شمارهٔ ۵۴
جهان پیر باز از دست نیسان خرقه میپوشد
مبارک بادش ار بر دُردخواران زهد نفروشد
قبای سبزه میبینی صبا کسوت همیدوزد
ردای سرو میدانی چمن خلعت همیپوشد
شکوفه زیر لب بر ساغر خیری همیخندد
چو میبیند که اسباب طرب نرگس همینوشد
کشیده تیغ عصیان سرخ بید و شوخ میآید
به خنده گل همیگرید مگر خونش همیجوشد
نسیم از شاخ منبر میکند وز فاخته قاری
خدایش یار بادا، گر برای دین همیکوشد
زبان از نوحه بربندد سحرگه بلبل عاشق
اگر یک آه خونآلود این بیچاره بنیوشد
ولیکن ز آن همیترسم که بلبل چون فروماند
به درگاه شه آید و ز اثیر خسته بخروشد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جهان پیر باز از دست نیسان خرقه میپوشد
مبارک بادش ار بر دُردخواران زهد نفروشد
هوش مصنوعی: جهان کهن دوباره از نیسان لباس جدیدی به تن میکند. خوشا به حالش اگر در برابر زیادهخواهان خود را خالی نشان ندهد و از زهد واقعی محافظت کند.
قبای سبزه میبینی صبا کسوت همیدوزد
ردای سرو میدانی چمن خلعت همیپوشد
هوش مصنوعی: نسیم بهاری، در حال دوختن لباس سبز برای درختان است و میتوانی ببینی که چطور گلها و گیاهان در باغها به زیبایی لباس میپوشند.
شکوفه زیر لب بر ساغر خیری همیخندد
چو میبیند که اسباب طرب نرگس همینوشد
هوش مصنوعی: شکوفه به ساغر که حاوی شراب است، لبخند میزند و این را میبیند که ملکوتی و زیبایی، مانند نرگس، از آن مینوشد و از شادی آن لذت میبرد.
کشیده تیغ عصیان سرخ بید و شوخ میآید
به خنده گل همیگرید مگر خونش همیجوشد
هوش مصنوعی: عصیان طبیعت سرخی و شوق دارد و در این میان، گل با خیالی شاداب دیده میشود که در عین حال، گویی از دلش غمی هم میجوشد و میگرید.
نسیم از شاخ منبر میکند وز فاخته قاری
خدایش یار بادا، گر برای دین همیکوشد
هوش مصنوعی: نسیم از شاخ منبر وزیده و قاری فاخته با صدای دلنشینش دعا میکند که خداوند یار او باشد، اگر او برای دین تلاش کند.
زبان از نوحه بربندد سحرگه بلبل عاشق
اگر یک آه خونآلود این بیچاره بنیوشد
هوش مصنوعی: بلبل عاشق اگر در صبحگاهی یک آه پر از غم بکشد، دیگر زبانش به نوحهسرایی نخواهد گشود.
ولیکن ز آن همیترسم که بلبل چون فروماند
به درگاه شه آید و ز اثیر خسته بخروشد
هوش مصنوعی: اما از این میترسم که بلبل وقتی به درگاه پادشاه بیافتد، از شدت خستگی و ناراحتی به فریاد درآید.