گنجور

شمارهٔ ۸۸

امید وصل غم روز هجر چون شب شمع
ز سوز سینه لبم خشک و دیده تر دارد
امید وصل ز دل پرس و درد هجر زجان
که هر کسی ز غم خویشتن خبر دارد
بذوق جان سخن تلخ تو خوش است زقند
از آنکه بر لب شیرین او گذر دارد
اگرچه بس خوش و شیرین بود شکر لیکن
حلاوت لب تو لذت دگر دارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امید وصل غم روز هجر چون شب شمع
ز سوز سینه لبم خشک و دیده تر دارد
هوش مصنوعی: در انتظار وصال معشوق، غم دوران جدایی مانند شمعی در شب، دل مرا می سوزاند. این سوزش باعث شده که لبانم خشک و چشمانم پر از اشک باشد.
امید وصل ز دل پرس و درد هجر زجان
که هر کسی ز غم خویشتن خبر دارد
هوش مصنوعی: امید به وصال محبوب را از دل بپرس و درد جدایی را از جانت، زیرا هر فردی از غم‌های خود آگاه است و خبر دارد.
بذوق جان سخن تلخ تو خوش است زقند
از آنکه بر لب شیرین او گذر دارد
هوش مصنوعی: با کمال میل! این عبارت به این معناست که شخص از شنیدن سخنان صادقانه و تلخ، خوشحال می‌شود، زیرا به عشق و محبت حقیقی او برمی‌گردد و لطافت آن را در دلش حس می‌کند.
اگرچه بس خوش و شیرین بود شکر لیکن
حلاوت لب تو لذت دگر دارد
هوش مصنوعی: با اینکه شکر بسیار خوشمزه و شیرین است، اما لطافت و شیرینی لب‌های تو لذتی متفاوت و ویژه دارد.