گنجور

شمارهٔ ۳۱۸

نرگس ز نشاط ماه فروردین
بر دست نهاد ساغر زرین
ابر آمد و کرد ساغرش پر می
تا نوش کند به یاد فروردین
بی‌آنکه شکسته گشت و پیچیده
شد زلف بنفشه پرخم و پرچین
دستی که به زلف او درآویزد
بی‌مشک شود چو نافه مشک‌آگین
تاکرد دم صباگلستان را
از خوشی و خرمی بهشت آیین
گلبن به بهشت در همی نازد
با جامهٔ سبز همچو حورالعین
گر پروین شد در آسمان پنهان
پروین صفت است در زمین نسرین
گویی که ز بهر خدمت خسرو
آمد به زمین ز آسمان پروین
چون فاخته باغ را دعا گوید
طاووس دعاش را کند آمین
از بهر دعا ثنا کند بلبل
بر ناصر دین بن معزالدین
سنجر که ز رای دولت آرایش
دین را شرف است و ملک را تزیین
والا ملکی که در صف هیجا
دارد دل و زور صاحب صفین
ایزد چو ولایت خراسان را
آراست به عدل او سنهٔ تِسعین
دادند به او سعادت کلی
از برج شرف ستارگان همگین
در طالع او همی توان دیدن
کز روم بود ولایتش تا چین
آنجا که امید عدل او باشد
بی‌بیم بود کبوتر از شاهین
وانجا که نهیب تیغ او باشد
اندر غم جان بود تن تِنّبن
بر مژدهٔ فتح او به هرکشور
بندند و زنند کله و آذین
گردد ز نثار نامهٔ فتحش
پرگوهر سرخ دست‌گوهر چین
گر رای کند به آمل و ساری
ور روی نهد به‌ کابل و غزنین
از بیم به دست هندو و دیلم
بی‌بیم شود کَتاره و زوبین
بس دیر نماند تا نهد عزمش
بر اسب غزای کافرستان زین
در روم کند رکاب سالارش
زین را ز صلیب رومیان خرزین
یک حملهٔ سنجری زند برهم
بتخانهٔ قیصری به قسطنطین
گر افشین کرد فتنهٔ بابک
در دولت و ملک معتصم تسکین
در لشکر خویشتن ملک‌سنجر
دارد دو هزار بنده چون افشین
گر بیژن گیو در هنر بودی
چون حاجب او به روز بزم و کین
هنگام شکار کی روا گشتی
بر بیژن گیو چاره‌گر گرگین
ای شاد به تو خلیفه و سلطان
وز شادی هر دو دشمنان غمگین
از نصرت تو همی ببالد آن
وز دولت تو همی بنازد این
دو بیت شنیده‌ام دقیقی را
در مدح تو هر دو کرده‌ام تضمین‌:
«استاد شهید زنده بایستی
و آن شاعر تیره‌ چشم روشن بین
تا شاه مرا مدیح‌گفتندی
معنیش درست و لفظها شیرین‌»
در شان تو آمدست پنداری
واندر شأن حسود با نفرین
هفتم آیت ز سورهٔ یوسف
پنجم آیت ز سورهٔ یاسین
تا با دل دشمنان به رزم اندر
کین تو کند صناعت سِکین
هرکس‌ که ز کین تو خطر جوید
سر در سر آن خطر کند مسکین
آباد بر آن‌ کُمیت میمونت
کاو تیزتر است زآذر برزین
کو هست درنگ را چو گویی هان
با دست شتاب را چو گویی هین
هر گه که به پستی آید از بالا
گویی به نشیب روی دارد هین
فرهاد نکرد نقش از آن بهتر
شبدیز به جنب خسرو و شیرین
تا پای تو در رکاب او باشد
نعلش سر ماه را بود بالین
شاها به بهار و موسم نیسان
بر تخت شهی به‌کام دل بنشین
نیک است و بد است مردم‌ گیتی
بد را بگزای و نیک را بگزین
خوارزم شه آمد از لب جیحون
زی درگه تو به حشمت و تمکین
تا رایت و رای او درین خدمت
عالی شود از تو همچو علیین
تا دانش و داد و دین او هر سه
باقی شود از تو تا به یوم‌الدین
با دولت و فر تو بهر کشور
کو قصد کند بگیرد اندر حین
از جانب غرب تا حد مکه
از جانب شرق تا در ماچین
بادا ز چهار چیز سازنده
قسم تو چهار چیز با تحسین
تا هست چهار طبع‌ گیتی را
از آتش و از هوا و آب و طین
از چرخ عنایت از قضا یاری
از بخت هدایت از خرد تلقین
تشرین تو باد خوش‌تر از نیسان
نیسان تو باد بهتر از تشرین
ازگرد ولیت رفته برگردون
وز سجن‌ عدوت رفته در سجین

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نرگس ز نشاط ماه فروردین
بر دست نهاد ساغر زرین
هوش مصنوعی: نرگس به خاطر شادی و سروری که در ماه فروردین دارد، جام طلایی را به دست گرفت.
ابر آمد و کرد ساغرش پر می
تا نوش کند به یاد فروردین
هوش مصنوعی: ابر آمد و با خود مشکی پر از شراب آورد تا به یاد فروردین بنوشد.
بی‌آنکه شکسته گشت و پیچیده
شد زلف بنفشه پرخم و پرچین
هوش مصنوعی: بدون اینکه زلف بنفشه شکسته یا پیچیده شود، همچنان با لطافت و زیبایی خمیده و چین‌دار باقی مانده است.
دستی که به زلف او درآویزد
بی‌مشک شود چو نافه مشک‌آگین
هوش مصنوعی: دستی که در زلف او به بازی بیفتد، همانند بویی خوش و دل‌انگیز خواهد شد.
تاکرد دم صباگلستان را
از خوشی و خرمی بهشت آیین
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی، گلستان را با خوشی و سرزندگی بهشتی کرده است.
گلبن به بهشت در همی نازد
با جامهٔ سبز همچو حورالعین
هوش مصنوعی: گلستان به بهشت می‌نازد و با لباس سبز خود، مانند حوری بهشتی زیبایی خود را به نمایش می‌گذارد.
گر پروین شد در آسمان پنهان
پروین صفت است در زمین نسرین
هوش مصنوعی: اگر ستاره پروین در آسمان پنهان شده باشد، در زمین، گل نسرین صفات و ویژگی‌های آن ستاره را به نمایش می‌گذارد.
گویی که ز بهر خدمت خسرو
آمد به زمین ز آسمان پروین
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد کسی به زمین آمده تا به خدمت شاه یا حاکم بزرگ برسد، گویی که از آسمان ستاره پروین فرود آمده است.
چون فاخته باغ را دعا گوید
طاووس دعاش را کند آمین
هوش مصنوعی: وقتی که فاخته برای باغ دعا می‌کند، طاووس هم به دعا او پاسخ مثبت می‌دهد و می‌گوید آمین.
از بهر دعا ثنا کند بلبل
بر ناصر دین بن معزالدین
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر دعا و نیکی، از ناصر دین بن معزالدین ستایش می‌کند.
سنجر که ز رای دولت آرایش
دین را شرف است و ملک را تزیین
هوش مصنوعی: سنجر که به خاطر قدرت و حکمتش، به دین ارزش و احترام می‌بخشد و پادشاهی را زیبا می‌کند.
والا ملکی که در صف هیجا
دارد دل و زور صاحب صفین
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از عظمت و قدرت اشاره دارد. به تصویر کشیدن یک فرشته یا موجودی که در خط مقدم نبردها قرار دارد و هم دل و هم قدرتی را که در میدان جنگ به نمایش می‌گذارد، نشان می‌دهد. این موجود از لحاظ روحی و جسمی توانا و قدرتمند است و می‌تواند در شرایط بحرانی و دشوار قوی باقی بماند.
ایزد چو ولایت خراسان را
آراست به عدل او سنهٔ تِسعین
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند فرمانروایی خراسان را به عدل و انصاف تزیین کرد، سال نود و نه بود.
دادند به او سعادت کلی
از برج شرف ستارگان همگین
هوش مصنوعی: او را با خوشبختی كامل و عالی‌ای که از موقعیت برجسته‌ی ستاره‌ها ناشی می‌شود، پاداش دادند.
در طالع او همی توان دیدن
کز روم بود ولایتش تا چین
هوش مصنوعی: در سرنوشت او می‌توان دید که سرزمینش از روم تا چین گسترده است.
آنجا که امید عدل او باشد
بی‌بیم بود کبوتر از شاهین
هوش مصنوعی: در جایی که وعده‌ داده شده است که عدالت برقرار خواهد شد، کبوتر می‌تواند بدون ترس از شاهین زندگی کند.
وانجا که نهیب تیغ او باشد
اندر غم جان بود تن تِنّبن
هوش مصنوعی: در جایی که شمشیر او برای انتقام وجود دارد، روح در غم و اندوه به تنهایی و شدت می‌رسد.
بر مژدهٔ فتح او به هرکشور
بندند و زنند کله و آذین
هوش مصنوعی: به خاطر خبر خوش پیروزی او در هر سرزمینی جشن و شادی برپا می‌کنند و به زینت و تزئین می‌پردازند.
گردد ز نثار نامهٔ فتحش
پرگوهر سرخ دست‌گوهر چین
هوش مصنوعی: از شادمانی پیروزی‌اش، نامه‌ای پر از ارزش و جواهر به دست می‌آورد که سرخی آن نمایانگر اهمیت و عظمت موفقیتش است.
گر رای کند به آمل و ساری
ور روی نهد به‌ کابل و غزنین
هوش مصنوعی: اگر تصمیم بگیرد به شهرهای آمل و ساری برود یا اگر بخواهد به کابل و غزنین برود، مهم نیست.
از بیم به دست هندو و دیلم
بی‌بیم شود کَتاره و زوبین
هوش مصنوعی: اگر از ترس به دست هندو و دیلم، نگران نباشد، آن وقت کَتاره و زوبین بی‌هیچ دغدغه‌ای می‌شود.
بس دیر نماند تا نهد عزمش
بر اسب غزای کافرستان زین
هوش مصنوعی: مدت زیادی نخواهد گذشت که او تصمیم خواهد گرفت سوار بر اسب شود و به جهاد علیه سرزمین کافران برود.
در روم کند رکاب سالارش
زین را ز صلیب رومیان خرزین
هوش مصنوعی: در روم، فرمانده‌اش زین را به آرامی از یادگار رومیان جدا می‌کند.
یک حملهٔ سنجری زند برهم
بتخانهٔ قیصری به قسطنطین
هوش مصنوعی: یک لشکر غافل‌گیرانه به معبدها و محل‌های عبادت قسطنطین حمله می‌کند.
گر افشین کرد فتنهٔ بابک
در دولت و ملک معتصم تسکین
هوش مصنوعی: اگر افشین در زمان دولت و سلطنت معتصم، نقشه‌های بابک را خنثی کرد و فتنه او را مدیریت کرد، به نوعی آرامش برقرار ساخت.
در لشکر خویشتن ملک‌سنجر
دارد دو هزار بنده چون افشین
هوش مصنوعی: در سپاه خود، ملک‌سنجر دو هزار سرباز دارد که مانند افشین هستند.
گر بیژن گیو در هنر بودی
چون حاجب او به روز بزم و کین
هوش مصنوعی: اگر بیژن و گیو در هنر و مهارت مانند حاجب بودند، روزی که جشن و کین برپا بود، به اوج می‌رسیدند.
هنگام شکار کی روا گشتی
بر بیژن گیو چاره‌گر گرگین
هوش مصنوعی: در زمان شکار، آیا این کار شایسته است که بر بیژن و گیو، که تدبیرکننده و دلاور هستند، ظلم و ستم کنی؟
ای شاد به تو خلیفه و سلطان
وز شادی هر دو دشمنان غمگین
هوش مصنوعی: ای کسی که خلیفه و سلطان هستی و شادمانی، تو با خوشحالی‌ات دشمن غم و اندوهی.
از نصرت تو همی ببالد آن
وز دولت تو همی بنازد این
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که از قدرت و پیروزی تو، یکی به عظمت و شکوه دست می‌یابد و دیگری از برکت و دولت تو به خود می‌بالد. به عبارت دیگر، موفقیت و عظمت تو باعث می‌شود که دیگران نیز به خوبی و خوشی برسند.
دو بیت شنیده‌ام دقیقی را
در مدح تو هر دو کرده‌ام تضمین‌:
هوش مصنوعی: دو بیت زیبا درباره تو شنیده‌ام و هر دو را با تأکید بیان کرده‌ام.
«استاد شهید زنده بایستی
و آن شاعر تیره‌ چشم روشن بین
هوش مصنوعی: شاعر بزرگ و تأثیرگذار باید همیشه زنده باشد و درخشان‌فکری خود را به نمایش بگذارد، حتی اگر نتوان به چشمانش دید.
تا شاه مرا مدیح‌گفتندی
معنیش درست و لفظها شیرین‌»
هوش مصنوعی: تا زمانی که پادشاه به من احسان می‌کرد و من را ستایش می‌کرد، معنای کلمات و لحن سخنشان بسیار دلنشین و شفاف بود.
در شان تو آمدست پنداری
واندر شأن حسود با نفرین
هوش مصنوعی: این جمله می‌گوید که تو در جایگاهی هستی که همگان به آن احترام می‌گذارند، اما حسودان تنها می‌توانند با بدگویی و نفرین به تو آسیب برسانند.
هفتم آیت ز سورهٔ یوسف
پنجم آیت ز سورهٔ یاسین
هوش مصنوعی: در آیه هفتم سورهٔ یوسف و آیه پنجم سورهٔ یاسین، موضوعاتی مطرح شده است که به معانی عمیق و نکات آموزنده‌ای اشاره دارند. سورهٔ یوسف به داستان زندگی پیامبر یوسف و آزمون‌های او می‌پردازد، در حالی که سورهٔ یاسین به تذکر به حقایق الهی و اهمیت رسالت پیامبران اشاره دارد. هر دو آیه در پی بیان حقیقت و دعوت به درک عمیق‌تری از واقعیت‌های معنوی هستند.
تا با دل دشمنان به رزم اندر
کین تو کند صناعت سِکین
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که برای مقابله با دشمنان و نبرد با آن‌ها، سلاح و توانایی‌های لازم را باید به دست آورد و آماده کرد. به عبارت دیگر، شخص باید برای جنگیدن با دشمنان، مهارت و تسلط کافی را در اختیار داشته باشد.
هرکس‌ که ز کین تو خطر جوید
سر در سر آن خطر کند مسکین
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد به خاطر دشمنی‌ با تو خطر کند، در حقیقت خودش را در معرض خطر قرار داده است و در این کار حماقت می‌کند.
آباد بر آن‌ کُمیت میمونت
کاو تیزتر است زآذر برزین
هوش مصنوعی: سرزمین تو با ویژگی‌های خوب و خاص خود، به مانند افرادی که هوش و فعاليت بیشتری دارند، شکوفا و رونق گرفته است.
کو هست درنگ را چو گویی هان
با دست شتاب را چو گویی هین
هوش مصنوعی: وقتی که می‌گویی "بایست"، دیگر درنگ نکن. وقتی که می‌گویی "برو"، با سرعت حرکت کن.
هر گه که به پستی آید از بالا
گویی به نشیب روی دارد هین
هوش مصنوعی: هر بار که به پایین می‌آید، انگار به سمت نشیب حرکت کرده است، پس باید به این موضوع توجه کنید.
فرهاد نکرد نقش از آن بهتر
شبدیز به جنب خسرو و شیرین
هوش مصنوعی: فرهاد نتوانست تصویری بهتر از شبدیز در کنار خسرو و شیرین بسازد.
تا پای تو در رکاب او باشد
نعلش سر ماه را بود بالین
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در کنار او هستی، نعل اسبش به مانند خوابگاه ماه خواهد بود.
شاها به بهار و موسم نیسان
بر تخت شهی به‌کام دل بنشین
هوش مصنوعی: ای پادشاه، در فصل بهار و زمان نیسان بر تخت فرمانروایی بنشین و از زندگی لذت ببر.
نیک است و بد است مردم‌ گیتی
بد را بگزای و نیک را بگزین
هوش مصنوعی: در این دنیا، هم چیزهای خوب و هم چیزهای بد وجود دارد. پس باید بدها را رها کرده و خوبی‌ها را انتخاب کنیم.
خوارزم شه آمد از لب جیحون
زی درگه تو به حشمت و تمکین
هوش مصنوعی: شه خوارزم از کنار رود جیحون می‌آید تا به درگاه تو با شکوه و عظمت برسد.
تا رایت و رای او درین خدمت
عالی شود از تو همچو علیین
هوش مصنوعی: برای اینکه نظر و اراده او در این خدمت بزرگ به انجام برسد، باید تو مثل علی، در این مسیر تلاش کنی.
تا دانش و داد و دین او هر سه
باقی شود از تو تا به یوم‌الدین
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که دانش، انصاف و دین او باید از تو منتقل شود تا روز قیامت باقی بماند.
با دولت و فر تو بهر کشور
کو قصد کند بگیرد اندر حین
هوش مصنوعی: کسی که به حمایت و قدرت تو برای آبادانی کشور امیدوار است، در لحظه‌ای مناسب به مقصود خود خواهد رسید.
از جانب غرب تا حد مکه
از جانب شرق تا در ماچین
هوش مصنوعی: این جمله اشاره به وسعت و گستردگی سرزمین دارد. به این معنا که از سمت غرب تا مکه و از سمت شرق تا منطقه‌ای به نام ماچین، فاصله‌ای بسیار زیاد و وسیع وجود دارد. این بیان نشان می‌دهد که این منطقه تحت پوشش و حاکمیت یک نفر یا ملت قرار دارد.
بادا ز چهار چیز سازنده
قسم تو چهار چیز با تحسین
هوش مصنوعی: به چیزی که از چهار عنصر ساخته شده، احترام بگذار و آن را با تحسین بنگر.
تا هست چهار طبع‌ گیتی را
از آتش و از هوا و آب و طین
هوش مصنوعی: گیتی همیشه تحت تاثیر چهار عنصر اصلی یعنی آتش، هوا، آب و خاک قرار دارد.
از چرخ عنایت از قضا یاری
از بخت هدایت از خرد تلقین
هوش مصنوعی: از چرخ روزگار و سرنوشت یاری می‌رسد، از شانس راهنمایی به دست می‌آید و از خرد و دانایی اندرز می‌گیریم.
تشرین تو باد خوش‌تر از نیسان
نیسان تو باد بهتر از تشرین
هوش مصنوعی: تشرین تو خوش‌بوتر از نیسان است و نیسان تو زیباتر از تشرین.
ازگرد ولیت رفته برگردون
وز سجن‌ عدوت رفته در سجین
هوش مصنوعی: از دوری دوستت به آسمان می‌روم و از زندان دشمن به جایی بسیار بهتر می‌رسم.

حاشیه ها

1402/06/24 09:08
جهن یزداد

هرچند مایه نهادنش از پهلوانان  باستانی ایران  و خواریش را نزد  ترکان  بسیار خوار میشمارم و هیچ  نمیپسندم  بویژه که پیوسته کمترین بندگان ترک را صد  رهه  بیژن و رستم میانگارد
کوهست درنگ را چو گویی هان
بادست شتاب را چو گیی هین