گنجور

شمارهٔ ۱۳

یافتی بر خوان اگر جویی رضای مرتضا
لا فَتی اِلّا علی بر خوا‌نْد هر دم مُصطفا
ور همی خواهی ‌که گردی ایمن از هَلْ‌ منْ‌ مَزید
شرح یُوفون و یُخافون یاد کن از هَل أتی
آن‌که داماد نبی بود و وصی بود و ولی
در موالاتش وصیت نیست شرط اولیا
گر علی بعد از سنین بنشست او را زان چه نقص
هیچ نقصان نامد‌ش بعد از سنین اندر سنا
مرتضی را چه زیان ‌گر بود بَعْدَ‌الاختیار
مصطفی را چه زیان‌ گر بود بعد‌الانبیا
حب یاران پیمبر فرض باشد بی‌خلاف
لیکن از بهر قرابت هست حیدر مقتدا
بود با زهرا و حیدر حجت پیغمبری
لاجرم بنشاند پیغمبر سزایی با سزا
آن که چون آمد به دستش ذوالفقار جانشکار
گشت معجز درکفش چون درکف موسی عصا
آمد آواز منادی لافتی الا علی
وانگهی لا سیف الا ذوالفقار آمد ندا
وان دو فرزند عزیزش چون ‌حسین و چون حسن
هر دو اندر کعبهٔ جود و کرم رکن و صفا
آن یکی کشته به زهر بددلان در اختفاء
وان دگر گشته پی دفع البَلایا در بلا
آن یکی را جان ز تن‌ گشته جدا اندر حجاز
وان دگر را سر جداگشته ز تن درکربلا
آن ‌که دادی بوسه بر روی و قَفای او رسول
گرد بر رویش نشست و شمر ملعون در قفا
وانکه حیدر گیسوان او نهادی بر دو چشم
چشم او در آب غرق وگیسوان اندر دما
روز محشر داد بستاند خدا از قاتلانش
تو بده داد و مباش از حب مقتولان جدا
خدمت آن کن که فخر عِتْر‌َت پیغمبرست
سید سادات ذواه‌لفخرین و تاج اه‌لاه‌صفیا
قبلهٔ اقبال بوطاهر مُطَهّر بِن‌ علی
الامام بن الامام المرتضی بن المرتضا
هست هرکس در سیاست مُفْتَخَر واو مفتخر
هست هر کس در ریاست مُقْتَدی واو مقتدا
طالعش را هر زمان اقبال گوید السلام
طلعتش را هر زمان خورشید گوید مرحبا
نیست اندر سیرت و رای و رسوم او خَلَل
نیست اندر خاطر و خط و خطاب او خطا
در همایون روزگار او رعایا ایمنند
روز و شب از حادثات روزگار پر جفا
پیش حِلمش ذرّهٔ صغری بود میخ زمین
پیش رویش عالم سُفلی بود قُطبِ سَما
فضل او بی‌غایت است و سِرِّ او بی‌غایله
حال او بی‌منت است و جود او بی‌منتها
سائلان را بی‌تغافل زود فرماید جواب
شاعران را بی‌نسیه‌ نقد فرماید عطا
بخشش مال است‌ کار سید عالم همی
کوشش خعرست شغل مهتر فرمانروا
مال او را نصرت دین است در دنیا بدل
خیر او را جنت عَدن است در عُقبی جزا
کردگار او را دهد فردا ثواب بی‌حساب
تا که امروز او همی بخشد عطای بی‌ریا
ای متابع‌ گشته فرمان تو را حکم قدر
ای موافق گشته تدبیر تورا امر قضا
مهتری چون‌گوهرست ورای تو او را چو رنگ
گوهری کان را نباشد رنگ باشد بی‌بها
کبریای محض بی‌کبر و ریا دادت خدای
هست مستغنی زکِبر آن کس که دارد کِبریا
اختیار خاندان دین تویی وقت هنر
افتخار دودمان دولتی وقت سَخا
پادشاه دل به هر تدبیر اگر باشد خرد
مر تو را زیبد اگر شاهی کنی بر پادشا
ای همیشه الفت تو دفع آفت را اساس
ای همیشه همّت تو درد و مِحنت را دوا
طالع میمون بود پیش صلات تو صلات
نعمت قارون بود نزد هَبات تو هبا
هرکه بر جاهت‌کمین سازد ز تن سازدکمان
هرکه در پیشت رهی باشد ز غم باشد رها
روز و شب خوان نکوخواه تو باشد خرمی
سال و مه بر خون بدخواه توگردد آسیا
بر فلک کردست دولت صُفّهٔ آن سرفراز
بر زحل کردست گردون گردن این گردنا
درگه تو هست بنیان شرف را قاعده
مجلس تو هست حَملان‌ کَرَم را کیمیا
خار باغ توست در دست حکیمان سرخ‌گل
خاک پای توست بر چشم کریمان‌، توتیا
مهتراگر عارضی بر عَرض تو سایه فکند
بدر را گه‌گه پدید آید خُسوف اندر ضیا
عارض از عرض تو زایل‌ گشت چون شد متصل
از خدای ما اجابت وز مسلمانان دعا
خدمت تو مخلصانه کرد برهانی به دل
یافت از اقبال تو هم ملتجا هم مرتجا
کرد خواهم خدمت تو مخلصانه چون پدر
تا به اقبال توگردم مقبل اندر مبتدا
خاطر من چون هوا و مدح تو چون آتش است
گر بود آتش مصعد سال و ماه اندر هوا
تا شود برگ درختان کَهرُبا رنگ از خزان
تا شود شاخ درختان مشتری سان از صبا
طلعت مداح تو بادا به فر مشتری
جهرهٔ بدخواه تو بادا به رنگ کهربا
در سرای دین و دولت دایمی بادت درنگ
بر سریر سود و سُؤدَد، سرمدی بادت بقا

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یافتی بر خوان اگر جویی رضای مرتضا
لا فَتی اِلّا علی بر خوا‌نْد هر دم مُصطفا
هوش مصنوعی: اگر بر سفره‌ای نشسته‌ای و خواهان رضایت علی (مرتضی) هستی، بدان که هیچ جوانمردی جز بر سفره‌ای که همواره مملو از خیرات است، وجود ندارد.
ور همی خواهی ‌که گردی ایمن از هَلْ‌ منْ‌ مَزید
شرح یُوفون و یُخافون یاد کن از هَل أتی
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از خطرات و مشکلات در امان بمانی، باید به یاد بیاوری افرادی که در زندگی خود وفادار بوده‌اند و از آن چه که باعث ترس آنها می‌شود، دوری کرده‌اند.
آن‌که داماد نبی بود و وصی بود و ولی
در موالاتش وصیت نیست شرط اولیا
هوش مصنوعی: کسی که داماد پیامبر و جانشین او بود، در ارتباطات و دوستی‌هایش هیچ شرطی برای دوستدارن خود نمی‌گذارد.
گر علی بعد از سنین بنشست او را زان چه نقص
هیچ نقصان نامد‌ش بعد از سنین اندر سنا
هوش مصنوعی: اگر علی پس از سال‌ها به آرامی بنشیند، از آنجا که نقصی بر او نوارده است، او بعد از سال‌ها هم در مقام خودش کم نمی‌شود.
مرتضی را چه زیان ‌گر بود بَعْدَ‌الاختیار
مصطفی را چه زیان‌ گر بود بعد‌الانبیا
هوش مصنوعی: اگر مرتضی (علی) بعد از انتخاب خودش، مشکلی داشته باشد، برای مصطفی (محمد) چه مشکلی پیش می‌آید اگر بعد از پیامبران باشد؟ یعنی مقام و جایگاه آنها به هم مرتبط نیست و انتخاب یکی، تاثیری بر دیگری ندارد.
حب یاران پیمبر فرض باشد بی‌خلاف
لیکن از بهر قرابت هست حیدر مقتدا
هوش مصنوعی: دوستی یاران پیامبر امری ضروری است و قابل انکار نیست، اما به خاطر نزدیکی و قرابت، حضرت علی مقامی ویژه دارد.
بود با زهرا و حیدر حجت پیغمبری
لاجرم بنشاند پیغمبر سزایی با سزا
هوش مصنوعی: پیامبر با وجود زهرا و علی به مقام والایی دست یافت و به همین دلیل شایسته است که شخصی با لیاقت و شایستگی به رهبری منصوب شود.
آن که چون آمد به دستش ذوالفقار جانشکار
گشت معجز درکفش چون درکف موسی عصا
هوش مصنوعی: کسی که وقتی به دستش ذوالفقار می‌رسد، مانند معجزه‌ای است که در دست موسی، عصا بود.
آمد آواز منادی لافتی الا علی
وانگهی لا سیف الا ذوالفقار آمد ندا
هوش مصنوعی: صدای منادی آمد که هیچ کس جز علی نیست و سپس اعلام کرد که هیچ شمشیری جز ذوالفقار نیست.
وان دو فرزند عزیزش چون ‌حسین و چون حسن
هر دو اندر کعبهٔ جود و کرم رکن و صفا
هوش مصنوعی: این دو فرزند عزیزش مانند حسین و حسن، هر دو در کعبه generosity و کرم، جایگاه و مقام والایی دارند.
آن یکی کشته به زهر بددلان در اختفاء
وان دگر گشته پی دفع البَلایا در بلا
هوش مصنوعی: یک نفر به خاطر توطئه‌های بدخواهان به مرگ رسید و در خفا بود، و دیگری برای دور کردن آسیب‌ها در معرض مشکلات قرار گرفته است.
آن یکی را جان ز تن‌ گشته جدا اندر حجاز
وان دگر را سر جداگشته ز تن درکربلا
هوش مصنوعی: یکی از آنها جانش از بدن در حجاز جدا شده و دیگری سرش در کربلا از تن جدا گردیده است.
آن ‌که دادی بوسه بر روی و قَفای او رسول
گرد بر رویش نشست و شمر ملعون در قفا
هوش مصنوعی: آنکه بر روی او بوسه زده‌ای، رسالتی بر دوش او قرار گرفته و شمر ملعون پشت سر او نشسته است.
وانکه حیدر گیسوان او نهادی بر دو چشم
چشم او در آب غرق وگیسوان اندر دما
هوش مصنوعی: شخصی که موهای حیدر را بر روی چشمانش قرار داده، چشمان او در آب غرق شده و موها در گرما است.
روز محشر داد بستاند خدا از قاتلانش
تو بده داد و مباش از حب مقتولان جدا
هوش مصنوعی: در روز قیامت، خداوند حق و حقوق خود را از قاتلان می‌ستاند. تو نیز حق خود را بگیر و از محبت به کشته‌شدگان جدا نشو.
خدمت آن کن که فخر عِتْر‌َت پیغمبرست
سید سادات ذواه‌لفخرین و تاج اه‌لاه‌صفیا
هوش مصنوعی: به کسی خدمت کن که افتخار نسل پیامبر است، آقا و سرور همه سادات و دارای فضایل و ویژگی‌های برجسته.
قبلهٔ اقبال بوطاهر مُطَهّر بِن‌ علی
الامام بن الامام المرتضی بن المرتضا
هوش مصنوعی: آراستگی و اخلاق نیک بوطاهر، نسل پاکی از اهل بیت است که به امامان بزرگ می‌رسد و به سبب این نسب، جایگاه بلندی دارد.
هست هرکس در سیاست مُفْتَخَر واو مفتخر
هست هر کس در ریاست مُقْتَدی واو مقتدا
هوش مصنوعی: هر کسی در عرصه سیاست به مقام و اعتبار می‌رسد و می‌تواند از آن به خود ببالد. همچنین، در زمینه رهبری و ریاست، هر کسی الگو و مقتدایی برای دیگران به حساب می‌آید.
طالعش را هر زمان اقبال گوید السلام
طلعتش را هر زمان خورشید گوید مرحبا
هوش مصنوعی: هر زمان که سرنوشت او خوش می‌شود، اقبال به او سلام می‌کند و هر بار که چهره‌اش نمایان می‌شود، خورشید به او خوشامد می‌گوید.
نیست اندر سیرت و رای و رسوم او خَلَل
نیست اندر خاطر و خط و خطاب او خطا
هوش مصنوعی: در شخصیت و افکار او هیچ نقصی وجود ندارد و همچنین هیچ اشتباهی در ذهن و کلامش نیست.
در همایون روزگار او رعایا ایمنند
روز و شب از حادثات روزگار پر جفا
هوش مصنوعی: در دوران خوش او، مردم در طول روز و شب از مشکلات و سختی‌های زندگی در امان هستند.
پیش حِلمش ذرّهٔ صغری بود میخ زمین
پیش رویش عالم سُفلی بود قُطبِ سَما
هوش مصنوعی: در برابر بزرگی او حتی کوچکترین چیزها به نظر ناچیز می‌آیند، و در حضور او جهان پایین‌تر و دنیای مادی به شدت کم‌ارزش به نظر می‌رسد.
فضل او بی‌غایت است و سِرِّ او بی‌غایله
حال او بی‌منت است و جود او بی‌منتها
هوش مصنوعی: نعمت و رحمت او حد و مرزی ندارد و رازهای او نیز پایان‌پذیر نیست. حال او بدون انتظار از کسی است و بخشندگی او بی‌نهایت و گسترده است.
سائلان را بی‌تغافل زود فرماید جواب
شاعران را بی‌نسیه‌ نقد فرماید عطا
هوش مصنوعی: سوال‌کنندگان را بدون تأخیر به سرعت پاسخ می‌دهد و شاعران را بدون کم و کاست پاداش می‌دهد.
بخشش مال است‌ کار سید عالم همی
کوشش خعرست شغل مهتر فرمانروا
هوش مصنوعی: بخشش و generosity از ویژگی‌های مهم فرمانروایان و بزرگ‌ترهاست. آنان باید تلاش کنند تا به دیگران کمک کنند و خیر را در جامعه ترویج دهند.
مال او را نصرت دین است در دنیا بدل
خیر او را جنت عَدن است در عُقبی جزا
هوش مصنوعی: ثروت او کمک به دین در این دنیاست و در ازای نیکی‌هایش، در آخرت بهشت جاودان برایش فراهم است.
کردگار او را دهد فردا ثواب بی‌حساب
تا که امروز او همی بخشد عطای بی‌ریا
هوش مصنوعی: خداوند به او پاداشی بی‌پایان خواهد داد، زیرا او امروز بدون هیچ چشم‌داشتی به دیگران هدیه می‌دهد.
ای متابع‌ گشته فرمان تو را حکم قدر
ای موافق گشته تدبیر تورا امر قضا
هوش مصنوعی: ای کسی که تابع و پیرو فرمان تو هستی، تقدیر بر اساس خواسته تو رقم خورده است و هر آنچه که سرنوشت می‌اندیشد، با تدبیر تو هم‌راستا شده است.
مهتری چون‌گوهرست ورای تو او را چو رنگ
گوهری کان را نباشد رنگ باشد بی‌بها
هوش مصنوعی: یک فرد بزرگ و باارزش، مانند گوهری درخشان است که ارزش و جایگاه او فراتر از دیگران است. همچون رنگی بر روی گوهر نمی‌ماند، زیرا ارزش واقعی او در عمق وجودش نهفته است و از نظر ظاهری بی‌رنگ و بی‌بها به نظر می‌رسد.
کبریای محض بی‌کبر و ریا دادت خدای
هست مستغنی زکِبر آن کس که دارد کِبریا
هوش مصنوعی: خدای بزرگ و بی‌نیاز از هر نوع خودنمایی و تظاهر، به تو بخشیده است. تنها کسی که واقعاً بزرگ است، نیازی به خودپسندی ندارد.
اختیار خاندان دین تویی وقت هنر
افتخار دودمان دولتی وقت سَخا
هوش مصنوعی: انتخاب تو از میان خانواده‌های دین، در زمان هنر، افتخار بخشی به نسل‌های دولتی و در زمان سخاوت است.
پادشاه دل به هر تدبیر اگر باشد خرد
مر تو را زیبد اگر شاهی کنی بر پادشا
هوش مصنوعی: اگر پادشاهی در دل خود تدبیری داشته باشد، باید خرد و عقل را در نظر بگیرد، زیرا اگر بخواهد به دیگران حکمرانی کند، لازم است که خود را شایسته این مقام نشان دهد.
ای همیشه الفت تو دفع آفت را اساس
ای همیشه همّت تو درد و مِحنت را دوا
هوش مصنوعی: ای که همواره محبت و دوستی تو، بنیاد دوری از مشکلات و آفت‌هاست، ای که همیشه اراده و تلاش تو، درمان دردها و مشکلات است.
طالع میمون بود پیش صلات تو صلات
نعمت قارون بود نزد هَبات تو هبا
هوش مصنوعی: سرنوشت خوشی بود وقتی که نماز تو برگزار شد، نماز نعمت قارون در مقابل بخشش‌های تو کوچک به نظر می‌رسد.
هرکه بر جاهت‌کمین سازد ز تن سازدکمان
هرکه در پیشت رهی باشد ز غم باشد رها
هوش مصنوعی: هر کسی که به مقام و موقعیت تو حسادت کند، خود را به زحمت می‌اندازد. و هر کسی که در مسیر تو باشد، از غم و اندوه دور خواهد شد.
روز و شب خوان نکوخواه تو باشد خرمی
سال و مه بر خون بدخواه توگردد آسیا
هوش مصنوعی: در هر روز و شب، فردی نیکوکار و خوش‌طینت برای تو دعا می‌کند و سال و ماه، به خاطر دشمنانت، در عذاب و سختی به سر می‌برند.
بر فلک کردست دولت صُفّهٔ آن سرفراز
بر زحل کردست گردون گردن این گردنا
هوش مصنوعی: سعادت و خوشبختی به زحمت از آسمان به کسی داده شده که مانند صفه‌ای عزیز و برتر است و بر زمین پر افتخار و با شکوه مانند زحل به نظر می‌رسد.
درگه تو هست بنیان شرف را قاعده
مجلس تو هست حَملان‌ کَرَم را کیمیا
هوش مصنوعی: درگاه تو، اساس و بنیاد منزلت و شرافت است و پایه و اساس مجلس تو، محل وجود و نشانه کرامت و بزرگواری است که شبیه طلا و کیمیا می‌باشد.
خار باغ توست در دست حکیمان سرخ‌گل
خاک پای توست بر چشم کریمان‌، توتیا
هوش مصنوعی: خارهای باغ تو در دستان دانشمندان هستند و گل‌های سرخ که نماد زیبایی و ارزشند، در پای تو قرار دارند، این نشان از برتری و عظمت تو دارد. در چشم‌های بخشندگان و بزرگمردان، تو همچون توتیا می‌درخشی.
مهتراگر عارضی بر عَرض تو سایه فکند
بدر را گه‌گه پدید آید خُسوف اندر ضیا
هوش مصنوعی: اگر کسی با زیبایی‌اش بر چهره‌ات سایه بیندازد، ماه درخشان هر از گاهی محو می‌شود و در نور خود پنهان می‌شود.
عارض از عرض تو زایل‌ گشت چون شد متصل
از خدای ما اجابت وز مسلمانان دعا
هوش مصنوعی: وقتی که از جانب تو مانع‌ها برداشته شد و به واسطه‌ی ارتباط با خداوند، دعای مسلمانان به اجابت رسید.
خدمت تو مخلصانه کرد برهانی به دل
یافت از اقبال تو هم ملتجا هم مرتجا
هوش مصنوعی: برهانی به صورت صمیمانه و با صداقت خدمت شما کرد و به واسطه لطف شما به او، هم به جایگاه پناهی و هم امیدی دست یافت.
کرد خواهم خدمت تو مخلصانه چون پدر
تا به اقبال توگردم مقبل اندر مبتدا
هوش مصنوعی: من به‌طور صادقانه و وفادارانه به تو خدمت خواهم کرد، مانند پدری که برای شادی فرزندش تلاش می‌کند، تا از لطف و توجه تو بهره‌مند شوم و در آغاز کارها موفق شوم.
خاطر من چون هوا و مدح تو چون آتش است
گر بود آتش مصعد سال و ماه اندر هوا
هوش مصنوعی: ذهن من مانند آسمان است و ستایش تو همچون آتش. اگر آتش در آسمان قرار گیرد، تأثیرش بر سال و ماه چقدر خواهد بود؟
تا شود برگ درختان کَهرُبا رنگ از خزان
تا شود شاخ درختان مشتری سان از صبا
هوش مصنوعی: در فصل پاییز، برگ‌های درختان به رنگ زرد و نارنجی درمی‌آیند، و درختان به خاطر وزش نسیم ملایم صبا، حالتی شاداب و تازه پیدا می‌کنند.
طلعت مداح تو بادا به فر مشتری
جهرهٔ بدخواه تو بادا به رنگ کهربا
هوش مصنوعی: به زیبایی و چهرهٔ دلنشین تو آرزو می‌کنم، اما کسانی که به تو حسادت ورزند باید رنگ‌وبویی به زردی زهر پیدا کنند.
در سرای دین و دولت دایمی بادت درنگ
بر سریر سود و سُؤدَد، سرمدی بادت بقا
هوش مصنوعی: در خانهٔ دین و قدرت، همواره درنگ کن. بر روی throne از موفقیت و نیکی، همیشه ماندگار بمانی.