بدون هیچ اشتباه و خطایی، همانطور که یاقوت و مروارید در ذخایر با ارزش نگهداری میشوند.
تا ماه نیسان بر رزان بندد حلی باد وزان
گردد به ایام خزان بر بوستان کرباس تن
هوش مصنوعی: تا زمانی که ماه نیسان بر رزان (ماه رجب) میآید، زینتهایی به بادهایی متصل میشود و در فصل خزان، باغ کرباس (باغچهای از گلها و گیاهان) زیبایی خود را به نمایش میگذارد.
بادت بقای سرمدی امروز تو خوشتر زدی
میران به امرت مقتدی حران به برت مرتهن
هوش مصنوعی: امروز باد تو ماندگاری جاودانهای دارد که خوشتر از آن نیست. فرمانروایان به دستورات تو پیرو هستند و زمینهای حران در گرو تو قرار دارند.
گاه بقا گفته فلک با بخت تو مالی و لک
تا حشر تا دیده ملک بیگردن بختت رسن
هوش مصنوعی: گاهگاهی، سرنوشت به تو میگوید که تا ابد در خوشبختی خواهی بود و تا زمانی که زمین و زمان بر پا هستند، تو در قید و بند خوشبختی خواهی ماند.
کیوان زچرخ هفتمین در زیر پای تو زمین
کوثر زفردوس برین در پیش دست تو لگن
هوش مصنوعی: کیوان، که به سیاره زحل معروف است، در آسمان هفتم قرار دارد و زیر پای توست. زمین کوثر که از نعمتهای بهشتی است، در پیش روی تو قرار دارد و مانند لگنی از آن استفاده میکنی.
فرمانبر تو انس و جان در شهر مرو شاهجان
وز نعمت تو شادمان آل رسول و بوالحسن
هوش مصنوعی: فرمانبرداران تو، هم انسانها و هم جانها، در شهر مرو هستند. ای شاهجان، خانواده پیامبر و بوعلی حسن از نعمت تو شاد و خوشحالند.
فرمان تو نفع بلا عمرت موبد در علا
تا نَفی را گویند لا تا جَزم را گویند لَن
هوش مصنوعی: فرمان و دستور تو در زندگی بیفایده است، حتی اگر دیوانسالاران در بلندی و مقام باشند، چرا که اگر نفی را بگویند «نه» و قطعیت را بگویند «هرگز»، هیچکسی نمیتواند به آن عمل کند.