اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

<div class="b" id="bn1"><div class="m1"><p>در خواب شبی، هم‌نفس یار شدم</p></div>
<div class="m2"><p>با وی نفسی محرم اسرار شدم</p></div></div>
<div class="b" id="bn2"><div class="m1"><p>روئی که بدان روی نهادم به طرب</p></div>
<div class="m2"><p>بر روی زمین بود، چو بیدار شدم</p></div></div>

فانوس خیال » تصویر 12127 - اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

شمارهٔ ۴۱

در خواب شبی هم نفس یار شدم
با وی نفسی محرم اسرار شدم
رویی که بدان روی نهادم به طرب
بر روی زمین بود چو بیدار شدم

هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تجربه خواب و دیدار با یاری سخن می‌گوید. او در خواب با یار خود هم‌نفس شده و به محرم رازهای یکدیگر تبدیل می‌شود. زیبایی چهره یار او را خوشحال می‌کند، اما وقتی بیدار می‌شود، احساس می‌کند که این لحظه شگفت‌انگیز تنها در خواب بوده و در دنیای واقعی است.

شمارهٔ ۳۹

شمارهٔ ۴۰

هوش مصنوعی: در یک شب در خواب، با معشوق خود هم‌صحبت شدم و به او رازهایم را گفتم.

در خواب شبی، هم‌نفس یار شدم

با وی نفسی محرم اسرار شدم

هوش مصنوعی: چهره‌ای که روی آن تمرکز کرده بودم و باعث شادیم شده بود، وقتی بیدار شدم، بر روی زمین بود.

روئی که بدان روی نهادم به طرب

بر روی زمین بود، چو بیدار شدم

شمارهٔ ۴۰

اطلاعات

برگردان به زبان ساده