شمارهٔ ۳۰۱
پیش از این بار خدایان و بزرگان عجم
گر همی بنده خریدند به دینار و درم
اندرین دولت صدری به وزارت بنشست
که همه ساله خَرَد بنده به احسان و کرم
فَخرِ ملت شرفالدین و قوامُالْاِسلام
سیّد عصر و امام وزرا صَدْرِ امم
صاحب عادل ابوطاهر سعدبن علی
که شد از سعد و عُلو در همه آفاق علم
آنکه هست از هنرش صدر معالی عالی
وان که گشت از سخنش اصل معانی محکم
همچو خورشید که نورش ببرد آب نجوم
همت او ز بلندی ببرد آب هُمَم
گاه توقیع صریر قلمش بر دل خلق
بگشاید در شادی و ببندد در غم
بهکف آرد ز عبارات و ز توقیعاتش
هرکه فهرست ادب خواهد و قانون حِکَم
گر کنی خدمت او دهر کند خدمت تو
زانکه مَخدوم شود هر که مر او را ز خَدَم
رای او بین و هنرهای شهنشاه جهان
گر تو خواهی که ببینی صفت آصف و جم
صانعی کز فلک و دهر نمودست اثر
ز قضا بر خرد و بخت کشیدست رقم
رای او کرد میان فلک و دهر سفیر
حکم او کرد میان خرد و بخت حکم
ای ز تو شاکر و از سیرت و رسمت خشنود
شاه آفاق و امیران و حواشیّ و حَشَم
تا فرستاد به تو شاه جهان خاتم خویش
شد جهان بر دل اعدای تو همچون خاتم
اندرین مدت چون تیر شد از رای تو راست
کارهایی که ز کَژّی چو کمان بود به خَم
هرکجا مرد ستم گَرد برآرد ز جهان
آب عدل تو نشاند زجهان گَردِ ستم
هر کجا ایمنی عدل تو باشد نه شگفت
گر شبانوار شود گرگ نگهبان غَنَم
در پناه نظر و درکنف حشمت تو
سوی آهو به تواضع نگرد شیر اجم
با تو عالم نتواند که مباهات کند
که تو بیش آیی در قدر و کم آید عالم
بُخل در کَتمِ عدم رفت ز صحرای وجود
تا به صحرای وجود آمدی ازکَتمِ عدم
با موالیت شب و روز حریف است فَرَح
با معادیت مه و سال ندیم است ندم
سنگ با مهر تو در دست ولی گردد سیم
نوش با کین تو در کام عدو گردد سم
غایبانی که ببینند نگار قلمت
به سر آیند سوی خدمت تو همچو قلم
همه مشتاق به دیدار تو چون تشنه به آب
همه محتاج به گفتار تو چون کِشته به نم
شاه اسلام که یک نیمه ز گیتی بگشاد
آن دگر نیمه به تدبیر تو بگشاید هم
سال دیگر نهد از رای صواب تو به روم
منبر و مُصحَف بر جای چلیپا و صنم
کشور روم همه رام کند زیر رکاب
سَرِ کفّار همه پست کند زیر قدم
ای به یاد تو همه تاجوران کرده نشاط
وی به نام تو همه ناموران خورده قسم
بر بنیآدم چون خلد شدست از تو جهان
نه عجب گر به تو در خلد بنازد آدم
تا بپیوست سعادت به جوار تو مرا
دیدم از طبع رهی پرور تو کُلِّ نعم
آن لطافت که ندیدم نه ز خاص و نه ز عام
وان کرامت که ندیدم نه ز خال و نه ز عَمّ
سعی فرمایی و اِفضال کنی در حق من
سعی و اِفْضال به یک بار گه دیدست به هم
گرچه افزون بود اندیشه و نطق از همه چیز
نطق و اندیشهٔ من هست ز کردار تو کم
جای آن هست که چون شکر تو منظوم کنم
گر مرا دست رسد روح کنم با آن ضمّ
زانکه اندر تن من هست ثنای تو چو جان
زانکه اندر رگ من هست هوای تو چو دم
بیثنای تو نخواهم که نهم هرگز گام
بیهوای تو نخواهم که زنم هرگز دم
تا همه ناز و طرب باشد مقرون ضیا
تا همه رنج و عنا باشد مضمون ظُلَم
خدمت تو حَج و میدان سرایت عَرَفات
درگه تو حجرالاسود و دستت زمزم
چشمهٔ حشمت تو روشن و پاک و صافی
روضهٔ دولت تو تازه و سبز و خرم
در مدیح تو همیشه شعرا و حُکما
شعرها گفته به لفظ عرب و لفظ عجم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیش از این بار خدایان و بزرگان عجم
گر همی بنده خریدند به دینار و درم
هوش مصنوعی: در گذشته، اگر کسی میخواست بندهای را خریداری کند، معمولاً از خدایان و بزرگان عجم کمک میگرفت و این خرید و فروش با پولهایی مثل دینار و درم انجام میشد.
اندرین دولت صدری به وزارت بنشست
که همه ساله خَرَد بنده به احسان و کرم
هوش مصنوعی: در این دوران، فردی به مقام وزارت رسید که هر ساله با دانایی و بخشش خود، به مردم کمک میکند و محبت نشان میدهد.
فَخرِ ملت شرفالدین و قوامُالْاِسلام
سیّد عصر و امام وزرا صَدْرِ امم
هوش مصنوعی: شرفالدین و قوامالاسلام، افتخار ملت و پیشوای عصر و وزیران، رهبری بزرگ و سرآمد دیگران هستند.
صاحب عادل ابوطاهر سعدبن علی
که شد از سعد و عُلو در همه آفاق علم
هوش مصنوعی: آقای عادل ابوطاهر سعدبن علی، در علم و دانش در تمام دنیا برجسته و شناخته شده شد.
آنکه هست از هنرش صدر معالی عالی
وان که گشت از سخنش اصل معانی محکم
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر هنرش در جایگاه بلند و والایی قرار دارد، و کسی که به واسطه سخنانش به اصل و مفهوم عمیق و استواری دست یافته است.
همچو خورشید که نورش ببرد آب نجوم
همت او ز بلندی ببرد آب هُمَم
هوش مصنوعی: مانند خورشید که نورش آب ستارهها را میبرد، اراده و تلاش او نیز موجب میشود که بلندای آمال و آرزوها را از بین ببرد.
گاه توقیع صریر قلمش بر دل خلق
بگشاید در شادی و ببندد در غم
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، نوشتن یا امضای او میتواند قلب انسانها را در خوشی باز کند و در اندوه آنها را ببندد.
بهکف آرد ز عبارات و ز توقیعاتش
هرکه فهرست ادب خواهد و قانون حِکَم
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال ادب و قوانین حکمت است، میتواند از نوشتهها و امضای او بهرهمند شود.
گر کنی خدمت او دهر کند خدمت تو
زانکه مَخدوم شود هر که مر او را ز خَدَم
هوش مصنوعی: اگر برای او خدمت کنی، دنیا هم به تو خدمت خواهد کرد؛ زیرا هر کسی که دیگری را خدمت کند، خود نیز به مقام خدمي درمیآید.
رای او بین و هنرهای شهنشاه جهان
گر تو خواهی که ببینی صفت آصف و جم
هوش مصنوعی: اگر میخواهی عظمت و هنرهای پادشاهان جهان را ببینی، به حکمت و قابلیتهای آصف (وزیر سلیمان) و جم (پادشاه افسانهای) توجه کن.
صانعی کز فلک و دهر نمودست اثر
ز قضا بر خرد و بخت کشیدست رقم
هوش مصنوعی: صنعتگری که از آسمان و زمان آثار و نشانههایی بر روی عقل و بخت انسان نقش بسته است.
رای او کرد میان فلک و دهر سفیر
حکم او کرد میان خرد و بخت حکم
هوش مصنوعی: او را به عنوان نماینده میان آسمان و زمانه برگزیدند و تصمیمش میان عقل و سرنوشت ملاک قرار گرفت.
ای ز تو شاکر و از سیرت و رسمت خشنود
شاه آفاق و امیران و حواشیّ و حَشَم
هوش مصنوعی: شخصی که از تو سپاسگزار باشد و از رفتار و ویژگیهایت راضی باشد، بر بسیاری از فرمانروایان و اطرافیان و خدمتگزاران تأثیر میگذارد.
تا فرستاد به تو شاه جهان خاتم خویش
شد جهان بر دل اعدای تو همچون خاتم
هوش مصنوعی: زمانی که شاه جهان، نشان و علامت خویش را به تو هدیه داد، دنیای دشمنان تو به مانند همان نشان و علامت بر دلشان سنگینی کرد.
اندرین مدت چون تیر شد از رای تو راست
کارهایی که ز کَژّی چو کمان بود به خَم
هوش مصنوعی: در این مدت، کارهایی که به خاطر نظر تو به درستی انجام شدند، به مانند تیر مستقیم بودند، در حالی که کارهایی که از نظر تو منحرف و کج بودند، مانند کمان به حالت خم درآمدند.
هرکجا مرد ستم گَرد برآرد ز جهان
آب عدل تو نشاند زجهان گَردِ ستم
هوش مصنوعی: هر جا که مردی ظلم و ستم میکند، با صدای اعتراض و خشم از دنیا برمیخیزد، اما با وجود این، باید آبروی عدالت تو در دنیا برقرار شود و غبار ستم از میان برود.
هر کجا ایمنی عدل تو باشد نه شگفت
گر شبانوار شود گرگ نگهبان غَنَم
هوش مصنوعی: هر جا که عدالت تو برقرار باشد، جای تعجب ندارد اگر یک گرگ به محافظت از گله مانند شبان عمل کند.
در پناه نظر و درکنف حشمت تو
سوی آهو به تواضع نگرد شیر اجم
هوش مصنوعی: در سایه توجه و عظمت تو، حتی شیر شکارچی نیز به آهو احترام میگذارد و فروتن میشود.
با تو عالم نتواند که مباهات کند
که تو بیش آیی در قدر و کم آید عالم
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به وجود خود افتخار کند، چون تو در عظمت و ارزش، از همه برتری و برتری تو باعث میشود که دیگران کوچک به نظر برسند.
بُخل در کَتمِ عدم رفت ز صحرای وجود
تا به صحرای وجود آمدی ازکَتمِ عدم
هوش مصنوعی: بخل در بیوجودی ناپدید شد و از دشت عدم به دشت وجود رسید.
با موالیت شب و روز حریف است فَرَح
با معادیت مه و سال ندیم است ندم
هوش مصنوعی: شادی و خوشحالی همیشه در رقابت با شب و روز است و دوستی با ماه و سال همواره در کنار آن قرار دارد.
سنگ با مهر تو در دست ولی گردد سیم
نوش با کین تو در کام عدو گردد سم
هوش مصنوعی: اگرچه در دستانم سنگی دارم که نماد محبت توست، اما همین سنگ به دست دشمن سم میشود و به جای مهر، به حسد تبدیل میشود.
غایبانی که ببینند نگار قلمت
به سر آیند سوی خدمت تو همچو قلم
هوش مصنوعی: افرادی که دورند و تو را نمیبینند، وقتی زیباییهای نوشتههایت را ببینند، به سوی تو خواهند آمد و از تو خدمتگزاری خواهند کرد، مانند قلمی که همیشه در خدمت نوشتن است.
همه مشتاق به دیدار تو چون تشنه به آب
همه محتاج به گفتار تو چون کِشته به نم
هوش مصنوعی: همه با عطش و اشتیاق به دیدن تو هستند، مانند کسی که تشنه آب است. همچنین همه به کلام تو نیاز دارند، مثل گیاهی که به باران نیاز دارد.
شاه اسلام که یک نیمه ز گیتی بگشاد
آن دگر نیمه به تدبیر تو بگشاید هم
هوش مصنوعی: پادشاه مسلمانان که یک بخش از جهان را فتح کرد، آن بخش دیگر نیز با تدبیر و نبوغ تو فتح خواهد شد.
سال دیگر نهد از رای صواب تو به روم
منبر و مُصحَف بر جای چلیپا و صنم
هوش مصنوعی: سال آینده با تدبیر درست تو، منبر و قرآن را در روم قرار میدهند و بتها و صلیبها را کنار میزنند.
کشور روم همه رام کند زیر رکاب
سَرِ کفّار همه پست کند زیر قدم
هوش مصنوعی: کشور روم همه را مطیع خود میکند و سَرِ کافران را زیر پا میگذارد و آنها را پست و ذلیل میسازد.
ای به یاد تو همه تاجوران کرده نشاط
وی به نام تو همه ناموران خورده قسم
هوش مصنوعی: ای کسانی که به یاد تو سرشار از شادی هستند و بزرگان به خاطر نام تو سوگند میخورند.
بر بنیآدم چون خلد شدست از تو جهان
نه عجب گر به تو در خلد بنازد آدم
هوش مصنوعی: اگر به انسانها بنگریم، بهراستی که بهشت از تو زاده شده است. پس جای تعجب نیست اگر آدم به تو در بهشت افتخار کند.
تا بپیوست سعادت به جوار تو مرا
دیدم از طبع رهی پرور تو کُلِّ نعم
هوش مصنوعی: وقتی سعادت به کنار تو رسید، متوجه شدم که طبع خوش تو تمام خوشیها را برای من به ارمغان آورده است.
آن لطافت که ندیدم نه ز خاص و نه ز عام
وان کرامت که ندیدم نه ز خال و نه ز عَمّ
هوش مصنوعی: اون نرمی و لطافتی که من ندیدم، نه مخصوص افراد خاص بوده و نه مربوط به عموم مردم. و همچنین اون بزرگواری و کرامتی که مشاهده نکردم، نه از ویژگیهای ظاهری کسی بوده و نه از دست کسی.
سعی فرمایی و اِفضال کنی در حق من
سعی و اِفْضال به یک بار گه دیدست به هم
هوش مصنوعی: اگر برای من تلاش کنی و لطفی به من کنی، به یک بار دیدن این دو عمل کافی است.
گرچه افزون بود اندیشه و نطق از همه چیز
نطق و اندیشهٔ من هست ز کردار تو کم
هوش مصنوعی: اگرچه افکار و گفتار من بیش از هر چیز دیگری است، اما این گفتار و اندیشهام به خاطر رفتار تو کمارزش است.
جای آن هست که چون شکر تو منظوم کنم
گر مرا دست رسد روح کنم با آن ضمّ
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شایسته است که من تو را به زیبایی و شیرینی شکر تشبیه کنم و اگر فرصتی به دست آورم، آن را به روشنی و روشنگری همراه سازم.
زانکه اندر تن من هست ثنای تو چو جان
زانکه اندر رگ من هست هوای تو چو دم
هوش مصنوعی: چون ثنای تو همچون جان در وجود من جاری است و هوای تو مانند نفس در رگهای من جریان دارد.
بیثنای تو نخواهم که نهم هرگز گام
بیهوای تو نخواهم که زنم هرگز دم
هوش مصنوعی: نمیخواهم بدون یاد تو قدمی بردارم و هرگز هم زبانی نمیزنم که به خوبیات اشاره نکند.
تا همه ناز و طرب باشد مقرون ضیا
تا همه رنج و عنا باشد مضمون ظُلَم
هوش مصنوعی: تا زمانی که شادی و زیبایی با هم همراه است، باید همه چیز سرشار از لذت و نشاط باشد، اما در عوض، اگر رنج و سختی وجود داشته باشد، به نوعی ظلم و بیعدالتی برمیگردد.
خدمت تو حَج و میدان سرایت عَرَفات
درگه تو حجرالاسود و دستت زمزم
هوش مصنوعی: در حضور تو، هر نوع عبادت و خدمتی را رهبری میکنم، جایی که همه چیز به تو نزدیک است و درگاه تو همانند سنگ سیاه و آب زمزم نور و برکت است.
چشمهٔ حشمت تو روشن و پاک و صافی
روضهٔ دولت تو تازه و سبز و خرم
هوش مصنوعی: چشمهٔ زیبایی و عظمت تو، درخشان و پاک است و باغ خوشبختی تو همیشه شاداب و پرجنب و جوش باقی میماند.
در مدیح تو همیشه شعرا و حُکما
شعرها گفته به لفظ عرب و لفظ عجم
هوش مصنوعی: شاعران و حکیمان همیشه در ستایش تو اشعاری سرودهاند، هم به زبان عربی و هم به زبان فارسی.