شمارهٔ ۹۷
مسلمانان فغان از دست چشم کافر مستش
دل آزاد من چون دید سحری کرد و بربستش
خیالت چون نهم بر دل از آن بدعهد بی حاصل
دل من گر بخون دل بگرید جان آن هستش
سیاها، روی مظلومی که خواهد روی گلرنگش
درازا، دست بیدادی که دارد طره پستش
تنم در تب همی سوزد، رباب دل چنان گردش
دلم مرهم نمی گیرد، بتیغ غم چنان خستش
ز زلفش یادگاری خواستم تا مونسم باشد
بقد من اشارت کرد هم در حال بگسستش
صراحی وار دل پر خون ببزم خسرو عادل
روم بر سر نهم دستی ز دست چشم بد مستش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مسلمانان فغان از دست چشم کافر مستش
دل آزاد من چون دید سحری کرد و بربستش
هوش مصنوعی: مسلمانان از زیبایی و سحر چشم کافر در غم و اندوه هستند. دل آزاد من وقتی که او را دید، به یکباره مجذوبش شد و همه چیز را فراموش کرد.
خیالت چون نهم بر دل از آن بدعهد بی حاصل
دل من گر بخون دل بگرید جان آن هستش
هوش مصنوعی: اگر در دل من خیال تو بیدار شود، از آنکه بیوفاست و هیچ نتیجهای ندارد، دل من حتی اگر در سوگش بگرید، زندگیام همچنان در خطر است.
سیاها، روی مظلومی که خواهد روی گلرنگش
درازا، دست بیدادی که دارد طره پستش
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک مظلوم اشاره دارد که تحت فشار و ستم قرار گرفته است. بر روی چهرهاش، زیبایی و لطافت وجود دارد، اما دست ستمگر بر بالای او قرار گرفته و او را به ستم میکشاند. این تصویر نمادی از ظلم و ستم بر بیگناهان است.
تنم در تب همی سوزد، رباب دل چنان گردش
دلم مرهم نمی گیرد، بتیغ غم چنان خستش
هوش مصنوعی: بدنم در آتش تب میسوزد و دلام به خاطر عشق و دلبستگی چنان در تلاطم است که هیچ مرهمی نمیتواند آن را التیام بخشد. غم به قدری خستهام کرده که هیچ چیز آرامم نمیکند.
ز زلفش یادگاری خواستم تا مونسم باشد
بقد من اشارت کرد هم در حال بگسستش
هوش مصنوعی: از موهای او یادگاری خواستم تا همراه من باشد، اما او با اشارهای، همزمان ارتباطش را قطع کرد.
صراحی وار دل پر خون ببزم خسرو عادل
روم بر سر نهم دستی ز دست چشم بد مستش
هوش مصنوعی: دل داغدار و پر از غم خود را مانند جامی پر از شراب به نمایش میگذارم، و بر سر کسی که به من آسیب رسانده، دستی میزنم تا از چشمت بدی دور شود.