گنجور

شمارهٔ ۵۵

با سرو قدت چمن بسوزد
وز مشک خطت ختن بسوزد
جائی است جهان تو که آنجا
شهبال عقاب ظن بسوزد
عشاق تو را ز شعله دل
بر تن همه پیرهن بسوزد
هر صبح ز آه آتشینم
چون صبح همه دهن بسوزد
در زاویه دماغ عشقت
ننشسته همه وطن بسوزد
از تاب تو در تبم که ناچار
چون دل بفروخت تن بسوزد
دام بکهیت بر نیاید
ور خرمن صد چو من بسوزد
در زلف تو جان ماست ترسم
کاو را رخ شعله زن بسوزد
کز بهر خلاص شوی هندو
رسمی است که خویشتن بسوزد
هر کاو چو اثیر گشته توست
از تف دلش کفن بسوزد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با سرو قدت چمن بسوزد
وز مشک خطت ختن بسوزد
هوش مصنوعی: با قامت زیبایت باغ‌ها می‌سوزد و بوی خوش خط زیبایت همگان را شیفته می‌کند.
جائی است جهان تو که آنجا
شهبال عقاب ظن بسوزد
هوش مصنوعی: جایی وجود دارد در دنیا که در آنجا پرچم عقاب، نشانه‌ی قدرت و بلندپروازی، به آتش کشیده می‌شود.
عشاق تو را ز شعله دل
بر تن همه پیرهن بسوزد
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر عشق تو، از شدت احساس خود، همه لباس‌هایشان را به آتش می‌کشند.
هر صبح ز آه آتشینم
چون صبح همه دهن بسوزد
هوش مصنوعی: هر روز صبح، به خاطر درد و آتش درونم، مانند صبحی که آتش همه جا را می‌سوزاند، حسرت و اندوه به دلم دست می‌دهد.
در زاویه دماغ عشقت
ننشسته همه وطن بسوزد
هوش مصنوعی: عشق تو در گوشه ذهن من جا ندارد، بگذار همه جا بسوزد.
از تاب تو در تبم که ناچار
چون دل بفروخت تن بسوزد
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، دلم در آتش سرشار از شوق می‌سوزد و ناگزیر از این حال که به تو دلبسته‌ام، وجودم نیز در این داغی دچار سوزش و رنج می‌شود.
دام بکهیت بر نیاید
ور خرمن صد چو من بسوزد
هوش مصنوعی: اگر دام تو را نگیرد، حتی اگر صدها مثل من بسوزند، باز هم به تو ضرری نخواهد رسید.
در زلف تو جان ماست ترسم
کاو را رخ شعله زن بسوزد
هوش مصنوعی: در زلف تو روح و وجود ما نهفته است. نگرانم که آن کسی که چهره‌اش مانند آتش می‌سوزاند، تو را آتش بزند.
کز بهر خلاص شوی هندو
رسمی است که خویشتن بسوزد
هوش مصنوعی: برای رهایی از مشکلات و نجات، هندی‌ها عادت دارند که خود را بسوزانند.
هر کاو چو اثیر گشته توست
از تف دلش کفن بسوزد
هوش مصنوعی: هر کسی که به مانند خود تو گشته باشد، از شدت علاقه‌اش دلش به شدتی می‌سوزد که همچون کفن بسوزد.