گنجور

شمارهٔ ۷۴

تهمت اشکم چو پیدا می‌شود
عشق رخ پوشیده رسوا می‌شود
زودش اندر خاک پنهان می‌کند
آن نشان بر هرکه پیدا می‌شود
هر شب از بس دُر که بارد چشم من
دامن آفاق دریا می‌شود
گه گهی صبرم بدادی یاوری
آه که‌ اکنون رشته یکتا می‌شود
دوست‌دار زلف او گشتم چنان
موی بر تن دشمن ما می‌شود
عشق ما در پرده کی ماند نهان؟
تا کجا او شد، دل آنجا می‌شود
یار می‌گوید ندیدم خوی تو
بی‌جهان از موج دریا می‌شود
گو تو کار خویش کن اینک اثیر
این ز ما از کیسه ما می‌شود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تهمت اشکم چو پیدا می‌شود
عشق رخ پوشیده رسوا می‌شود
هوش مصنوعی: وقتی اشک من نمایان می‌شود، عشق که در پنهان است، آشکار و رسوا می‌گردد.
زودش اندر خاک پنهان می‌کند
آن نشان بر هرکه پیدا می‌شود
هوش مصنوعی: به سرعت آن نشانی که بر روی زمین است را پنهان می‌کند، هرگاه که کسی پیدا شود.
هر شب از بس دُر که بارد چشم من
دامن آفاق دریا می‌شود
هوش مصنوعی: چشم من هر شب به اندازه‌ای اشک می‌ریزد که دامن آسمان همچون دریا پر از آب می‌شود.
گه گهی صبرم بدادی یاوری
آه که‌ اکنون رشته یکتا می‌شود
هوش مصنوعی: گاهی اوقات به من کمک می‌کردی و صبر می‌کردی، اما اکنون احساس می‌کنم که همه چیز به هم می‌پاشد.
دوست‌دار زلف او گشتم چنان
موی بر تن دشمن ما می‌شود
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و زیبایی زلف او، حالتی پیدا کرده‌ام که گویی موی سر دشمن ما بر تن من می‌ریزد.
عشق ما در پرده کی ماند نهان؟
تا کجا او شد، دل آنجا می‌شود
هوش مصنوعی: عشق ما هرگز نمی‌تواند پنهان بماند. هر جا که عشق ما بروز کند، دل هم او را درک می‌کند و به آنجا می‌رود.
یار می‌گوید ندیدم خوی تو
بی‌جهان از موج دریا می‌شود
هوش مصنوعی: دوست من می‌گوید که نمی‌تواند طبیعت تو را بدون وجود جهان و تأثیراتش درک کند، مثل امواج دریا که همواره در حال حرکت و تغییر هستند.
گو تو کار خویش کن اینک اثیر
این ز ما از کیسه ما می‌شود
هوش مصنوعی: هر کس باید به کار خود مشغول شود، چرا که نتیجه‌ی این زمان به نفع ما خواهد بود.