گنجور

شمارهٔ ۶۴

ای فکرت تو بکام کرده
بالای زمانه در زبانی
مرگ از کف خنجر تو جسته
با صد حیلت زنیم جانی
تا صدر جهان پیربنشست
چون بخت تو به نشین جوانی
زنجیر گسل بنات حزمت
نیلی بندد بر آسمانی
از بازوی هیبت توزخمی
وز تعبیه بلا جهانی
هر زال کجا تواند آویخت
با روستمی به دوکدانی
از عالم مدح تو چه بیند
فکری بدریچه بیانی
بر بام جهان کجا توان شد
با نیم شکسته نردبانی
ای بیع گه هنر در تو
در وجه کسی نه آشیانی
گر منزل روح پیشت آرد
هر روز بتازه کاروانی
دانی که گران بها نباشد
بلبل طبعی بر آستانی
از بهر وثاق کهنه ی چند
بر من سبکی کند کرانی
حقا که اگر بهشتی ارزد
درد سر خام قلتپانی
تا خاک بود کران رکابی
تا باد بود سبک عنانی
از آتش و آب خنجر تو
بادا اثری بهر مکانی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای فکرت تو بکام کرده
بالای زمانه در زبانی
هوش مصنوعی: ای فکر تو، به جای بلندای زمان، در زبانی که بر زبان جاری می‌شود، پرواز کرده‌ای.
مرگ از کف خنجر تو جسته
با صد حیلت زنیم جانی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که مرگ از دست خنجر تو فرار کرده است، بنابراین با استفاده از هزاران تدبیر، جان را بگیریم.
تا صدر جهان پیربنشست
چون بخت تو به نشین جوانی
هوش مصنوعی: در هنگام نشستن پیر در صدر جهان، بخت تو مانند جوانی جوان است.
زنجیر گسل بنات حزمت
نیلی بندد بر آسمانی
هوش مصنوعی: زنجیر گسل دختران حزمت را در آسمان نیلی می‌بندد.
از بازوی هیبت توزخمی
وز تعبیه بلا جهانی
هوش مصنوعی: از قدرت و شکوه تو، زخم‌هایی بر جا مانده و در نتیجه‌ی آن، دنیا دچار مشکلات و سختی‌ها شده است.
هر زال کجا تواند آویخت
با روستمی به دوکدانی
هوش مصنوعی: هیچ کسی نمی‌تواند با کسی مانند رستم که دارای قدرت و شجاعت فوق‌العاده‌ای است، مقایسه شود یا خود را به او نزدیک کند.
از عالم مدح تو چه بیند
فکری بدریچه بیانی
هوش مصنوعی: از دنیای ستایش تو چه چیزی می‌تواند به ذهنم بیفزاید، وقتی که نمی‌توانم به خوبی احساسات و احساسات خود را بیان کنم؟
بر بام جهان کجا توان شد
با نیم شکسته نردبانی
هوش مصنوعی: به کجا می‌توان رسید که با چنین نردبانی ناتمام و شکسته به بالای دنیا برویم؟
ای بیع گه هنر در تو
در وجه کسی نه آشیانی
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ای کسی که هنرت در وجود توست، اما هیچ جایگاهی برای آن در دل کسی نیست. یعنی اگرچه تو استعداد و هنر زیادی داری، اما هیچکس آن را درک نمی‌کند و برایش ارج نمی‌نهد.
گر منزل روح پیشت آرد
هر روز بتازه کاروانی
هوش مصنوعی: اگر روح تو هر روز مسافری تازه به خانه‌ات بیاورد،
دانی که گران بها نباشد
بلبل طبعی بر آستانی
هوش مصنوعی: آیا می‌دانی که وجود یک بلبل خوش‌ذوق در کنار یک دروازه هیچ ارزشی ندارد؟
از بهر وثاق کهنه ی چند
بر من سبکی کند کرانی
هوش مصنوعی: به خاطر پیوندهای قدیمی‌ای که دارم، این احساس سبک‌بار بودن به سراغم می‌آید.
حقا که اگر بهشتی ارزد
درد سر خام قلتپانی
هوش مصنوعی: واقعاً اگر بهشت به زحمت و سختی دویدن در میدان رقابت هم ارزش داشته باشد، ارزش آن را دارد.
تا خاک بود کران رکابی
تا باد بود سبک عنانی
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین وجود دارد و مرزهایی دارد، و تا وقتی که باد می‌وزد و سبکی و رهایی وجود دارد.
از آتش و آب خنجر تو
بادا اثری بهر مکانی
هوش مصنوعی: از آتش و آب، خنجر تو اثری دارد که به هر جایی سرایت می‌کند.