گنجور

شمارهٔ ۴۸

خسروا، بر بساط همت توست
قدم طبع آسمان سایم
چون وطن بر ستانه ی تو کنم
سر چرخ برین سزد جایم
شکر یزدان که عقد مدحت توست
گوهر نظم عالم آرایم
پهن بگشای چشم و نغز ببین
تا کیم، من، چکار را شایم
از تو در سایه ی هما آمد
طوطی خاطر شکر خایم
فلکم، بی گزاف میرانم
عالمم، نی بهر زه می لایم
تو بهاری و من چمن، چه شود
گر مقرر کنی سر و پایم
چونکه شایسته خزانه توست
هر گهر کا ز ضمیر می زایم
بتو، از جنس اصطناع صداع
آنچه بنمودنی است بنمایم
با سخای تو، دی همی گفتم
که چه تقدیر میکند رایم
آنکه دفع خزان بارد را
در حریم لباچه ئی آیم
گفت سهل است من به نیمچه ئی
رتبت و جاه تو بیفزایم
گفتمش در مصاف دشمن و دوست
چون علم نیمه ئی بیارایم
نیمه را، نیمگان فرود آیند
من تمامم تمام فرمایم
باغبان بهشت مدح تو باد
وهم چالاک سحر پیمایم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خسروا، بر بساط همت توست
قدم طبع آسمان سایم
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، شرایط و وجود تو بستر تلاش و تلاش‌های آسمانی است و من بر آن اساس قدم می‌زنم.
چون وطن بر ستانه ی تو کنم
سر چرخ برین سزد جایم
هوش مصنوعی: زمانی که به وطن تو تکیه کنم و بر بلندای آسمان قرار بگیرم، شایسته است که در آنجا جایگاه من باشد.
شکر یزدان که عقد مدحت توست
گوهر نظم عالم آرایم
هوش مصنوعی: ای کاش به خاطر حمد و ستایش تو، دنیای شاعرانه‌ام را زیبا و درخشان بسازم.
پهن بگشای چشم و نغز ببین
تا کیم، من، چکار را شایم
هوش مصنوعی: چشمانت را باز کن و زیبایی‌ها را تماشا کن، تا ببینی من چه توانایی‌هایی دارم.
از تو در سایه ی هما آمد
طوطی خاطر شکر خایم
هوش مصنوعی: از تو در سایه‌ی هما، طوطی با دل خوش در انتظار شکر است.
فلکم، بی گزاف میرانم
عالمم، نی بهر زه می لایم
هوش مصنوعی: من با بی‌دلیل و به طور بی‌مورد، جامعه را تحت تاثیر قرار می‌دهم، نه برای لذت بردن از شراب.
تو بهاری و من چمن، چه شود
گر مقرر کنی سر و پایم
هوش مصنوعی: تو مانند بهاری و من چمنی هستم که در آن رویش می‌کند. اگر تو بخواهی، چه اشکالی دارد که سر و پایم را مشخص کنی و به من روح و جان بدهی؟
چونکه شایسته خزانه توست
هر گهر کا ز ضمیر می زایم
هوش مصنوعی: هر گوهری که از درون من به وجود می‌آید، شایسته و مناسب خزانه توست.
بتو، از جنس اصطناع صداع
آنچه بنمودنی است بنمایم
هوش مصنوعی: من به تو، از نوع دردسر و سردردی که در خود دارم، هر آنچه را که باید نشان دهم، به نمایش می‌گذارم.
با سخای تو، دی همی گفتم
که چه تقدیر میکند رایم
هوش مصنوعی: با generosity تو، در روزهای گذشته همواره به این فکر می‌کردم که سرنوشت من چه برنامه‌ای برایم دارد.
آنکه دفع خزان بارد را
در حریم لباچه ئی آیم
هوش مصنوعی: کسی که به استقبال بهار می‌رود و در سایه‌ی زیبایی‌هایش از فصل سرد و بی‌روح دور می‌شود.
گفت سهل است من به نیمچه ئی
رتبت و جاه تو بیفزایم
هوش مصنوعی: او گفت: اشکالی ندارد، من می‌توانم به مقام و منزلت تو کمی اضافه کنم.
گفتمش در مصاف دشمن و دوست
چون علم نیمه ئی بیارایم
هوش مصنوعی: به او گفتم که در جنگ با دشمن و دوست، چگونه می‌توانیم خود را به خوبی آماده کنیم و مانند پرچمی نیمه آماده درآییم.
نیمه را، نیمگان فرود آیند
من تمامم تمام فرمایم
هوش مصنوعی: نیمه شب، انسان‌های ناپیدا فرود می‌آیند و من در تمام وجودم، همه چیز را به آخر می‌رسانم.
باغبان بهشت مدح تو باد
وهم چالاک سحر پیمایم
هوش مصنوعی: باغبان بهشت تو را ستایش می‌کند و من نیز با نشاط و شتاب به سمت سحر می‌روم.