شمارهٔ ۴۶
نه صفای تو در بصر گنجد
نه صفات تو در خبر گنجد
بر بساط قمارخانه حسن
تا رخش هست کی قمر گنجد
در جُلاب روان رنجوران
تا لبت هست کی شکر گنجد
هرکه شد مرغ چینه لب تو
مرغ جانش نه زیر پر گنجد
تنگنائی است وصل تو که دراو
نیست ممکن که عشق و سر گنجد
همه جرمی بکن که دریابد
همه نازی بکن که در گنجد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه صفای تو در بصر گنجد
نه صفات تو در خبر گنجد
هوش مصنوعی: نه زیباییِ تو در چشمها قابل مشاهده است و نه ویژگیهای تو در اخبار و روایتها میتواند به درستی بیان شود.
بر بساط قمارخانه حسن
تا رخش هست کی قمر گنجد
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیبایی و جذابیت او در حضور است، هیچ چیز دیگری نمیتواند به پای او برسد یا خود را نشان دهد.
در جُلاب روان رنجوران
تا لبت هست کی شکر گنجد
هوش مصنوعی: تا وقتی که درد و رنج بر دل رنجوران حاکم است، شیرینی و خوشی در زندگی آنها جایی ندارد.
هرکه شد مرغ چینه لب تو
مرغ جانش نه زیر پر گنجد
هوش مصنوعی: هر کس که عاشق و شیفته لبهای تو باشد، جانش دیگر در هیچگونه محدودیتی جا نمیگیرد و به معنای واقعی آزاد میشود.
تنگنائی است وصل تو که دراو
نیست ممکن که عشق و سر گنجد
هوش مصنوعی: وصل تو مانند تنگنائی است که در آن عشق و اسرار جا نمیگیرد، یعنی عشق و محبت به تو اینقدر عمیق و گسترده است که در هیچ ظرفی نمیتواند محدود شود.
همه جرمی بکن که دریابد
همه نازی بکن که در گنجد
هوش مصنوعی: هرچه خطایی انجام ده تا دیگران متوجه شوند و با زیبایی و ناز خود، به اندازهای معقول رفتار کن که از حد اعتدال خارج نشوی.