گنجور

شمارهٔ ۱۲ - در نکوهش اغل نام

دهانت، ای اغل، گنده ریش، گنده بغل
همی کند همه شب گوه سگ به دندان حل
همه جهان زره کون همی ریند و تو باز
گه از دهان ریی و گه ز کون و گه ز بغل
به پیش شاه چنانی که پیش آدم دیو
میان بزم چنان چون میان کعبه هبل
خیال توست خیال اجل ز روی قیاس
مثال توست مثال قضای بد به مثل
گران و بی‌نمک و ناخوشی چو دل و نیاز
نبهره و بدی و ناروا چو سیم دغل
بغور چون تو بود باده ای بیک من آرد
بهند چون تو بود یک رمه بیک آجل
بزرگ مردی کندر جهاز مادر تو
هزار گربه اعور بد و سگ ارجل
سپاه لیفه شلوار اگر تو عرض کنی
سپاه ذره نیارند کرد با تو جدل
کلی و شل شوی، ای شلف قحبه زن، که ز تو
سر نشاطم کل گشت و دست عشرت شل
دهانت چون سر و سر همچو ریش و ریش چو کون
دلت چو دوزخ و دوزخ چو نیلگون مخمل
ز هشت گوهر نایاب و هفت جرم لطیف
بیافریدت گویی خدای عزوجل
ز خاک محنت و آب نیاز وآتش غم
ز گوه فربه و از بیخ پشم و گند بغل
بیاو عورت و شبهای بر خر دجال(؟)
ز آب پشت بود هر شبی میان و حل
بآفتابی مانی تو، ای سگ بدو پای
که گه بشرق و بغربست و گه بحوت و حمل
مگر که یک کل نبود که غر نباشد و تاز
هزار غر بود اندر جهان که نبود کل
زنت چو مادر و مادرت روسبی چو زنت
پدرت چون تو و تو چون پدرت گنده بغل
بکنج کاف . . . مادر تو گم گردد
کلید خرجک و . . . حمار و پای جمل
رخت چنان که بگه بر زحل بدست بلیس
مثال صورت محنت نگاشت دست اجل
بریش همچو یکی خرس مرده ای تو در آب
بنوک سبلت چو خار چفته بر سر تل
فغان از آن لب و دندان که گفته ای بقیاس
سفالهای شکسته است در یکی مزبل
ایا باصل سگ و کوز کوه و ظلمت کفر
بزور مور و بدیدار مار و نحس ز حل
ز کون خویش و کس زن بود ترا نفقات
مرا ز صلت شاهان وجد و هزل و غزل
ایا برنگ شتر غاز تر و گند پیاز
که طبع را چو سپرزی و دیده را چو سبل
بدان که مرد ز غربت رسد بحد کمال
سفر برد بعلو مرد را ز حد سفل
غریب رانه بسست آن صفت که هست شهید
بقول شمع شریعت محمد مرسل؟
سفر دلیل جمال و سعادت و شرفست
سفر دلیل کمال و بزرگی است و محل
مرا اگر نبدی غربت و فراق وطن
کجا بدی شرف خدمت عماد دول؟

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دهانت، ای اغل، گنده ریش، گنده بغل
همی کند همه شب گوه سگ به دندان حل
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصی می‌پردازد که با وجود ظاهر نامناسب و ناپسندش، شب‌ها به کارهای ناخوشایند و ناپسند می‌پردازد. به عبارت دیگر، به انتقاد از اخلاق و رفتار این فرد اشاره دارد.
همه جهان زره کون همی ریند و تو باز
گه از دهان ریی و گه ز کون و گه ز بغل
هوش مصنوعی: تمام عالم به شکل زره‌ای وجود دارد و تو گاهی از دهان، گاهی از پشت و گاهی از پهلو وارد می‌شوی.
به پیش شاه چنانی که پیش آدم دیو
میان بزم چنان چون میان کعبه هبل
هوش مصنوعی: به حضور شاه مثل دیو در میان انسان‌ها نباید بود، زیرا مانند هبل در کعبه است.
خیال توست خیال اجل ز روی قیاس
مثال توست مثال قضای بد به مثل
هوش مصنوعی: تصور تو باعث می‌شود که به فکر مرگ بیفتم، چون قیاس تو به نوعی نمونه‌ای از سرنوشت بد است.
گران و بی‌نمک و ناخوشی چو دل و نیاز
نبهره و بدی و ناروا چو سیم دغل
هوش مصنوعی: دل آدمی اگر سنگین و بی‌حالت باشد و نیازها را درک نکند، مانند سیمی نیرنگ‌آمیز و بی‌ارزش خواهد بود.
بغور چون تو بود باده ای بیک من آرد
بهند چون تو بود یک رمه بیک آجل
هوش مصنوعی: چنان که تو به زیبایی و جذابیتی همچون شراب غلیظ هستی، هند نیز اگر انسانی مانند تو داشته باشد، همچون گله‌ای از گوسفند می‌ماند که به یک گندم‌زار نمی‌رسد.
بزرگ مردی کندر جهاز مادر تو
هزار گربه اعور بد و سگ ارجل
هوش مصنوعی: یک مرد بزرگ در وجود تو هزاران گربه کور و سگ بد به دنیا آورد.
سپاه لیفه شلوار اگر تو عرض کنی
سپاه ذره نیارند کرد با تو جدل
هوش مصنوعی: اگر تو به صفی از لاف‌زنان اشاره کنی، سپاه بینی که حتی یک ذره هم برای جدل با تو نمی‌آورند.
کلی و شل شوی، ای شلف قحبه زن، که ز تو
سر نشاطم کل گشت و دست عشرت شل
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد قصد داری از حالتی اشاره کنی که در آن فردی بی‌انگیزه و بی‌تحرک شده و این وضعیت بر خوشی و نشاط او تأثیر منفی گذاشته است. او به نوعی از این وضعیت خسته شده و از تأثیرات منفی آن رنج می‌برد.
دهانت چون سر و سر همچو ریش و ریش چو کون
دلت چو دوزخ و دوزخ چو نیلگون مخمل
هوش مصنوعی: دهان تو شبیه سر است و سر تو هم مثل ریش و ریشت شبیه ناحیه حساسی است. دل تو به اندازه دوزخ خراب و آتشین است، و دوزخ همچنین مانند پارچه‌ای نرم و آبی رنگ است.
ز هشت گوهر نایاب و هفت جرم لطیف
بیافریدت گویی خدای عزوجل
هوش مصنوعی: خداوند از هشت گوهر ارزشمند و هفت عنصر لطیف تو را خلق کرده است.
ز خاک محنت و آب نیاز وآتش غم
ز گوه فربه و از بیخ پشم و گند بغل
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف وضعیت انسانی پرداخته که از ترکیب درد و نیاز و غم، به شکلی خاص شکل گرفته است. از خاک رنج و آب نیاز و آتش اندوه به وجود آمده و به نوعی وضعیت او را نشان می‌دهد. در این حالت، قوی و پراحساس شده و از رنج‌های مختلفی که تجربه کرده، به شخصیت و ویژگی‌های خود رسیده است.
بیاو عورت و شبهای بر خر دجال(؟)
ز آب پشت بود هر شبی میان و حل
هوش مصنوعی: بیا و به شب‌های تار و سختی‌هایی که در پیش رو داریم توجه کن، که هر شب مشکلات و موانع جدیدی به سراغ ما می‌آید و باید با آن‌ها مقابله کنیم.
بآفتابی مانی تو، ای سگ بدو پای
که گه بشرق و بغربست و گه بحوت و حمل
هوش مصنوعی: ای موجودی که شبیه به سگ هستی، تو مانند خورشید درخشان هستی. بعضی اوقات در سمت شرق و غرب و گاهی در جاهای دیگر هستی.
مگر که یک کل نبود که غر نباشد و تاز
هزار غر بود اندر جهان که نبود کل
هوش مصنوعی: آیا نمی‌بینی که هرچیزی وابسته به یک واحد کلی است و در دنیای ما هزاران مشکل و نارسایی وجود دارد اما آن کلیت وجود ندارد؟
زنت چو مادر و مادرت روسبی چو زنت
پدرت چون تو و تو چون پدرت گنده بغل
هوش مصنوعی: زن تو همانند مادر است و مادر تو مانند زنی که داری. پدر تو شبیه خود توست و تو نیز همانند پدرت هستی.
بکنج کاف . . . مادر تو گم گردد
کلید خرجک و . . . حمار و پای جمل
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای، مادر تو ممکن است که کلیدهایی را گم کند که به کارهای روزمره و وسایل مربوط می‌شود.
رخت چنان که بگه بر زحل بدست بلیس
مثال صورت محنت نگاشت دست اجل
هوش مصنوعی: لباس تو به قدری زیبا و باشکوه است که اگر بر سیاره زحل قرار گیرد، شیطان نیز از آن الهام می‌گیرد. گویی دست سرنوشت، تصویر رنج و زحمت را با دقت و هنرمندی بر آن نقش زده است.
بریش همچو یکی خرس مرده ای تو در آب
بنوک سبلت چو خار چفته بر سر تل
هوش مصنوعی: شما مانند یک خرس مرده‌ای در آب به نظر می‌رسید و بر سر شما هم مانند خارهایی که روی تپه‌ایی نشسته‌اند، موهای بلند و درهمی وجود دارد.
فغان از آن لب و دندان که گفته ای بقیاس
سفالهای شکسته است در یکی مزبل
هوش مصنوعی: آه از آن لب‌ها و دندان‌ها که به اندازهٔ سفال‌های شکسته در یک مکان آلوده توصیف شده‌اند.
ایا باصل سگ و کوز کوه و ظلمت کفر
بزور مور و بدیدار مار و نحس ز حل
هوش مصنوعی: این بیت، به نوعی به اوضاع سخت و تاریک اشاره دارد. ممکن است به موجودات و شرایط ناخوشایند و چالش‌های زندگی اشاره کند که انسان را در محاصره قرار می‌دهد و به نوعی به مبارزه با نیروهای منفی و مشکل‌ساز در زندگی پرداخته شده است. در واقع، تصویر می‌کند که در مواجهه با دشواری‌ها و ترس‌ها، لازم است با شجاعت و اراده پیش رفت.
ز کون خویش و کس زن بود ترا نفقات
مرا ز صلت شاهان وجد و هزل و غزل
هوش مصنوعی: از وجود خود و دیگران برای من خرجی نخواهد بود، بلکه نیازهای من به شادی و لذت از شعر و موسیقی و فعالیت‌های هنری است.
ایا برنگ شتر غاز تر و گند پیاز
که طبع را چو سپرزی و دیده را چو سبل
هوش مصنوعی: آیا برنگ شتر غاز و بوی گند پیاز، حالتی را برای شخص به وجود می‌آورد که ذهنش را همچون سپری محافظ و چشمش را مانند لباس زینتی بپوشاند؟
بدان که مرد ز غربت رسد بحد کمال
سفر برد بعلو مرد را ز حد سفل
هوش مصنوعی: بدان که انسان وقتی به کمال می‌رسد که از دوری و غریبی خود آگاه باشد و سفر کند؛ زیرا او را از پایین‌ترین مرحله به بالاترین مرحله می‌برد.
غریب رانه بسست آن صفت که هست شهید
بقول شمع شریعت محمد مرسل؟
هوش مصنوعی: آدم غریبی نیست که آن ویژگی را داشته باشد، زیرا او شهید است، بر اساس گفته شمع (چراغ) هدایت که محمد پیامبر است.
سفر دلیل جمال و سعادت و شرفست
سفر دلیل کمال و بزرگی است و محل
هوش مصنوعی: سفر نماد زیبایی و خوشبختی و ارزشمندی است. همچنین نشانه کمال و عظمت و جایی برای رشد و پیشرفت می‌باشد.
مرا اگر نبدی غربت و فراق وطن
کجا بدی شرف خدمت عماد دول؟
هوش مصنوعی: اگر تو در زندگی‌ام نبودم و در غربت و دوری از وطن به سر نمی‌بردم، به چه چیزی می‌توانستم افتخار کنم و از خدمت به عماد الدول لذت ببرم؟

حاشیه ها

1403/03/22 11:05
جهن یزداد

 

گران و بی‌نمک و ناخوشی چو سیر و پیاز

نبهره و بدی و ناروا چو سیم دغل

به غور چون تو بود پاده ای بیک من آرد

بهند چون تو بود یک رمه بیک آجل