شمارهٔ ۴۱
مرا گر ز آب حیوان جرعه ریزند
چه عیب آید که در پای تو دردم
چو اطلس بر سر شاهان نشسته
نه قصب آمد که در پای تو بُر دَم
گر آهن بودم از سختی شکستم
ور آتش بودم از سردی فسر دَم
ز تو مهری امانت بود بر من
بمهر خویش در هجران سُپردم
اگر زحمت نمودم تا بامروز
شبت خوش باد کان زحمت ببُردم
شمارهٔ ۴۰: مدتی تا در این جهان بودیمشمارهٔ ۴۲ - لغز- چیستان: چیست آن معشوقه ای کاو نه زخاص است و نه عام
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا گر ز آب حیوان جرعه ریزند
چه عیب آید که در پای تو دردم
هوش مصنوعی: اگر به من از آب حیات یک جرعه بدهند، چه اشکالی دارد که در پای تو درد و رنج بکشم؟
چو اطلس بر سر شاهان نشسته
نه قصب آمد که در پای تو بُر دَم
هوش مصنوعی: مانند پارچهای زیبا و نفیس که بر سر پادشاهان قرار دارد، تو نیز دارای زیبایی و ارزش خاصی هستی و هیچ چیز جز این زیبایی نمیتواند به پای تو برسد.
گر آهن بودم از سختی شکستم
ور آتش بودم از سردی فسر دَم
هوش مصنوعی: اگر آهن بودم، به خاطر استحکامم میشکستم و اگر آتش بودم، به خاطر سردی خاموش میشدم.
ز تو مهری امانت بود بر من
بمهر خویش در هجران سُپردم
هوش مصنوعی: محبت تو یک امانت بود که بر من بود و من در زمان جدایی، آن را با مهربانی خود حفظ کردم.
اگر زحمت نمودم تا بامروز
شبت خوش باد کان زحمت ببُردم
هوش مصنوعی: اگر زحمت و تلاشی که کردهام تا امروز باعث خوشی شب تو شده، پس این زحمت را فراموش نمیکنم.