گنجور

شمارهٔ ۹۴

یک نظر در صورت آن روح روحانی نگر
بسته سنبل پای گل بر سرو بستانی نگر
تا سپهر گوی زن بینی مه چوگان گذار
خیز و در میدانش بریکران چوگانی نگر
میر خوبان است، کاورده است منشور جمال
اینک اینک بر رخش طغرای سلطانی نگر
در شکنج غبغبش چاه ذقن محبوس ماند
یارب آن زندان دل ها، چاه زندانی نگر
دعوی خون گرد بر من، خط او گفتم چرا
گفت کاینک حجتی شرعی و برهانی نگر
زلف و چهرش بر کنار شام بادو نیمروز
با سپاه کفر بر مرز مسلمانی نگر
قاصدا، یک ره به تبریز آی و رخسارش به بین
مصر اعظم دار ملک ماه کنعانی نگر
با گشاد غمزه ی تیرافکنش بر راه او
گشتگان آشکار از زخم پنهانی نگر
در نثار موکب حسنش اثیر از اشک خون
بر سر مژگان گرفته لعل پیگانی نگر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک نظر در صورت آن روح روحانی نگر
بسته سنبل پای گل بر سرو بستانی نگر
هوش مصنوعی: به یک نگاه به چهره آن روح آرام و معنوی بینداز. همچنین به زیبایی گل‌ها و سروهای باغ توجه کن که مانند سنبل در پای یکدیگر خود را نشان داده‌اند.
تا سپهر گوی زن بینی مه چوگان گذار
خیز و در میدانش بریکران چوگانی نگر
هوش مصنوعی: اگر در آسمان، مه مانند گوی در حال چرخش است، از جا برخیز و در میدان بازی، به تماشای زیبایی چاهانی که در آن بازی می‌کنند، بنگر.
میر خوبان است، کاورده است منشور جمال
اینک اینک بر رخش طغرای سلطانی نگر
هوش مصنوعی: این فرد، بهترین زیبایی‌ها را به خود گرفته است و اکنون می‌توانی زیبایی‌های او را مشاهده کنی که مانند نشان سلطنت در چهره‌اش جلوه‌گری می‌کند.
در شکنج غبغبش چاه ذقن محبوس ماند
یارب آن زندان دل ها، چاه زندانی نگر
هوش مصنوعی: در حالت منحنی گردنش، چاه ذقن به دام افتاده است. ای کاش بتوانی آن زندان دل‌ها را ببینی که چاه همچون زندانی است.
دعوی خون گرد بر من، خط او گفتم چرا
گفت کاینک حجتی شرعی و برهانی نگر
هوش مصنوعی: بر من ادعای انتقام خون تو مطرح شده است، اما خط او را که دیدم، گفتم چرا این را بیان کردی؟ اکنون ببین که این حجت و دلیل قابل توجهی است.
زلف و چهرش بر کنار شام بادو نیمروز
با سپاه کفر بر مرز مسلمانی نگر
هوش مصنوعی: موها و چهره‌اش کنار شام، در دل نیمروز، با لشگری از کافران بر مرز مسلمانان، نگاهی کن.
قاصدا، یک ره به تبریز آی و رخسارش به بین
مصر اعظم دار ملک ماه کنعانی نگر
هوش مصنوعی: ای رسیدن، یک بار به تبریز برو و چهره‌اش را ببین، به مانند چهره‌ی ملکه مصر که ماهی از سرزمین کنعان است.
با گشاد غمزه ی تیرافکنش بر راه او
گشتگان آشکار از زخم پنهانی نگر
هوش مصنوعی: با نگاهی پر از فریب و جذابیتش، افرادی که در مسیر او حرکت می‌کنند، به وضوح از دردهای نهانی که دارند، نمایان می‌شوند.
در نثار موکب حسنش اثیر از اشک خون
بر سر مژگان گرفته لعل پیگانی نگر
هوش مصنوعی: در تشییع و احترام به زیبایی‌های او، اشک‌های خونین بر روی مژگان من نشسته است. به رنگ لعل و سرخ، همچون نگین‌های زیبایی می‌درخشد.