شمارهٔ ۳۵
الا ای برید روان، باد صبح
کت از خلد عار آید و گلشنش
چو آئی بدرگاه قاضی القضات
دعاهای بی حد رسان از منش
بگو، ای فلک با همه ارتفاع
فروتر از ایوان تو مسکنش
گر از خواجگان نظم عقدی دهند
به تعیین تو باشی میان افکنش
ز تشریف صاحب بگویم که من
بفریادم از صاحب مخزنش
تو خود حله کیسه بر قدر حور
ببغداد خلد برین معدنش
ز آغاز جبریل آمخته گار
بفرجام ادریس با کرزنش
نه زال زرش دوخته ست از پلنگ
نه داود پرداخته ز آهنش
سه ماه است حاشا که تا میکشم
تو صاحب گریبان و من دامنش
بفرسود و بدرید تا در بر آنک
که من خود بپوشیده ام بر تنش
سخنور خراسانئی چون اثیر
که بهر تو زنگان شود مسکنش
ز صدر تو باید که صاحب بود
تقاضای رسم صلت کردنش
سبب چه در آزردن دوستان
بدی گفت دشمن بکون زنش
خوداین کرد ازآن بود درشرق وغرب
که میداشت ایام می کردنش
دریغا دل آویز سوزی چنین
که گیتی عوض کرد با شیونش
خدایا گر از بر برفت این شجر
ز جنس حطب مشمر و مشکنش
در آن پاک آهسته زنگی گرفت
به صیقل رضا کن کنون روشنش
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
الا ای برید روان، باد صبح
کت از خلد عار آید و گلشنش
هوش مصنوعی: ای روحی که جدا شدهای، صبح از بهشت به سوی ما میوزد و باغ او را به همراه دارد.
چو آئی بدرگاه قاضی القضات
دعاهای بی حد رسان از منش
هوش مصنوعی: وقتی به پیشگاه قاضی القضاة میرسی، دعاهای بیپایانی از من به یادگار ببر.
بگو، ای فلک با همه ارتفاع
فروتر از ایوان تو مسکنش
هوش مصنوعی: بگو، ای آسمان با اینکه بسیار بلند و عمیق هستی، اما جایگاه تو پایینتر از ایوان توست.
گر از خواجگان نظم عقدی دهند
به تعیین تو باشی میان افکنش
هوش مصنوعی: اگر از والایان نظم و ترتیب، عهدی به تو بدهند، تو باید در وسط این تعهد باشی و در آن نقش داشته باشی.
ز تشریف صاحب بگویم که من
بفریادم از صاحب مخزنش
هوش مصنوعی: من از ویژگیهای صاحب سخن میگویم که به کمک من آمده و من را از مخزن ارزشهایش یاری کرده است.
تو خود حله کیسه بر قدر حور
ببغداد خلد برین معدنش
هوش مصنوعی: تو خود را به اندازهای که به زنده بودن حورهای بهشتی نیاز هست، آماده کن. باغ بهشت در بغداد وجود دارد و تو باید به آن سمت حرکت کنی.
ز آغاز جبریل آمخته گار
بفرجام ادریس با کرزنش
هوش مصنوعی: از آغاز کار، جبرئیل به کار آموخت و در پایان، ادریس هم به همراه خود از آن بهرهمند شد.
نه زال زرش دوخته ست از پلنگ
نه داود پرداخته ز آهنش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نه زال (شخصیتی در شاهنامه) با پوست پلنگ پوشیده شده است و نه داود (پیامبر) به وسیله آهن به مقام و قدرت رسیده است. در واقع، اینجا به جایگاه و ویژگیهای غیرمتعارف آنها اشاره میشود که نشان میدهد قدرت و مقام آنها ناشی از ویژگیهای خاص دیگری است و نه از ابزارهای ملموس و ظاهری.
سه ماه است حاشا که تا میکشم
تو صاحب گریبان و من دامنش
هوش مصنوعی: سه ماه است که من هرگز نتوانستهام به تو نزدیک شوم، تو همچنان با زیبایی و جاذبهات در آغوش دیگری هستی و من در حسرت تو ماندهام.
بفرسود و بدرید تا در بر آنک
که من خود بپوشیده ام بر تنش
هوش مصنوعی: بگذار بپرد و پارهپاره شود، تا اینکه او را ببینی که من خود را در لباس او پنهان کردهام.
سخنور خراسانئی چون اثیر
که بهر تو زنگان شود مسکنش
هوش مصنوعی: یک سخنران خراسانی مانند کسی است که به خاطر تو، زادگاهش را رها کرده و به جایی دیگر میآید.
ز صدر تو باید که صاحب بود
تقاضای رسم صلت کردنش
هوش مصنوعی: باید از مقام تو درخواست کرد که به رسم دوستی ادامه دهی.
سبب چه در آزردن دوستان
بدی گفت دشمن بکون زنش
هوش مصنوعی: چرا به دوستان خود آسیب میزنی در حالی که دشمنانت بدگویی میکنند؟
خوداین کرد ازآن بود درشرق وغرب
که میداشت ایام می کردنش
هوش مصنوعی: این شخص به دلیل اینکه در شرق و غرب به سرگرمیهای خود مشغول بود، به این وضع دچار شد.
دریغا دل آویز سوزی چنین
که گیتی عوض کرد با شیونش
هوش مصنوعی: ای کاش این دلی که به شدت میسوزد، اینگونه دچار اندوه و غم نمیشد که دنیا به خاطر نالهاش تغییر کرد.
خدایا گر از بر برفت این شجر
ز جنس حطب مشمر و مشکنش
هوش مصنوعی: خدایا، اگر این درخت که از نوع چوب است، از بین رفت، آن را در شمار چوبها قرار مده و نشکن.
در آن پاک آهسته زنگی گرفت
به صیقل رضا کن کنون روشنش
هوش مصنوعی: در آن مکان پاک و آرام، به تدریج زنگار و کثیفی از بین رفت و با عمل و لطفی که انجام شد، حالا آنجا روشن و زیبا شده است.