گنجور

شمارهٔ ۶۳

دل ز دست غمت به جان نجهد
عقل جز خسته بر کران نجهد
خاک پاشی چو تو ندیدم من
کز کفت باد رایگان نجهد
از لبت هر که گوهری طلبد
به هزاران هزار کان نجهد
نتواند گریخت از تو دلی
تا به حیلت در آن جهان نجهد
وعده‌ای کرده‌ای به کشتن من
کوش تا باد در میان نجهد
زلف تو دست بر اثیر نهد
آه کز دست او به جان نجهد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل ز دست غمت به جان نجهد
عقل جز خسته بر کران نجهد
هوش مصنوعی: دل از غم تو به تنگ آمده و تحملش تمام شده است، عقل هم جز این که خسته باشد، کار دیگری نمی‌تواند انجام دهد.
خاک پاشی چو تو ندیدم من
کز کفت باد رایگان نجهد
هوش مصنوعی: من هرگز کسی را ندیدم که مانند تو خاک بر سر کند، چرا که تو به راحتی از دست باد نخواهی رفت.
از لبت هر که گوهری طلبد
به هزاران هزار کان نجهد
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد از لب تو چیز باارزشی بگیرد، نمی‌تواند به راحتی به آن دست پیدا کند.
نتواند گریخت از تو دلی
تا به حیلت در آن جهان نجهد
هوش مصنوعی: هیچ دلی نمی‌تواند از تو فرار کند و به شیوه‌ای در آن دنیا راهی یابد.
وعده‌ای کرده‌ای به کشتن من
کوش تا باد در میان نجهد
هوش مصنوعی: به من قول بده که برای کشتن من تلاش کنی تا هیچ حرکتی در بین نیستی نباشد.
زلف تو دست بر اثیر نهد
آه کز دست او به جان نجهد
هوش مصنوعی: زلف تو مانند دستی است که به آسمان می‌رسد، آه که این دست نمی‌تواند بر جان من تأثیر بگذارد.