گنجور

شمارهٔ ۳

ای اصل ملک و دولت ای تاج دین و دنیا
ای عابده چون مریم ای زاهده چو زهرا
ای قبلهٔ دو دولت هر دو پناه عالم
ای مادر دو خسرو هر دو جمال دنیا
شاه جهان محمد شاه زمانه سنجر
از دولت بلندت دارند بخت برنا
آن شاه در بزرگی صد عالم است مفرد
وین شاه در دلیری صد عالم است تنها
زین دو پسر به حشمت‌ کس با تو نیست همسر
زین دو گهر به دولت کس نیست با تو همتا
شاید که سرفرازی تا جاودان بنازی
زان پادشاه عادل زین شهریار دانا
سلطان ملک به جنّت‌ گوید همی ز شادی
شکر تو پیش آدم‌، مدح تو پیش حوّا
از جود تو جهان را خیرست و نفع و راحت
گویی‌که هست جودت خورشید و ابرو دریا
باز آوری به احسان جان رمیده از تن
احسان توست‌ گویی همچون دم مسیحا
از بس دعا که کردی پنهان به پیش ایزد
شد در میان شاهان صلح و صلاح پیدا
آن شاه زیر رایت دارد هزار بهمن
وین شاه ا‌در رکابت‌ا دارد هزار دارا
گر دهر هست سرکش با تو کند تواضع
ور چرخ هست توسن با تو کند مدارا
توقیع تو عزیزست از شام تا به غزنین
فرمان تو روان است از هند تا به صنعا
رشک آید از رکابت ناهید را به میزان
شرم آید از کلاهت خورشید را به جوزا
طوق است نعل اسبت درگردن مجره
تاج است خاک پایت بر تارک ثُریّا
کردند آشکارا معجز به عالم اندر
عیسی به بیت مَقدِس موسی به طور سینا
تو نیستی پیمبر لیکن به فرّ دولت
کردی هزار مُعجِز در عالم آشکارا
چون تافت فر بختت با مادر و برادر
رستند با سلامت هر دو ز چنگ اَعدا
زان پس که در بیابان بودند هر دو حیران
کردند با تو اکنون در باغ دین تماشا
شد کفر هر دو ایمان شد درد هر دو درمان
شد رنج هر دو راحت شد خار هر دو خرما
این داستان و قصه‌گر بنگری عجب‌تر
از داستان یوسف وز قصهٔ زلیخا
بگزید من رهی را سلطان ملک به‌خدمت
از مادحان زیرک وز ساعران دانا
سی سال پیش شاهان‌ گفتم ثنا و مدحت
چون بندگان یکدل چون چاکران یکتا
حورا به‌خلد رضوان پیرایه بر فشاند
چون شعر من بخواند در مجلس تو حَورا
ای آفتابِ عالم فخرِ نژادِ آدم
جاوید باش و خرم برکام دل توانا
شادی به تو مُخَلّد شاهی به تو مؤیّد
ملت به تو مزین دولت به تو مهنا
امروز داده دولت دادِ تو از سعادت
یزدانت کرده روزی حور و بهشت فردا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای اصل ملک و دولت ای تاج دین و دنیا
ای عابده چون مریم ای زاهده چو زهرا
هوش مصنوعی: ای سرچشمه‌ حکمرانی و قدرت، ای نماد مذهب و زندگی، ای عابدی چون مریم، و ای زاهدی چون زهرا.
ای قبلهٔ دو دولت هر دو پناه عالم
ای مادر دو خسرو هر دو جمال دنیا
هوش مصنوعی: ای هدف و مقصود دو سلطنت، تو پناهگاه جهانیان هستی. ای مادر دو پادشاه، تو زیبایی‌های این دنیا را در آغوش داری.
شاه جهان محمد شاه زمانه سنجر
از دولت بلندت دارند بخت برنا
هوش مصنوعی: شاه جهان، محمد شاه در زمان خود به نام سنجر، دارای بخت و اقبال بلندی است که از دولت بزرگ و پایدارش ناشی می‌شود.
آن شاه در بزرگی صد عالم است مفرد
وین شاه در دلیری صد عالم است تنها
هوش مصنوعی: این بیت به بزرگی و شجاعت یک شاه اشاره دارد. شاعر می‌گوید که آن شاه در مقام و عظمت خود به اندازه صد عالم باارزش است، و همچنین از نظر دلیری و شجاعت، او به تنهایی همچون صد عالم دیگر است. به عبارتی، این شاه از لحاظ شخصیت و نیرومندی در دو جنبه مهم، برتر و بی‌همتاست.
زین دو پسر به حشمت‌ کس با تو نیست همسر
زین دو گهر به دولت کس نیست با تو همتا
هوش مصنوعی: از میان این دو پسر، کسی به اندازه‌ی تو دارای شکوه و عظمت نیست. و از میان این دو گوهر، هیچ‌کس به اندازه‌ی تو ثروت و نعمت ندارد.
شاید که سرفرازی تا جاودان بنازی
زان پادشاه عادل زین شهریار دانا
هوش مصنوعی: شاید تو از خوشبختی و سربلندی تا ابد لذت ببری به خاطر آن پادشاهی که عادل و داناست.
سلطان ملک به جنّت‌ گوید همی ز شادی
شکر تو پیش آدم‌، مدح تو پیش حوّا
هوش مصنوعی: پادشاه کشور به بهشت می‌گوید که از شادی و خوشحالی‌اش، شکر و قدردانی‌اش را به آدم هدیه می‌دهد و زیبایی و ویژگی‌هایش را به حوّا ستایش می‌کند.
از جود تو جهان را خیرست و نفع و راحت
گویی‌که هست جودت خورشید و ابرو دریا
هوش مصنوعی: از generosity و بخشش تو، جهان پر از خیر و فایده و آرامش است. گویا بخشش تو همچون خورشید و زیبایی ابرو و وسعت دریاست.
باز آوری به احسان جان رمیده از تن
احسان توست‌ گویی همچون دم مسیحا
هوش مصنوعی: بهبود روحی و بازگشت جان از تن به وسیله مهربانی توست، گویی که تو مانند دم مسیحا بوده‌ای.
از بس دعا که کردی پنهان به پیش ایزد
شد در میان شاهان صلح و صلاح پیدا
هوش مصنوعی: به خاطر دعاهای پنهانی که کردی، در دل ایزد به میان پادشاهان، صلح و اصلاح ایجاد شد.
آن شاه زیر رایت دارد هزار بهمن
وین شاه ا‌در رکابت‌ا دارد هزار دارا
هوش مصنوعی: آن پادشاه زیر پرچم‌اش هزاران سردار و جنگجو دارد، و این پادشاه که در کنار توست نیز هزاران ثروتمند و توانمند را در اختیار دارد.
گر دهر هست سرکش با تو کند تواضع
ور چرخ هست توسن با تو کند مدارا
هوش مصنوعی: اگر زمانه سرکش و طغیانی داشته باشد، با تو نرمش و احترام پیشه می‌کند، و اگر جهان همچون اسبی سرکش باشد، با تو رفتار ملایم و مدارا خواهد داشت.
توقیع تو عزیزست از شام تا به غزنین
فرمان تو روان است از هند تا به صنعا
هوش مصنوعی: نام تو ارزشمند و گرامی است و از شهری به شهری دیگر، از شام تا غزنین، فرمان تو به سرعت در گردش است و از هند تا صنعا به سمع همه رسیده است.
رشک آید از رکابت ناهید را به میزان
شرم آید از کلاهت خورشید را به جوزا
هوش مصنوعی: ناهید (سیاره زهره) از زیبایی و جذابیت تو حسد می‌برد و خورشید نیز به خاطر دلبسته بودن به کلاه تو، شرمنده شده است.
طوق است نعل اسبت درگردن مجره
تاج است خاک پایت بر تارک ثُریّا
هوش مصنوعی: سوارکاری تو همچون طوقی است که بر گردن مجره آویخته شده و خاک پای تو بر سر ستاره ثریا نشسته است.
کردند آشکارا معجز به عالم اندر
عیسی به بیت مَقدِس موسی به طور سینا
هوش مصنوعی: در این جهان، عیسی معجزات خود را به وضوح در بیت المقدس نشان داد و موسی نیز در کوه سینا نشانه‌های خود را بروز داد.
تو نیستی پیمبر لیکن به فرّ دولت
کردی هزار مُعجِز در عالم آشکارا
هوش مصنوعی: به شما نمی‌توان گفت که پیامبری، اما با عظمت و قدرتی که داری، کارهای شگفت‌انگیزی در جهان انجام داده‌ای که همه آن‌ها را می‌بینند.
چون تافت فر بختت با مادر و برادر
رستند با سلامت هر دو ز چنگ اَعدا
هوش مصنوعی: زمانی که ستاره‌ی بختت با مادر و برادر به خوشی و سلامت از چنگ دشمنان رهایی یافتند.
زان پس که در بیابان بودند هر دو حیران
کردند با تو اکنون در باغ دین تماشا
هوش مصنوعی: بعد از آنکه هر دو در بیابان سردرگم بودند، اکنون با تو در باغ دین به تماشا نشسته‌اند.
شد کفر هر دو ایمان شد درد هر دو درمان
شد رنج هر دو راحت شد خار هر دو خرما
هوش مصنوعی: هر دو از کفر و بی‌ایمانی گذشتند و به ایمان رسیدند، درد و رنج آنها به درمان و آرامش تبدیل شد. همچنین، مشکلات و سختی‌ها به راحتی و خوشی بدل شد و آنچه که برایشان ناامیدی بود، به محصولی خوشایند و شیرین تبدیل گشت.
این داستان و قصه‌گر بنگری عجب‌تر
از داستان یوسف وز قصهٔ زلیخا
هوش مصنوعی: اگر به این داستان و روایت بنگری، متوجه می‌شوی که عجیب‌تر از داستان یوسف و قصه زلیخا است.
بگزید من رهی را سلطان ملک به‌خدمت
از مادحان زیرک وز ساعران دانا
هوش مصنوعی: سلطان، راهی را برگزیده است که در آن خدمت به افرادی باشد که شاعران و حکیمان باهوش و زیرک هستند.
سی سال پیش شاهان‌ گفتم ثنا و مدحت
چون بندگان یکدل چون چاکران یکتا
هوش مصنوعی: سی سال پیش درباره شاهان و ارجمندی آنها صحبت کردم و آنها را ستایش کردم. این کار را با دلی یک‌دل و به مانند خدمت‌گزاران انجام می‌دادم.
حورا به‌خلد رضوان پیرایه بر فشاند
چون شعر من بخواند در مجلس تو حَورا
هوش مصنوعی: حوریه‌ها در بهشت، زینتی را به سر می‌گذارند و هنگامی که شعر من را در جمع تو می‌خوانند، زینت خود را به نمایش می‌گذارند.
ای آفتابِ عالم فخرِ نژادِ آدم
جاوید باش و خرم برکام دل توانا
هوش مصنوعی: ای خورشیدِ روشنی‌بخش، تو افتخار نسل آدمی هستی. همیشه شاداب و با نشاط باش و دل پرتوانت را خوشحال کن.
شادی به تو مُخَلّد شاهی به تو مؤیّد
ملت به تو مزین دولت به تو مهنا
هوش مصنوعی: شادی و خوشحالی مخصوص توست، تو پشتیبان و همراه پادشاهی، ملت به تو نازیده و دولت به تو زینت داده شده است. تو مایه‌ی فخر و بزرگی هستی.
امروز داده دولت دادِ تو از سعادت
یزدانت کرده روزی حور و بهشت فردا
هوش مصنوعی: امروز، نعمت و خوشبختی تو باعث شده که دنیا به تو نیکویی کند و فردا بهره‌مند از زیبایی‌های بهشت و هوری‌ها خواهی شد.

حاشیه ها

1399/02/10 22:05

وین شاه در رکابتدارد هزار دارا---
از مادحان زیرک وز شاعران دانا---
درست است