گنجور

شمارهٔ ۸۲

با آنکه بهشیاری همتات نمی افتد
از نخوت و جباری بامات نمی افتد
آئی و رقیبانت آیند ز پیش و پس
آخر شبی این بازی تنهات نمی افتد
بر سر بنهی دستی تا جان من مسکین
چون زلف سرافکنده در پات نمی افتد
شب تیره دمی روشن من خالی و تو فارغ
هان می فتدت در سر این تات نمی افتد
ممکن که بدل داری باشد چو تو در عالم
باری به ستمگاری همتات نمی افتد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با آنکه بهشیاری همتات نمی افتد
از نخوت و جباری بامات نمی افتد
هوش مصنوعی: با اینکه تو به خاطر غرور و خودخواهیت به دیگران توجهی نداری، من هرگز از تو نمی‌گذرم و از تو دور نمی‌شوم.
آئی و رقیبانت آیند ز پیش و پس
آخر شبی این بازی تنهات نمی افتد
هوش مصنوعی: وقتی تو به میدان می‌آیی، رقبایت از جلو و عقب به تو نزدیک می‌شوند، اما در نهایت این بازی شبانه به تنهایی به تو واگذار می‌شود.
بر سر بنهی دستی تا جان من مسکین
چون زلف سرافکنده در پات نمی افتد
هوش مصنوعی: بر سر به‌هم‌ریختگی‌ام دستی بگذار تا جان بیچاره‌ام مانند زلف آشفته‌ام به پایت نیفتد.
شب تیره دمی روشن من خالی و تو فارغ
هان می فتدت در سر این تات نمی افتد
هوش مصنوعی: در شب تاریک، لحظه‌ای روشنایی به وجود می‌آید و من در تنهایی خودم هستم، در حالی که تو به کارهای خود مشغولی. ای کاش در تفکراتم فرو نروم و اجازه ندهم این افکار خوابشان بگیرد.
ممکن که بدل داری باشد چو تو در عالم
باری به ستمگاری همتات نمی افتد
هوش مصنوعی: این احتمال وجود دارد که در دنیای بزرگ افرادی شبیه تو وجود داشته باشند، اما هیچ‌کس به پای تلاش و پشتکار تو نمی‌رسد.