گنجور

شمارهٔ ۹۳

دلا فتراک آن جان و جهان گیر
وگرنه ترک من گو دست جان گیر
مرا در مملکت جائی است صافی
بر او سودی نمیگیرم زیان گیر
برآوردم به ننک از عشق نامی
بهر نامم که خواهی در زبان گیر
مرا گوئی جهانی خصم داری
بشو در خون خود جان جهان گیر
سبکپائی نه از فتوی عشق است
تو خود بر من اجل را سرگران گیر
خوشم صبری است یعنی در کمینم
بقوت دست و بازوی کمان گیر
بدین لشکر تو با اوکی برآئی
برو درگاه سلطان ارسلان گیر

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلا فتراک آن جان و جهان گیر
وگرنه ترک من گو دست جان گیر
هوش مصنوعی: ای دل، اگر حقیقت جان و دنیا را ندارید، پس به ترک من بپردازید و جان خود را بگیرید.
مرا در مملکت جائی است صافی
بر او سودی نمیگیرم زیان گیر
هوش مصنوعی: در جایی که من هستم، فضایی وجود دارد که در آن هیچ سودی نمی‌برم و تنها ضرر می‌کنم.
برآوردم به ننک از عشق نامی
بهر نامم که خواهی در زبان گیر
هوش مصنوعی: من از عشق برای تو نامی آورده‌ام، هر چه می‌خواهی، می‌توانی آن را به زبان بیاوری.
مرا گوئی جهانی خصم داری
بشو در خون خود جان جهان گیر
هوش مصنوعی: به من می‌گویی که دشمنانی در جهان داری، پس باید برای حفظ زندگی‌ات به جان خودت تلاش کنی.
سبکپائی نه از فتوی عشق است
تو خود بر من اجل را سرگران گیر
هوش مصنوعی: سبک‌پایی و سبک‌مغزی به خاطر عشق نیست، تو خودت می‌توانی بر من تسلط پیدا کنی و سرنوشت مرا به دست بگیری.
خوشم صبری است یعنی در کمینم
بقوت دست و بازوی کمان گیر
هوش مصنوعی: من با صبر و استقامت آماده‌ام و در انتظارم، همواره با قدرت و توانمندی خود مانند کمانداری که برای نشانه‌گیری آماده است.
بدین لشکر تو با اوکی برآئی
برو درگاه سلطان ارسلان گیر
هوش مصنوعی: با این ارتش می‌توانی به او ملحق شوی و به درگاه سلطان ارسلان بروی.