شمارهٔ ۶۴
باز مرا عشق کهن تازه شد
باز ز من شهر پرآوازه شد
دل ز برم رخت سفر بار کرد
جان ز پیاش تا درِ دروازه شد
رنج دل سوخته از حد گذشت
درد دل ریش ز اندازه شد
عشق اثیر ار چه کهن گشته بود
مژده شما را که ز سر تازه شد
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز مرا عشق کهن تازه شد
باز ز من شهر پرآوازه شد
هوش مصنوعی: عشق قدیمیام دوباره تازه شده و این احساس جدید موجب شده که نام و آوازهام در شهر دوباره سر زبانها بیفتد.
دل ز برم رخت سفر بار کرد
جان ز پیاش تا درِ دروازه شد
هوش مصنوعی: دل از کنار من به سفر رفت و جانم نیز در پی او تا به دروازه رسید.
رنج دل سوخته از حد گذشت
درد دل ریش ز اندازه شد
هوش مصنوعی: درد و رنج قلبی که سوخته، به حدی رسیده که دیگر قابل تحمل نیست و احساسات جریحهدار شده به شدت افزایش یافته است.
عشق اثیر ار چه کهن گشته بود
مژده شما را که ز سر تازه شد
هوش مصنوعی: عشق، هرچند که قدیمی و کهنه شده بود، اما خبر خوبی برایتان دارم: دوباره به تازگی و طراوت بازگشته است.

اثیر اخسیکتی