گنجور

شمارهٔ ۳۰

ای بجائی که پیش صورت تو
خانه بشکست نقشبند خرد
در نبندد شکسته بند قضا
هرکه را دست کین توشکرد
جامه ئی داد خازن تو مرا
که کس از من به نیم جونخرد
ور ندوزم مشبک است کزو
هفت عضوم برون همی نگرد
زه جیبش چو چنگ ناله کند
لقمه از حلقم ار فرو گذرد
ور بسرفم در آن میان ناگاه
چو انار کفیده باز دَرَد
مرد باید که در میانه او
نه بسرفد، نه دم زند، نه خورد
بیش از وصف او قلیل و کثیر
نتواند زبان که برشمرد
زانکه گر هیچ دم زنم تادیر
تا باقصای کاشغر ببرد
داد باشد ز خازن تو مرا
با رهی این معاملت سپرد
بال این قطعه را بباید بست
پیش از آن، کز دهان من بپرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بجائی که پیش صورت تو
خانه بشکست نقشبند خرد
هوش مصنوعی: ای کسی که با زیبایی‌ات دل‌ها را می‌شکنی و نقش‌های زشتی را از بین می‌بری.
در نبندد شکسته بند قضا
هرکه را دست کین توشکرد
هوش مصنوعی: هر کسی که تحت تاثیر تقدیر و سرنوشت قرار بگیرد، نمی‌تواند از انتقام و کینه‌ی تو جلوگیری کند.
جامه ئی داد خازن تو مرا
که کس از من به نیم جونخرد
هوش مصنوعی: خزانه‌دار جامه‌ای به من داد که هیچ‌کس جز من از آن باخبر نیست.
ور ندوزم مشبک است کزو
هفت عضوم برون همی نگرد
هوش مصنوعی: اگر به شکلی هنرمندانه و با دقت یک اثر را ندوخته باشم، هفت جزء از آن به وضوح نمایان خواهد شد.
زه جیبش چو چنگ ناله کند
لقمه از حلقم ار فرو گذرد
هوش مصنوعی: وقتی او از جیب خود شکایت کند، اگر لقمه‌ای از گلویم پایین برود، چگونه می‌توانم تحمل کنم؟
ور بسرفم در آن میان ناگاه
چو انار کفیده باز دَرَد
هوش مصنوعی: اگر در میانه‌ی کار به ناگهان مانند دانه‌های انار که نرم و له شده‌اند، دچار نقص یا مشکل شوم، دوباره به خودم می‌آیم.
مرد باید که در میانه او
نه بسرفد، نه دم زند، نه خورد
هوش مصنوعی: مرد باید در میان جمع نه خود را خفیف کند، نه صحبت‌های بی‌خود بزند، و نه به طمعِ خوردن افتد.
بیش از وصف او قلیل و کثیر
نتواند زبان که برشمرد
هوش مصنوعی: زبان نمی‌تواند به طور کامل و به اندازه کافی ویژگی‌های او را توصیف کند، چرا که او فراتر از هرکدام از آنهاست.
زانکه گر هیچ دم زنم تادیر
تا باقصای کاشغر ببرد
هوش مصنوعی: چونکه اگر هر لحظه بگویم، تا سال‌ها طول می‌کشد که به دوردستی مانند کاشغر برسم.
داد باشد ز خازن تو مرا
با رهی این معاملت سپرد
هوش مصنوعی: از تو خواسته‌ام که با راهی مشخص، این معامله را به من بسپاری.
بال این قطعه را بباید بست
پیش از آن، کز دهان من بپرد
هوش مصنوعی: باید این کار را انجام دهی و اجزا را به درستی کنار هم بچینی قبل از اینکه چیزی از دهان من خارج شود.