شمارهٔ ۲۱
تا رای بود نصرت دین ناصر دین را
در نصرت او رای بود روح امین را
تا پادشه روی زمین باشد سنجر
بر هفت فلک فخر بود روی زمین را
شاهی که به ماهی به سپاهی بگشاید
صد شهرگرانمایه و صدحصه حصین را
با خصم برابر زند اندر صف پیکار
بی آنکه کند چاره شبیخون و کمین را
چون نیزه زند نرمکند پیل دمان را
چون تیغ زند رام کند شیر عَرین را
هرگز ظفر از عزم متینش نبود دور
گوییکه ظفر بنده شد آن عزم متین را
هرگز خرد از رای رزینش نکشد سر
گوییکه خرد سخره شد آن رآی رزین را
ای شاه فلک خاتم و خورشید نگینت
پیروزی و اقبال تو مُهرست نگین را
در دایرهٔ ملک تویی نقطهٔ مفرد
ره نیست در این دایره همتا و قرین را
از طین چو تویی آمد و چون احمد مُرسَل
بر مرکز نورست شرف جوهر طین را
هنگام سواری ز سواران مبارز
شایسته تر از تو نبود مرکب و زین را
در معرکه برهان مبین تیغ تو بیند
چون چشم نهد خصم تو برهان مبین را
بدخواه لعین را بود از هیبت نامت
قهریکه ز لا حول بود دیو لعین را
سهم است ز پیکان تو در بتکدهٔ هند
بیم است ز تُرکان تو بتخانهٔ چین را
گرد سپه وگوهر شمشیر تو در رزم
گویی که دخان شر رست آتش کین را
در خاک بسیگنج دفین است نهاده
شاهان هنرمند و امیران گزین را
تو گنج همی از قبل بخشش خواهی
در خاک چه تاثیر بود گنج دفین را
هرگز نبود چون تو ملک تا به قیامت
افروختن دولت و پروردن دین را
دیندار و جوانمرد و جهانگیر و دلیری
وین است علامت ملک باز پسین را
امروز در این بزم که چون خلد برین است
ماند می صافی ز خوشی ماء معین را
دیدار همایونت فزایندهٔ جان است
هم خواجهٔ نیکودل و هم خواجهٔ مُعین را
وز فر تو امروز فزون زانکه همه روز
شادی و نشاط است هم آن را و هم این را
هرگه که نهد بنده جبین پیش تو بر خاک
تفضیل نهد بر همه اندام جبین را
همواره دلش مدح تو را هست مهیا
چونانکه مهیاست صدف دُرّ ثمین را
تا در دل مخلوقگمان است و یقین است
شکر تو مدد باد گمان را و یقین را
تا نام مکان است و مکین است در آفاق
عدل تو سبب باد مکان را و مکین را
چون چرخ برین از تو زمین باد مُزَیّن
تا دور بود گرد زمین،چرخ برین را
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا رای بود نصرت دین ناصر دین را
در نصرت او رای بود روح امین را
هوش مصنوعی: تا زمانی که فکر و اندیشه وجود دارد، یاری کردن دین موجب پیروزی ناصر دین خواهد بود و در این یاری، روح امین نیز دارای رأی و نظر است.
تا پادشه روی زمین باشد سنجر
بر هفت فلک فخر بود روی زمین را
هوش مصنوعی: چنانچه پادشاهی به نام سنجر بر روی زمین وجود داشته باشد، باید گفت که او بر تمامی آسمانها افتخار میکند و زمین را سربلند میسازد.
شاهی که به ماهی به سپاهی بگشاید
صد شهرگرانمایه و صدحصه حصین را
هوش مصنوعی: پادشاهی که با قدرت رزم و نیروی خود، بتواند به راحتی به صد شهر ارزشمند و قوی دسترسی پیدا کند.
با خصم برابر زند اندر صف پیکار
بی آنکه کند چاره شبیخون و کمین را
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، با دشمن به مقابله میپردازد بدون آنکه به راههای پنهانی و غافلگیر کردن فکر کند.
چون نیزه زند نرمکند پیل دمان را
چون تیغ زند رام کند شیر عَرین را
هوش مصنوعی: هرگاه نیزه به هدف بخورد، تن بیحرکت و تسلیم میشود مانند فیل در زمان تهاجم. همچنین وقتی که تیغ به شیر وحشی برخورد کند، او نیز رام و آرام میشود.
هرگز ظفر از عزم متینش نبود دور
گوییکه ظفر بنده شد آن عزم متین را
هوش مصنوعی: هرگز پیروزی از اراده قوی و استوار دور نیست، گویی که پیروزی تحت تأثیر اراده قوی قرار دارد.
هرگز خرد از رای رزینش نکشد سر
گوییکه خرد سخره شد آن رآی رزین را
هوش مصنوعی: هرگز عقل نمیتواند از نظرات ناپخته و سطحی استفاده کند، چون خرد واقعی به شوخی و بازیچهای برای آن نظرات تبدیل میشود.
ای شاه فلک خاتم و خورشید نگینت
پیروزی و اقبال تو مُهرست نگین را
هوش مصنوعی: ای پادشاه آسمان، تو مانند یک انگشتری با خاتم و خورشید هستی، و پیروزی و خوش شانسی تو، همچون مهر آن نگین، نشانهای است از قدرت و عظمت تو.
در دایرهٔ ملک تویی نقطهٔ مفرد
ره نیست در این دایره همتا و قرین را
هوش مصنوعی: در دایرهٔ سلطنت تو، تنها تو وجود داری و هیچ همتایی برای تو در این دایره وجود ندارد.
از طین چو تویی آمد و چون احمد مُرسَل
بر مرکز نورست شرف جوهر طین را
هوش مصنوعی: تو از خاک آمدهای و مانند پیامبر احمد (ص)، بر مرکز نور قرار داری و اصالت و ویژگیهای وجودیات را در نور الهی جستجو کن.
هنگام سواری ز سواران مبارز
شایسته تر از تو نبود مرکب و زین را
هوش مصنوعی: در هنگام سوارکاری، از تمام سواران میدان، کسی شایستهتر از تو برای نشستن بر مرکب و استفاده از زین وجود نداشت.
در معرکه برهان مبین تیغ تو بیند
چون چشم نهد خصم تو برهان مبین را
هوش مصنوعی: در میدان مبارزه، وقتی که دشمن چشمانش را بر مفهوم واضح و روشن تو میگذارد، تیغ تو را میبیند.
بدخواه لعین را بود از هیبت نامت
قهریکه ز لا حول بود دیو لعین را
هوش مصنوعی: بدخواه و دشمن پلید از بزرگی و قدرت نام تو، ترس و هراسی دارد، به گونهای که همانطور که دیو بینوا از قدرت تو بیم دارد، او نیز به تو ارادت و تأثیر احساس میکند.
سهم است ز پیکان تو در بتکدهٔ هند
بیم است ز تُرکان تو بتخانهٔ چین را
هوش مصنوعی: در بتکدههای هندی، ترس از تیرهای تو وجود دارد و در معابد چینی، به خاطر وجود تو، امنیت و آرامش برقرار نیست.
گرد سپه وگوهر شمشیر تو در رزم
گویی که دخان شر رست آتش کین را
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، گرد و غبار و جواهرات شمشیری که در دست داری، بهگونهای است که مانند دودی که از آتش کینه برمیخیزد، احساس میشود.
در خاک بسیگنج دفین است نهاده
شاهان هنرمند و امیران گزین را
هوش مصنوعی: در خاک، treasures زیادی پنهان شدهاند که به دست شاهان هنرمند و فرمانروایان برجسته گذاشته شدهاند.
تو گنج همی از قبل بخشش خواهی
در خاک چه تاثیر بود گنج دفین را
هوش مصنوعی: اگر تو از قبل به بخشش و نیکی عادت کنی، زمین و خاک تأثیری بر ارزش گنجینههای پنهان نخواهد داشت.
هرگز نبود چون تو ملک تا به قیامت
افروختن دولت و پروردن دین را
هوش مصنوعی: هیچکس تا قیامت به اندازه تو نخواهد توانست قدرت و دین را روشن کند و رشد دهد.
دیندار و جوانمرد و جهانگیر و دلیری
وین است علامت ملک باز پسین را
هوش مصنوعی: این جمله به صفات یک فرد اشاره دارد که هم دیندار و با اخلاق است، هم جوانمرد و شجاع، و این ویژگیها نشانهای از مقام و موقعیت برجسته او در دنیا است.
امروز در این بزم که چون خلد برین است
ماند می صافی ز خوشی ماء معین را
هوش مصنوعی: امروز در این محفل که مانند بهشت زیبا و دلکش است، شراب زلالی از شادی مانند آب گوارا سرو میشود.
دیدار همایونت فزایندهٔ جان است
هم خواجهٔ نیکودل و هم خواجهٔ مُعین را
هوش مصنوعی: دیدن روی تو جان را بیشتر و نیرو میبخشد، هم برای شخص نیکوخلق و هم برای کسی که به تو یاری میرسد.
وز فر تو امروز فزون زانکه همه روز
شادی و نشاط است هم آن را و هم این را
هوش مصنوعی: امروز از زیبایی تو بیشتر است، زیرا هر روز پر از شادی و نشاط است، و هم زیبایی تو و هم این احساس خوشایند را دارم.
هرگه که نهد بنده جبین پیش تو بر خاک
تفضیل نهد بر همه اندام جبین را
هوش مصنوعی: هر بار که بنده سرش را به عنوان احترام به خاک تو میگذارد، این عمل را برتر از همه اجزای بدنش میداند.
همواره دلش مدح تو را هست مهیا
چونانکه مهیاست صدف دُرّ ثمین را
هوش مصنوعی: دل او همیشه آماده ستایش و تحسین توست، مانند اینکه صدف به طور مداوم آماده نگهداشتن دُری ارزشمند است.
تا در دل مخلوقگمان است و یقین است
شکر تو مدد باد گمان را و یقین را
هوش مصنوعی: تا هنگامی که در دل مخلوقات گمان و یقین وجود دارد، شکر و سپاسگزاری تو، یاور و کمککار گمان و یقین خواهد بود.
تا نام مکان است و مکین است در آفاق
عدل تو سبب باد مکان را و مکین را
هوش مصنوعی: تا زمانی که نام و نشانی از مکان وجود دارد، عدالت تو باعث وجود و تنوع مکانها و ساکنان آنها در جهان است.
چون چرخ برین از تو زمین باد مُزَیّن
تا دور بود گرد زمین،چرخ برین را
هوش مصنوعی: زمانی که از زمین فاصله داریم و آسمان با زیباییهایی چون ستارهها و سیارات تزیین شده است، در حقیقت چرخش زمین به دور خود را نشان میدهد.