شمارهٔ ۷
مشرقِ مَه دور گریبان اوست
مغرب جان نقبهٔ مرجان اوست
حجلهٔ پروین بَرِ سیمین او
حاجب پروین لب خندان اوست
ظلمت دل، کوری هر خستهدل
بر رصد چشمهٔ حیوان اوست
مجمع جانهای جگرسوخته
در کنف مشک پریشان اوست
زُهرهٔ شب از دامن میدان چرخ
مشتری گوی گریبان اوست
قاعدهگر، صبح مکلکل جمال
غاشیهدار سگ دربان اوست
وز بن دندانهٔ کوه، آفتاب
حلقهبهگوشِ سر دندان اوست
چرخ جهانبین، خرد بحر اوست
لعل سخنگو، حجر کان اوست
یوسف دلها نه یکی، صدهزار
گمشده در چاه زنخدان اوست
دایرهٔ هرکه کم از نقطهایست
عجم حروف خط فرمان اوست
تحفه چه آرم به بَرَش؟ کز وجود
هرچه بر آن دست نهی، زان اوست
اینکه اثیر است نه زانِ خود است
گر گل و گر خار، ز بستان اوست
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مشرقِ مَه دور گریبان اوست
مغرب جان نقبهٔ مرجان اوست
هوش مصنوعی: خورشید در مشرق به زیبایی و درخشش خود را نشان میدهد و جان او مانند جواهری گرانبها در مغرب میدرخشد.
حجلهٔ پروین بَرِ سیمین او
حاجب پروین لب خندان اوست
هوش مصنوعی: حجره و اتاق پروین برای زیبایی او مانند پردهای است که لبخند او را پنهان کرده است.
ظلمت دل، کوری هر خستهدل
بر رصد چشمهٔ حیوان اوست
هوش مصنوعی: تاریکی دل، سبب نابینایی هرکسی است که دچار خستگی و افسردگی شده و به دنبال چشمهی حیات و شادی میگردد.
مجمع جانهای جگرسوخته
در کنف مشک پریشان اوست
هوش مصنوعی: جمعی از افرادی که دل و روحشان دچار درد و رنج است، زیر سایه و حمایت او قرار دارند.
زُهرهٔ شب از دامن میدان چرخ
مشتری گوی گریبان اوست
هوش مصنوعی: در دل شب، زیباییهای آسمان از دامن سیاره مشتری نمایان است و گویی آن شب، لباس خود را از او گرفته است.
قاعدهگر، صبح مکلکل جمال
غاشیهدار سگ دربان اوست
هوش مصنوعی: قاعدهگر، صبح زیبایی و جمالی که بر او سایه افکنده است، مانند سگی است که دربان اوست.
وز بن دندانهٔ کوه، آفتاب
حلقهبهگوشِ سر دندان اوست
هوش مصنوعی: آفتاب با دندان کوه مانند حلقهای در تلاش است تا از دهانهی آن بیرون بیاید.
چرخ جهانبین، خرد بحر اوست
لعل سخنگو، حجر کان اوست
هوش مصنوعی: جهان مانند چرخش یک دایره است و عقل و خرد، دریا و عمق او را تشکیل میدهد. همچنین، سخن زیبا و ارزشمند مانند گوهر و سنگ قیمتی است که در دل این دریا پنهان است.
یوسف دلها نه یکی، صدهزار
گمشده در چاه زنخدان اوست
هوش مصنوعی: یوسفی که دلها را به خود جذب میکند، فقط یکی نیست؛ بلکه صدها هزار نفر در چاههای عشق او گم شدهاند.
دایرهٔ هرکه کم از نقطهایست
عجم حروف خط فرمان اوست
هوش مصنوعی: اگر دایره وجود هر کس کوچکتر از یک نقطه باشد، زبان و حروفی که او به کار میبرد، نشاندهنده فرمان و دستورات اوست.
تحفه چه آرم به بَرَش؟ کز وجود
هرچه بر آن دست نهی، زان اوست
هوش مصنوعی: چه چیزی میتوانم به تو هدیه دهم؟ هر چیزی که از وجود من بگیری، متعلق به اوست.
اینکه اثیر است نه زانِ خود است
گر گل و گر خار، ز بستان اوست
هوش مصنوعی: اینکه چیزی ارزشمند یا بیارزش است، به خود آن چیز ارتباطی ندارد؛ بلکه این ارزش یا بیارزشی از منبع و محیطی است که آن چیز در آن قرار دارد، چه گل باشد و چه خار، هر دو از یک باغ نشأت میگیرند.