گنجور

شمارهٔ ۵۱

نام تو، بهر زبان در افتاد
شوری به همه جهان در افتاد
در حیرت عارض تو خورشید
از طارم آسمان در افتاد
هنگام نظاره تو حورا
از کنگره ی جنان در افتاد
راز تو نهان چگونه دارم
کاین قصه بهر زبان در افتاد
عشق تو خریده شد بجانی
یارب که چه رایگان در افتاد
انصاف بده چنان همائی
سگ را بیک استخوان در افتاد
ما را چو اثیر خویش خواندی
سیلاب به خانمان در افتاد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نام تو، بهر زبان در افتاد
شوری به همه جهان در افتاد
هوش مصنوعی: نام تو در هر زبانی باعث شور و هیجان شده و این شوق در تمام دنیا گسترش یافته است.
در حیرت عارض تو خورشید
از طارم آسمان در افتاد
هوش مصنوعی: در زیبایی چهره تو، حتی خورشید از بلندای آسمان غرق حیرت و شگفتی شده است.
هنگام نظاره تو حورا
از کنگره ی جنان در افتاد
هوش مصنوعی: زمانی که به تماشای تو مشغول بودم، حوریه‌ای از بلندی‌های بهشت به زمین افتاد.
راز تو نهان چگونه دارم
کاین قصه بهر زبان در افتاد
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم راز تو را پنهان کنم در حالی که این داستان بر سر هر زبانی افتاده است؟
عشق تو خریده شد بجانی
یارب که چه رایگان در افتاد
هوش مصنوعی: عشق تو به بهایی جانم خریده شده است، ای خدای من، که چه راحت و بدون هزینه‌ای در این وضعیت قرار گرفته‌ام.
انصاف بده چنان همائی
سگ را بیک استخوان در افتاد
هوش مصنوعی: به انصاف قضاوت کن، مثل پرنده‌ای که بر سر یک استخوان با سگ دیگر درگیر شده است.
ما را چو اثیر خویش خواندی
سیلاب به خانمان در افتاد
هوش مصنوعی: زمانی که ما را به خود نزدیک کردی، مانند طغیانی ناگهانی، مشکلات و دردسرها به زندگی‌مان هجوم آورد.