گنجور

شمارهٔ ۷۶

یارستم پیشه باز، دست جفا می برد
و ز همه یاران سخن، دست بمامی برد
رنگ جفا، راست کرد طره اوتاجهان
وای دماغی کزو بوی وفا می برد
گفت که سر کم ندید از درما عاشقان
نیک بدان کاین سخن سربکجا می برد
نایب زلفین اوست، شحنه مژگان او
هرکه در این روزگار نام جفا می برد
راه فرو بسته ام، بر گذر راه از آنک
قصه بیداد او سوی سما می برد
چند تظلم کنی ای دل رعنا که هست
هرچه اثیرت کنون درد و عنا می برد

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارستم پیشه باز، دست جفا می برد
و ز همه یاران سخن، دست بمامی برد
هوش مصنوعی: دوستی دارم که همیشه با من است، اما با رفتار نادرستش به من آسیب می‌زند و از میان تمام دوستانم، بیشتر از همه به من دلخوری می‌دهد.
رنگ جفا، راست کرد طره اوتاجهان
وای دماغی کزو بوی وفا می برد
هوش مصنوعی: رنگ زخم و رنج، زیبایی‌های موهای او را به واقعیت تبدیل کرده و من از آن دماغ که بوی صداقت و وفا را می‌دهد، احساس غم و نگرانی می‌کنم.
گفت که سر کم ندید از درما عاشقان
نیک بدان کاین سخن سربکجا می برد
هوش مصنوعی: او گفت که عاشقان از دیدن وضعیت ما کمبودی نمی‌بینند، خوب می‌دانند که این حرف‌ها به کجا می‌انجامد.
نایب زلفین اوست، شحنه مژگان او
هرکه در این روزگار نام جفا می برد
هوش مصنوعی: زلفین او نمایانگر زیبایی‌هایش است و مژگانش مانند شحنه‌ای است که از هر کسی که در این دنیا از جفا و بدی صحبت می‌کند، محافظت می‌کند.
راه فرو بسته ام، بر گذر راه از آنک
قصه بیداد او سوی سما می برد
هوش مصنوعی: من در مسیر خود به بن‌بست رسیده‌ام، آنچنان که داستان ظلم او مرا به سوی آسمان می‌برد.
چند تظلم کنی ای دل رعنا که هست
هرچه اثیرت کنون درد و عنا می برد
هوش مصنوعی: ای دل زیبا، چند بار می‌خواهی شکایت کنی؟ چرا که هر چه می‌کنی، اکنون درد و رنج تنها تو را می‌برد.