گنجور

شمارهٔ ۳۴

شهریارا، چو ادب یافت ز عدل توجهان
کرد کاری که نه نیکوست نگردد هرگز
چرخ دربان تو گشته است و جهان دارد عزم
که از این قاعده تا اوست نگردد هرگز
گر مرا دوست ندارد چو من او را چه عجب
چرخ با اهل هنر دوست نگردد هرگز

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شهریارا، چو ادب یافت ز عدل توجهان
کرد کاری که نه نیکوست نگردد هرگز
هوش مصنوعی: شهریار، وقتی اخلاق را از عدل آموخت، کاری انجام داد که هرگز خوب نیست و نمی‌تواند درست شود.
چرخ دربان تو گشته است و جهان دارد عزم
که از این قاعده تا اوست نگردد هرگز
هوش مصنوعی: پروردگار تو در حال چرخش است و جهان در تلاش است که این وضعیت همیشه ادامه داشته باشد و هرگز تغییر نکند.
گر مرا دوست ندارد چو من او را چه عجب
چرخ با اهل هنر دوست نگردد هرگز
هوش مصنوعی: اگر او مرا دوست ندارد، جای تعجب نیست. چرخ زمان هرگز با هنرمندان دوستی نمی‌کند.