شمارهٔ ۶۲
بازوی ملک نیامیخت چو تو شمشیری
خامه و هم نیانگیخت چو تو تمثالی
از سرا پرده ی جاه تو هوا دهلیزی
وز ترازوی وقار تو زمین مثقالی
زخمه ی گرز، و،صلیل سرتیغت زعراق
بخراسان وری افتاد ظفر را حالی
زاده بخت جوان تو جهان کهن است
طفل دیدی که تولد کند ازوی زالی
صفدرا، چرخ بهر مرتبه درپای آرد
در هوای سخن، ار باز گشایم بالی
هر که لفظی بهم آرد نشود همسرمن
کل کجا، دیلم گردد بکلاه شالی
گر جهودی شود از حاشیه متنی حشو!
من مسیحم نکشم غاشیه دجالی
تا که بر ماه نگارم رقم مدحت شاه
همتم داشت زبان بند چوماهی سالی
بی دل من که بود غالب ساغر ز مئی
بی رخ گل که بود بلبل عاشق لالی
قلم پرتو خورشید نگارد لیلی
سایه شهپر سیمرغ بر آرد زالی
من نه آنم که شوم بهردوزرپاره قلب
حلقه در گوش لئیمان چودف قوالی
شاخ طوبی چو سر پنجه دعوی بفراخت
بازوی بال نیارد که بر آرد بالی
آیت معنی تیغ تو روایت کندا
هر زبان قلمی کاو بنگارد قالی
شمارهٔ ۶۱: در رزم بر فلک زنی ار پر دلی کندشمارهٔ ۶۳ - اثیر رفت و بحضرت سپرد گنج سخن: سماک قدرا، افلاک قدر تا، توئی آنک
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بازوی ملک نیامیخت چو تو شمشیری
خامه و هم نیانگیخت چو تو تمثالی
هوش مصنوعی: دست قدرتمند و شکستناپذیر، همچون شمشیری تیز و برنده نیست که با دیگر سلاحها مقایسه شود. همچنین، به مانند مجسمهای است که حرکتی ندارد و نمیتواند به تنهایی تأثیری بگذارد.
از سرا پرده ی جاه تو هوا دهلیزی
وز ترازوی وقار تو زمین مثقالی
هوش مصنوعی: از کاخ و مقام تو بوی خوشی میآید و از سنگینی و وقار تو، زمین فقط یک مثقال ارزش دارد.
زخمه ی گرز، و،صلیل سرتیغت زعراق
بخراسان وری افتاد ظفر را حالی
هوش مصنوعی: دست قدرت و پیروزی تو، با ضربهای مانند صدای سنگین شمشیری از سر بلندیات پایین آمد و به خراسان رسید.
زاده بخت جوان تو جهان کهن است
طفل دیدی که تولد کند ازوی زالی
هوش مصنوعی: شخصی که به دنیا آمده، حاصل سرنوشت جوان توست و او دنیای قدیمی را نمایندگی میکند. آیا تو کودکی را دیدهای که نوزادی را به دنیا بیاورد؟
صفدرا، چرخ بهر مرتبه درپای آرد
در هوای سخن، ار باز گشایم بالی
هوش مصنوعی: اگر به سراغ سخن آیم و پرواز کنم، در آسمان مرتبهای بالا برایم فراهم میشود که به خوبی حس میکنم.
هر که لفظی بهم آرد نشود همسرمن
کل کجا، دیلم گردد بکلاه شالی
هوش مصنوعی: هر کسی که کلامی را بر زبان بیاورد، نمیتواند همراه و همسفر من باشد. در هر جا، در دل خود حسی از غم و دلشکستگی دارم مانند دیلم که بر سرش شالی پیچیده شده است.
گر جهودی شود از حاشیه متنی حشو!
من مسیحم نکشم غاشیه دجالی
هوش مصنوعی: اگر کسی از اصول و قواعد خارج شود، من نمیتوانم با او مقابله کنم و او را به چالش بکشم.
تا که بر ماه نگارم رقم مدحت شاه
همتم داشت زبان بند چوماهی سالی
هوش مصنوعی: من تلاش میکنم تا زیباییها و ویژگیهای محبوبم را به زبان بیاورم، اما گاهی اوقات زبانم بر اثر هیجان و شوق من نسبت به او بند میآید و نمیتوانم تمام احساساتم را بیان کنم.
بی دل من که بود غالب ساغر ز مئی
بی رخ گل که بود بلبل عاشق لالی
هوش مصنوعی: دل من بیقرار است، زیرا کسی نیست که با نوشیدن جامی از شراب، سرگرمی برایم باشد. همچنین، چه کسی میتواند مانند گل، زیبایی و طراوت خاصی داشته باشد که بلبل عاشق را به سکوت وا دارد؟
قلم پرتو خورشید نگارد لیلی
سایه شهپر سیمرغ بر آرد زالی
هوش مصنوعی: قلم مانند پرتوهای خورشید، زیبایی و شکوه لیلی را به تصویر میکشد و سایههای بزرگ و باشکوه سیمرغ را به نمایش میگذارد.
من نه آنم که شوم بهردوزرپاره قلب
حلقه در گوش لئیمان چودف قوالی
هوش مصنوعی: من آن شخصی نیستم که بخواهم به خاطر دو رویی و تردید، قلب و احساسات خودم را به دیگران بفروشم و به خاطر ملامت و ناپاکی آنها خودم را به زحمت بیندازم.
شاخ طوبی چو سر پنجه دعوی بفراخت
بازوی بال نیارد که بر آرد بالی
هوش مصنوعی: درخت طوبی مانند شاخهای است که درخواستی را به سمت خود میکشد، اما بال فرشته قادر نیست که به راحتی پر بگشاید و برای خود نقطه عطفی ایجاد کند.
آیت معنی تیغ تو روایت کندا
هر زبان قلمی کاو بنگارد قالی
هوش مصنوعی: تیغ تو به گونهای است که معنا و مفهومش را به وضوح بیان میکند، به طوری که هر زبانی میتواند آن را با قلم خود بنگارد و بر روی آن نقش بزند.