گنجور

شمارهٔ ۲۹۸

موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم
بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم
همه جمع اند و به یک جای مهیا ‌شده‌اند
از پی عشرت شاه عرب و شاه عجم
رکن اسلام ملک شاه جهانگیر شهی
که امام ملکان است و خداوند اُ‌مم
اندر آن وقت ‌که بر لوح قلم رفت همی
فخر کردند به پیروزی او لوح و قلم
علمش دفتر اشکال اقالیم شدست
زانکه صد باره بپیمود جهان زیر علم
لب شیران همه آنجاست ‌که او راست رکاب
سرشاهان همه آنجاست که او راست قدم
از حد مشرق و چین تا به‌ حد مغرب و روم
عدل اوکرد تهی از بد و خالی زستم
هر هنرمند که از خدمت او جوید نام
شجر همتش از دولت او یابد نم
خلق را نیست به از درگه او هیچ پناه
صید را هیچ حصاری نبود به ز حرم
در میان خرد و حکمت اگر حکم‌ کند
بهتر از رای صوابش نبود هیچ حکم
بخشش یم به بر بخشش او باشد خرد
دانش چرخ بر دانش او باشد کم
آنچه او داند در ملک کجا داند چرخ
وانچه او بخشد در جود کجا بخشد یم
ای فلک را به علمهای رفیع تو شرف
وی ملک را به قدمهای عزیز تو قسم
جز برای عدوی تو ننهد گردون دام
جز به‌کام ولی تو نزند گیتی دم
خالق عرش سه چیز سه پیمبر به تو داد
معجز عیسی و عمر خضر و شاهی جم
کنیت و نام و خطاب تو در اسلام بس است
تا قیامت شرف خطبه و دینار و درم
نیمی از بتکدهٔ هند برانداخته‌ای
وان دگر نیمه به شمشیر براندازی هم
مرکبان تو به سم خرد بخواهند شکست
هرچه در خانهٔ‌ کفار صلیب است و صنم
هرکه از چشمهٔ مهر تو کند آب حیات
بارد از ابر سخای تو بر او قطر نعم
وانکه باکین تو خواهد که شود جفت و ندیم
نشود جان ز تنش تا نشود جفت ندم
بس امیرا که مر او را نه حشم بود و نه خیل
گشت در خدمت درگاه تو با خیل و حشم
بس دلیرا که ز سیاره خدم خواست همی
چون تورا دید ببوسید زمین همچو خدم
بر گنه کار چو قادر شوی از کردهٔ او
نکنی یاد و کنی عفو و همین است‌ کرم
یک دل اندر همه‌ گیتی نشناسم که بر او
نیست از منت تو داغ و ز شکر تو رقم
تا ز باغ ارم از خوشی و خوبی مثل است
باد بزمت به خوشی خوب‌تر از باغ ارم
تو جهان بخش و جهانگیر نشسته شب و روز
نیکخواه تو به شادی و بداندیش به غم
دل دینداران در عهد تو چون تیر توراست
پشت بدخواهان مانند کمان تو به خم
بر تو میمون و براولاد و عبید و خَدَمَت
عید فرخنده و بغداد و لب دجله به هم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

موسم عید و لب دجله و بغداد خُرَم
بوی ریحان و فروغ قدح و لاله به هم
هوش مصنوعی: در فصل عید و کنار دجله در بغداد، شاداب و خوشبو هستیم، بوی ریحان در فضا پیچیده و نور شراب و رنگ لاله در کنار هم زیبایی خاصی به وجود آورده است.
همه جمع اند و به یک جای مهیا ‌شده‌اند
از پی عشرت شاه عرب و شاه عجم
هوش مصنوعی: همه در یک مکان گرد آمده‌اند و آماده هستند برای جشن و شادی، به خاطر خوشحالی پادشاه عرب و پادشاه عجم.
رکن اسلام ملک شاه جهانگیر شهی
که امام ملکان است و خداوند اُ‌مم
هوش مصنوعی: بیت به شخصیت و مقام شاه جهان، که یک پادشاه بزرگ و مهم در تاریخ اسلام بوده، اشاره دارد. او را به عنوان رکن و بنیاد اسلام معرفی می‌کند و بیان می‌دارد که در میان پادشاهان، او مقام والایی دارد و همچنین نقش او را در امت اسلامی مورد تأکید قرار می‌دهد. در این متن، به عظمت و اهمیت شاه جهان در دین و سرزمینش پرداخته شده است.
اندر آن وقت ‌که بر لوح قلم رفت همی
فخر کردند به پیروزی او لوح و قلم
هوش مصنوعی: در آن هنگام که نام او بر صفحه نوشته شد، لوح و قلم به خاطر پیروزی‌اش به خود می‌بالیدند.
علمش دفتر اشکال اقالیم شدست
زانکه صد باره بپیمود جهان زیر علم
هوش مصنوعی: دانش او به قدری گسترده و عمیق است که تمامی مسائل و موضوعات دنیا را در بر می‌گیرد، زیرا او بارها و بارها به کاوش در تمامی جنبه‌های جهان پرداخته است.
لب شیران همه آنجاست ‌که او راست رکاب
سرشاهان همه آنجاست که او راست قدم
هوش مصنوعی: محل اصلی قدرت و شجاعت در دست اوست، زیرا تنها اوست که می‌تواند به شاهان راه و نشان دهد. همچنین، در واقع تنها اوست که می‌تواند انسان‌ها را به سوی عظمت و افتخار هدایت کند.
از حد مشرق و چین تا به‌ حد مغرب و روم
عدل اوکرد تهی از بد و خالی زستم
هوش مصنوعی: از شرق تا غرب، از چین تا روم، عدل او دنیا را از بدی‌ها خالی کرده و پر از نیکی کرده است.
هر هنرمند که از خدمت او جوید نام
شجر همتش از دولت او یابد نم
هوش مصنوعی: هر هنرمندی که از او کمک و حمایت بخواهد، درخت استعداد او از نعمت و برکت او رشد خواهد کرد.
خلق را نیست به از درگه او هیچ پناه
صید را هیچ حصاری نبود به ز حرم
هوش مصنوعی: بهترین پناه برای انسان‌ها در پیشگاه خداوند است و هیچ‌گونه امنیتی برای زندگی و روح انسان، جز در نزد او وجود ندارد.
در میان خرد و حکمت اگر حکم‌ کند
بهتر از رای صوابش نبود هیچ حکم
هوش مصنوعی: اگر در میان عقل و دانایی، حکمی صادر شود، هیچ حکمی بهتر از نظر درست آن نخواهد بود.
بخشش یم به بر بخشش او باشد خرد
دانش چرخ بر دانش او باشد کم
هوش مصنوعی: بخشش، نیکی و سخاوت را از او می‌گیرد و خرد و دانش انسان نیز بر پایه دانش او شکل می‌گیرد. بر همین اساس، هر چه علم و دانش کسی کمتر باشد، درک او از بخشش و نیکی نیز محدودتر خواهد بود.
آنچه او داند در ملک کجا داند چرخ
وانچه او بخشد در جود کجا بخشد یم
هوش مصنوعی: آنچه او می‌داند در کجا است که گردونهٔ زمان نیز از آن آگاه نیست و آنچه او بخشش می‌کند، در نوع سخاوتش چگونه است که هیچ کس دیگری نمی‌تواند به آن دست یابد.
ای فلک را به علمهای رفیع تو شرف
وی ملک را به قدمهای عزیز تو قسم
هوش مصنوعی: ای آسمان، به علم‌های بلند و والای تو قسم، و ای ملک، به قدم‌های با ارزش و محترم تو قسم.
جز برای عدوی تو ننهد گردون دام
جز به‌کام ولی تو نزند گیتی دم
هوش مصنوعی: جز به خاطر دشمن تو، آسمان چنگی نمی‌زند و جز به خاستگاه تو، دنیا سخنی نمی‌گوید.
خالق عرش سه چیز سه پیمبر به تو داد
معجز عیسی و عمر خضر و شاهی جم
هوش مصنوعی: خداوندی که عرش را آفریده، سه هدیه به تو داده است: معجزه عیسی، عمر طولانی خضر و پادشاهی جمشید.
کنیت و نام و خطاب تو در اسلام بس است
تا قیامت شرف خطبه و دینار و درم
هوش مصنوعی: نام و لقب و عنوان تو در دین اسلام به اندازه‌ای اعتبار دارد که تا روز قیامت ادامه خواهد یافت، و این ارزش از خطبه و پول و ثروت بیشتر است.
نیمی از بتکدهٔ هند برانداخته‌ای
وان دگر نیمه به شمشیر براندازی هم
هوش مصنوعی: نیمه‌ای از معبد و پرستشگاه‌های هندی را ویران کرده‌ای و نیمه‌ی دیگر را هم با شمشیر سرنگون می‌کنی.
مرکبان تو به سم خرد بخواهند شکست
هرچه در خانهٔ‌ کفار صلیب است و صنم
هوش مصنوعی: سواران تو با نیروی عقل خواهند توانست هر چیزی را که در خانه‌ی کافران است، بشکنند؛ چه آن چیز صلیب باشد و چه بت.
هرکه از چشمهٔ مهر تو کند آب حیات
بارد از ابر سخای تو بر او قطر نعم
هوش مصنوعی: هر کسی که از چشمهٔ محبت و مهرت بهره‌مند شود، باران نعمت و سخاوت تو بر او نازل می‌شود.
وانکه باکین تو خواهد که شود جفت و ندیم
نشود جان ز تنش تا نشود جفت ندم
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال همسری برای خود است، نباید نگران جدا شدن جان از بدنش باشد تا زمانی که زوج و همدمش پیدا نشده است.
بس امیرا که مر او را نه حشم بود و نه خیل
گشت در خدمت درگاه تو با خیل و حشم
هوش مصنوعی: بسیاری از فرماندهان و بزرگان وجود دارند که نه خدمتکار دارند و نه سپاهی. اما با این حال، در خدمت درگاه تو حاضر شده‌اند و در جمع و مجموعه‌ات قرار گرفته‌اند.
بس دلیرا که ز سیاره خدم خواست همی
چون تورا دید ببوسید زمین همچو خدم
هوش مصنوعی: بسیاری از دلیران که از سیاره به خدمت آمده‌اند، چون تو را دیدند، به احترام تو زمین را بوسیدند مثل خدمتکاران.
بر گنه کار چو قادر شوی از کردهٔ او
نکنی یاد و کنی عفو و همین است‌ کرم
هوش مصنوعی: وقتی که بر کسی که خطایی کرده، قدرت پیدا کنی، نباید به خطایش فکر کنی و باید او را ببخشی و این است بخشی از نیکی و بزرگواری.
یک دل اندر همه‌ گیتی نشناسم که بر او
نیست از منت تو داغ و ز شکر تو رقم
هوش مصنوعی: در این دنیا، هیچ دلی را نمی‌شناسم که از محبت و لطف تو زخم خورده و از شیرینی‌ات نشانی نداشته باشد.
تا ز باغ ارم از خوشی و خوبی مثل است
باد بزمت به خوشی خوب‌تر از باغ ارم
هوش مصنوعی: به باغ ارم که اشاره به زیبایی و خوشی دارد، نگاهی بینداز! خوشی و زیبایی‌ای که در آنجا وجود دارد، همچنان نمی‌تواند با شادی و خوشی که در اینجا به وجود آمده، مقایسه شود.
تو جهان بخش و جهانگیر نشسته شب و روز
نیکخواه تو به شادی و بداندیش به غم
هوش مصنوعی: تو که دنیای خوشبختی و شکوه را در دست داری، همیشه شب و روز در فکر دیگران هستی؛ به خوبی برای شادی و به بدی برای غم‌ها در دل‌ها.
دل دینداران در عهد تو چون تیر توراست
پشت بدخواهان مانند کمان تو به خم
هوش مصنوعی: دل‌های مومنان در زمان تو مانند تیرهای آماده است و در مقابل بدخواهان، همانند کمانی که به قوس درآمده، می‌باشند.
بر تو میمون و براولاد و عبید و خَدَمَت
عید فرخنده و بغداد و لب دجله به هم
هوش مصنوعی: به تو و خانواده‌ات عید خوشی تبریک می‌گویم و امیدوارم روزگار خوشی در بغداد و کنار دجله داشته باشید.