شمارهٔ ۳۱۱
ای ز شاهی و جوانی شاد و از دولت به کام
ایزد اندر هر مرادی داد تو داده تمام
اندر اسباب شهنشاهی همال تو کجا است
واندر آثار جهانداری نظیر تو کدام
شیرمردان گشته اندر پیش تیغ تو زبون
تاجداران گشته اندر پیش تخت تو غلام
از پدر ملک جهان داری به میراث حلال
در خلاف تو قدم برداشتن باشد حرام
از سعادت دولت تو خانهای دارد که هست
عالم صغریاش بوم و عالم کبریاش بام
هست روشن حجت افضال تو در شرق و غرب
هست فرخ سایهٔ اقبال تو بر خاص و عام
گر همی برهان و حجت باید اقبال تو را
بس بود برهان و حجت فتح روم و فتح شام
رای تو در شام، شام نیکخواهان کرد صبح
تیغ تو در روم، صبح بدسگالان کرد شام
کین تو مانند سودا گشت کزوی سوخته است
خون حاسد در عروق و مغز دشمن در عِظام
تیغ تو زهر است و دام و هر که خواهد گو بیا
دست را بر نه به زهر و پای را برنه به دام
رآی هند آید به طاعت گر فرستی یک رسول
شاه چین آید به خدمت گر فرستی یک پیام
از مخالف موکبی وز موکب تو یک سوار
از معادی لشکری وز لشکر تو یک غلام
نوبت جام است شاها نوبت شمشیر نیست
جام باید در کف و شمشیر باید در نیام
آتش شمشیر تو چون کار شاهی پخته کرد
آبگون جام تو باید مدتی پر خمر خام
جام پُر فرمای از آن باده که چون گیری بهدست
دست گردد مشک بوی و جام گردد لعل فام
بندگان تو همه حورند و میماء معین
تو چو رضوانی و دارالملک تو دارالسلام
دولت تو کرد بخت بندگان تو بلند
همت تو کرد کار چاکران تو به کام
بندگان شاید که از بهر تو بِفْروزند جان
چاکران زیبد که بر یاد تو بفرازند جام
مال و حال و سال و فال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر پادشاهی بر مراد و بر دوام
مال وافر، حال نیکو، سال فرخ، فال سعد
اصل راضی، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام
رهنمایت باد یزدان هرکجا سایی رکاب
همنشینت باد دولت هرکجا سازی مقام
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ز شاهی و جوانی شاد و از دولت به کام
ایزد اندر هر مرادی داد تو داده تمام
هوش مصنوعی: ای جوان، از سرور و جوانی خوشحال باش و از نعمتهای الهی در هر خواستهای که داری، تمام آنچه خواستهای به تو عطا شده است.
اندر اسباب شهنشاهی همال تو کجا است
واندر آثار جهانداری نظیر تو کدام
هوش مصنوعی: در خصوص دلایل و عناصری که باعث سلطنت میشوند، نمیدانم تو کجا قرار داری و در بین نشانهها و ویژگیهای پادشاهی، هیچ مشابهی مثل تو وجود ندارد.
شیرمردان گشته اندر پیش تیغ تو زبون
تاجداران گشته اندر پیش تخت تو غلام
هوش مصنوعی: مردان شجاع و دلیر در مقابل شمشیر تو عاجز و ناتوان شدهاند و شاهزادگان در برابر تخت تو به صورت بندهها درآمدهاند.
از پدر ملک جهان داری به میراث حلال
در خلاف تو قدم برداشتن باشد حرام
هوش مصنوعی: تو از پدرت بهصورت قانونی، سرزمین و مقام پادشاهی را به ارث بردهای. بنابراین هر گونه اقدام برخلاف این ارث و حق تو، نادرست وForbidden است.
از سعادت دولت تو خانهای دارد که هست
عالم صغریاش بوم و عالم کبریاش بام
هوش مصنوعی: خوشبختی و فزونی تو در جایی است که دنیا در زیر پای تو قرار دارد و آسمان بر فراز سر توست.
هست روشن حجت افضال تو در شرق و غرب
هست فرخ سایهٔ اقبال تو بر خاص و عام
هوش مصنوعی: وجود تو، نشانهای از برتری و هدایت است که در همه جا، چه در شرق و چه در غرب، به روشنی دیده میشود. همچنین، سایهای خوشبختی و خوشبینی ناشی از تو بر همه افراد، اعم از خاص و عام، گسترده است.
گر همی برهان و حجت باید اقبال تو را
بس بود برهان و حجت فتح روم و فتح شام
هوش مصنوعی: اگر نیاز به دلیل و اثبات داری، کافی است که موفقیت و پیروزیهای تو را در فتح روم و شام ببینی.
رای تو در شام، شام نیکخواهان کرد صبح
تیغ تو در روم، صبح بدسگالان کرد شام
هوش مصنوعی: رای تو در شب، برای نیکوکاران هستند، و صبح تیزی که تو به روم آوردی، بر بدکاران سرزنش و ملامت کرد.
کین تو مانند سودا گشت کزوی سوخته است
خون حاسد در عروق و مغز دشمن در عِظام
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که تو مانند یک عارضه و بیماری شبیه به سودا شدهای، که از آن شخصی که حسود است، خونش به عروق و مغز دشمنان نفوذ کرده است و این نفوذ در استخوانها حس میشود. به نوعی، این اشاره به تأثیر منفی حسادت و کینهتوزی بر روی افراد دارد.
تیغ تو زهر است و دام و هر که خواهد گو بیا
دست را بر نه به زهر و پای را برنه به دام
هوش مصنوعی: تیغ تو سمی کشنده است و دام گیرانندهای است. هر کسی که خواست، بیاید؛ اما نه با دستانش به سم و نه با پاهایش به دام.
رآی هند آید به طاعت گر فرستی یک رسول
شاه چین آید به خدمت گر فرستی یک پیام
هوش مصنوعی: اگر کسی به هند برود و از آنجا فرمانی بگیرد، به راحتی اطاعت میکند. همچنین اگر فرستادهای به چین بفرستی، آنجا نیز به خدمت میآید.
از مخالف موکبی وز موکب تو یک سوار
از معادی لشکری وز لشکر تو یک غلام
هوش مصنوعی: از دشمنانی که با تو در میدان میجنگند، سوارانی هستند و از سپاه تو نیز یک غلام وجود دارد که به عنوان نمایندهی توست.
نوبت جام است شاها نوبت شمشیر نیست
جام باید در کف و شمشیر باید در نیام
هوش مصنوعی: وقت نوشیدن شراب است، ای شاه! وقت جنگ و شمشیرزنی نیست. باید جام را در دست داشته باشیم و شمشیر را در غلاف نگه داریم.
آتش شمشیر تو چون کار شاهی پخته کرد
آبگون جام تو باید مدتی پر خمر خام
هوش مصنوعی: آتش شمشیر تو در واقع کار شاهانهای انجام داده است و حالا برای نوشیدن و لذت بردن از جام تو، باید مدتی صبر کرد تا شراب هنوز ناپخته، آماده شود.
جام پُر فرمای از آن باده که چون گیری بهدست
دست گردد مشک بوی و جام گردد لعل فام
هوش مصنوعی: لیوان را پر کن از آن شرابی که وقتی در دست میگیری، انگار مشک خوشبو در دستت است و لیوان به رنگ لعل در میآید.
بندگان تو همه حورند و میماء معین
تو چو رضوانی و دارالملک تو دارالسلام
هوش مصنوعی: بندگان تو مانند حوریان زیبا هستند و نوشیدنی معین تو همچون بهشت است و سرزمین تو بهشتی است که در آن آرامش و امنیت حاکم است.
دولت تو کرد بخت بندگان تو بلند
همت تو کرد کار چاکران تو به کام
هوش مصنوعی: خوشبختی و سعادت بندگانت به خاطر قدرت و اراده توست و تلاش و کوشش تو باعث رضایت و خوشحالی خدمتگزارانت میشود.
بندگان شاید که از بهر تو بِفْروزند جان
چاکران زیبد که بر یاد تو بفرازند جام
هوش مصنوعی: خدمتگزاران ممکن است برای تو جان خود را فدای کنند، اما شایسته است که آنهایی که به یاد تو هستند، جام برافرازند و شادی کنند.
مال و حال و سال و فال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر پادشاهی بر مراد و بر دوام
هوش مصنوعی: دارایی، وضعیت، سن و سرنوشت، اصل و نسب، قدرت و شانس همه باید در سلطنت تو به خواستهات و به طور دائمی باشد.
مال وافر، حال نیکو، سال فرخ، فال سعد
اصل راضی، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام
هوش مصنوعی: خزانهای پُر از دارایی، حال و روزی خوش، سالی خوشیمن، نشانهای خوب، اصلی راضی، نسلی ماندگار، تختی بلند و باشکوه، و بختی آرام و سعادتمند.
رهنمایت باد یزدان هرکجا سایی رکاب
همنشینت باد دولت هرکجا سازی مقام
هوش مصنوعی: خداوند تو را در هر کجا که بروی، راهنمایی کند و همراه تو باشد. هر جا که باشید، دولت و خوشبختی همراهتان باشد.
حاشیه ها
1399/01/23 15:03
سینا حلمی
دو بیت از این قصیده (از آخر، بیت دوم و سوم) به دیوان حافظ راه پیدا کرده و به غلط به اسم حافظ مشهور شده.