گنجور

شمارهٔ ۱۱

ایا سرو قد ترک سیمین قفا
ندیدم به هجران تو جز جفا
ببستی دلم را به بند دو زلف
نخواهی نمودن مرا زان رها
چگونه گذارم بر این روزگار
تو از من جدا و من از دل جدا
رخ لعل تو کرده رویم زریر
قد سرو توکرده پشتم دو تا
چنان گریم اندر فراق تو من
که بر آس گردون کنم آسیا
بلای من از عشق تو خاسته است
منم روز و شب بر بلا مبتلا
بود رنج بی‌گنج بس بی‌نَسَق
بود هجر بی‌وصل بس بی‌بها
چو بیماری از هجر پیدا شود
نباشد بجز وصل آن را شفا
بود از بس محنت اندر فرح
بود از پس شدّت اندر رَخا
هر آن درد کان نکبتی را ندید
ندانم جز از جود خواجه دوا
جمال دول، ناصر دین و داد
سپهر وفا شمس دین بوالوفا
به آزادمردی دری برگشاد
که بازار آزادگان شد روا
سعادت همی زو ستاند مدد
کفایت همی زو فزاید بها
بود زیر حکمش همیشه قدر
بود پیش امرش همیشه قضا
نه در رسم او راه ‌گیرد نفاق
نه در راه او راه یابد ریا
بود ملک را دولتش قهرمان
بود جاه را خدمتش کیمیا
بود تنگ با نعمت او زمین
بود پست با همت او سما
مر ابرار را حضرتش مستقر
مر اَحْرار را درگهش مُلْتَجا
تو گویی سرشت وی آمد کرم
توگویی حیات وی آمد حیا
تویی صاحب سود را مقتدی
تویی نایب فضل را مقتدا
ز انعام تو منبسط شد زمین
در ایام تو مندرس شد فنا
سخاوت تو داری پدر بر پدر
مروت تو داری نیا بر نیا
تویی مفضل‌ ملت ایزدی
تویی مُنعِم دولت پادشا
ز رحمت فرستی به سائل درم
به صد خیل بخشی به زائر عطا
بجز فضل تو هر چه‌گویم هدر
بجز مدح تو هر چه گویم هَبا

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: پروژهٔ بازبینی OCR

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایا سرو قد ترک سیمین قفا
ندیدم به هجران تو جز جفا
هوش مصنوعی: آیا جز رنج و سختی در دوری تو چیزی دیده‌ام، ای سرو قد زیبا و خوش‌تراش؟
ببستی دلم را به بند دو زلف
نخواهی نمودن مرا زان رها
هوش مصنوعی: دل من را با دو زلف خود محکم بسته‌ای، اما تو هرگز نمی‌توانی مرا از این وابستگی آزاد کنی.
چگونه گذارم بر این روزگار
تو از من جدا و من از دل جدا
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم این روزگار را تحمل کنم در حالی که تو از من دوری و من نیز از دل خود دورم؟
رخ لعل تو کرده رویم زریر
قد سرو توکرده پشتم دو تا
هوش مصنوعی: صورت زیبای تو مانند لعل است و به خاطر قد بلند تو، کمرم شکست و دو نیم شد.
چنان گریم اندر فراق تو من
که بر آس گردون کنم آسیا
هوش مصنوعی: چنان گریه‌ای می‌کنم در دوری تو که حتی آسایش و آرامش دنیا را به هم می‌زنم.
بلای من از عشق تو خاسته است
منم روز و شب بر بلا مبتلا
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که من در درد و رنج باشم و حالا من در طول روز و شب درگیر این مشکلات هستم.
بود رنج بی‌گنج بس بی‌نَسَق
بود هجر بی‌وصل بس بی‌بها
هوش مصنوعی: رنجی که بدون ثروت باشد، بی‌فایده است و دوری از محبوبی که به وصال نرسد، ارزشی ندارد.
چو بیماری از هجر پیدا شود
نباشد بجز وصل آن را شفا
هوش مصنوعی: وقتی کسی به خاطر دوری معشوقش دچار درد و رنج می‌شود، تنها remedy برای بهبودی او، وصال و نزدیکی با همان معشوق است.
بود از بس محنت اندر فرح
بود از پس شدّت اندر رَخا
هوش مصنوعی: به خاطر مشکلات و رنج‌هایی که طولانی شده بودند، بعد از آن خوشی و شادی به وجود آمد. از شدت درد و سختی، رهایی و خوشحالی حاصل شد.
هر آن درد کان نکبتی را ندید
ندانم جز از جود خواجه دوا
هوش مصنوعی: هر دردی که نکبتی را احساس نکردم، جز از generosity و بخشش خواجه نمی‌دانم درمانی دارد.
جمال دول، ناصر دین و داد
سپهر وفا شمس دین بوالوفا
هوش مصنوعی: زیبایی و شکوه دولت، یاری‌دهنده دین و عدالت، سپهر وفا، خورشید دین با وفا.
به آزادمردی دری برگشاد
که بازار آزادگان شد روا
هوش مصنوعی: به خاطر آزادمنشی و شجاعت یک مرد توانست دروازه‌ای را بگشاید که آنجا محل تجمع و فعالیت آزادگان شده است.
سعادت همی زو ستاند مدد
کفایت همی زو فزاید بها
هوش مصنوعی: خوشبختی از او به دست می‌آید و به اندازه کافی کمک و یاری از او افزایش می‌یابد.
بود زیر حکمش همیشه قدر
بود پیش امرش همیشه قضا
هوش مصنوعی: همواره در زیر سلطه او، ارزش و ارزشمندی وجود دارد و همیشه در برابر فرمان او، سرنوشت رقم می‌خورد.
نه در رسم او راه ‌گیرد نفاق
نه در راه او راه یابد ریا
هوش مصنوعی: نه در امور او دوگانگی وجود دارد و نه در مسیر او به تظاهر و ریا ختم می‌شود.
بود ملک را دولتش قهرمان
بود جاه را خدمتش کیمیا
هوش مصنوعی: سلطنت دارای مالکیت است و قهرمانی به شمار می‌رود، در حالی که خدمت به مقام و موقعیت به مانند طلا ارزشمند است.
بود تنگ با نعمت او زمین
بود پست با همت او سما
هوش مصنوعی: دنیا با نعمت‌های الهی محدود و تنگ است، اما با اراده و همت انسان‌ها می‌توان به آسمان‌های بلند دست یافت و خود را از محدودیت‌های زمین برهانید.
مر ابرار را حضرتش مستقر
مر اَحْرار را درگهش مُلْتَجا
هوش مصنوعی: حضرت حق، پناهگاه نیکان است و برای آزادگان مکان امنی فراهم کرده است.
تو گویی سرشت وی آمد کرم
توگویی حیات وی آمد حیا
هوش مصنوعی: گویا ذات او از لطافت و بخشندگی تو نشأت گرفته و وجود او نمودی از حیای توست.
تویی صاحب سود را مقتدی
تویی نایب فضل را مقتدا
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که در کار سود و منفعت، الگو و راهنما هستی؛ و در مورد فضائل و کارهای نیک نیز، تو سرمشق و پیشوای دیگران به شمار می‌آیی.
ز انعام تو منبسط شد زمین
در ایام تو مندرس شد فنا
هوش مصنوعی: زمین با لطف و رحمت تو گسترده و فراخ شده و در روزگار تو، نابودی و زوال به فراموشی سپرده شده است.
سخاوت تو داری پدر بر پدر
مروت تو داری نیا بر نیا
هوش مصنوعی: تو سخاوتی داری که از پدران قدیمی‌تر و بزرگ‌تر هم بیشتر است و مهربانی‌ات به حدی است که از نسل‌های پیشین هم فراتر می‌رود.
تویی مفضل‌ ملت ایزدی
تویی مُنعِم دولت پادشا
هوش مصنوعی: تو ای بهترین بخشنده و نعمت‌دهنده به ملت، تو همان کسی هستی که دولت و پادشاهی را به دست گرفته‌ای.
ز رحمت فرستی به سائل درم
به صد خیل بخشی به زائر عطا
هوش مصنوعی: از رحمت تو به درخواست کنندگان کمک می‌دهی و به زائران نیکو عطا می‌کنی.
بجز فضل تو هر چه‌گویم هدر
بجز مدح تو هر چه گویم هَبا
هوش مصنوعی: جز لطف و کرامت تو، هر چه بگویم بی‌فایده است و هر چه درباره تو بگویم، بی‌ارزش خواهد بود.