گنجور

شمارهٔ ۹۶

ای ز تو بر هر دماغی صد هوس
وز وصالت خود نشان نادیده کس
چیست جز غم با دل من هم نشین
کیست جز درد تو با جان هم نفس
تیز بازاری و چون تو شکری
در مه دی هم نمانده بی مکس
تا غمت شحنه است در شهر وجود
فتنه بر تخت است و عدل اندر جرس
یک لقب برناید از دیوان تو
هیچکس را در جهان جز هیچکس
تحفه ئی میخواست عشقت گفتمش
نیست حالی جز به جانم دسترس
خنده ئی زد گفت مرغی چون اثیر
غبن باشد که به پرّد از قفس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ز تو بر هر دماغی صد هوس
وز وصالت خود نشان نادیده کس
هوش مصنوعی: ای تو که هر لحظه در دل‌ها آرزوها برمی‌انگیزی و کسی جز تو از جاذبه‌های خود بی‌خبر نیست.
چیست جز غم با دل من هم نشین
کیست جز درد تو با جان هم نفس
هوش مصنوعی: دل من جز غم چه چیزی دارد که به آن آرامش دهد و جان من جز درد تو چه چیزی را با خود همراه دارد؟
تیز بازاری و چون تو شکری
در مه دی هم نمانده بی مکس
هوش مصنوعی: تو در بازار زندگی بسیار تیز و ماهر هستی، مانند شکر که در مه دی (برف و سردی) بدون توقف نمی‌ماند.
تا غمت شحنه است در شهر وجود
فتنه بر تخت است و عدل اندر جرس
هوش مصنوعی: تا زمانی که غم و اندوه تو در وجودت غالب است، در شهر زندگی هرج و مرج و فتنه حاکم است و عدالت به خواب رفته است.
یک لقب برناید از دیوان تو
هیچکس را در جهان جز هیچکس
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در دنیا جز هیچ‌کس نمی‌تواند از آثار و نوشته‌های تو، لقب و نامی به خود بگیرد.
تحفه ئی میخواست عشقت گفتمش
نیست حالی جز به جانم دسترس
هوش مصنوعی: عشق تو خواسته‌ای را می‌طلبید، اما من به او گفتم که حالتی جز جانم برای تو در دسترس نیست.
خنده ئی زد گفت مرغی چون اثیر
غبن باشد که به پرّد از قفس
هوش مصنوعی: او لبخندی زد و گفت: مرغی که در قفس احساس نارضایتی و غبن کند، به راحتی از آنجا پرواز خواهد کرد.