گنجور

شمارهٔ ۹۲

آن زلف مشوش بین در عنبر و بان منگر
و آن قامت دلگش بین در سروروان منگر
بالعل لبش خطی درنام بدخشان کش
آسایش جانداری ز آسایش جان منگر
گوید که جهان و جان تاخیر مکن گو، هان
کان جان و جهان آمد در جان جهان منگر
با شخص فنادشمن بر راه سران منشین
با دیده ی نامحرم در روی بتان منگر
او معنی دل دارد تو صورت و تن بینی
با چشم چنین هی هی در یار چنان منگر
پیش از تو اثیر از ری بیزار شود لیکن
در سوز دلش می بین در قول زبان منگر
گر صاحب تمکینی در حضرت عشق تو
چون همت خسرو کی در کون و مکان منگر

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن زلف مشوش بین در عنبر و بان منگر
و آن قامت دلگش بین در سروروان منگر
هوش مصنوعی: زلف‌های پیچیده و آشفته‌اش را در کنار عطر خوشی نگاه نکن، و به قامت دلنوازش در شادی و سرور نگاه نکن.
بالعل لبش خطی درنام بدخشان کش
آسایش جانداری ز آسایش جان منگر
هوش مصنوعی: بر لب او نشانی از بدخشان نقش بسته است، که آسایش او برای موجودات دیگر، آسایش جان من را تحت تأثیر قرار می‌دهد و مرا بی‌قرار می‌کند.
گوید که جهان و جان تاخیر مکن گو، هان
کان جان و جهان آمد در جان جهان منگر
هوش مصنوعی: می‌گوید که در هیچ چیزی تعلل نکن، زیرا جان و دنیا در درون من وجود دارند، به آن‌ها توجه نکن.
با شخص فنادشمن بر راه سران منشین
با دیده ی نامحرم در روی بتان منگر
هوش مصنوعی: با دشمنان فنادشمن خودت در مسیر بزرگان قرار نگیر و با چشم نامحرم به روی محبوبان نگاه نکن.
او معنی دل دارد تو صورت و تن بینی
با چشم چنین هی هی در یار چنان منگر
هوش مصنوعی: او به عمق احساس و دل آدمی اشاره دارد، در حالی که تو فقط به ظاهری که با چشم مشاهده می‌کنی توجه داری. با این دیدگاه، از دوست خود این‌گونه ننگر و بر این ظواهر قضاوت نکن.
پیش از تو اثیر از ری بیزار شود لیکن
در سوز دلش می بین در قول زبان منگر
هوش مصنوعی: قبل از آمدن تو، عشق به ری از دل دور می‌شود، اما در آتش عشقش، در کلمات من، چیزی را ببین که به زبان نمی‌آید.
گر صاحب تمکینی در حضرت عشق تو
چون همت خسرو کی در کون و مکان منگر
هوش مصنوعی: اگر کسی در عشق تو به مقام و قدرتی رسید، مانند خسرو، در جهان و محیط اطرافش نگاه نکن.