گنجور

شمارهٔ ۴۵

رخ او دیده را بصر بخشد
لب او کام را شکر بخشد
دو گروهی بر افتد از شب و روز
اگر اقطاع حسن بر بخشد
حلقه زلف ذره پرور او
جان آزاده را کمر بخشد
در ره او هم از گله داری است
هر که مردانه وار سر بخشد
باده مستی است عشق او که مپرس
هر زمانم غم دگر بخشد
خاک کویش ز اشک چهره مرا
بس که چون رنگ سیم و زر بخشد
بی نظیر جهان شود چو اثیر
هر که را عشق او نظر بخشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رخ او دیده را بصر بخشد
لب او کام را شکر بخشد
هوش مصنوعی: چهره او چشم را روشنی می‌بخشد و لبانش کام را مثل شکر شیرین می‌کند.
دو گروهی بر افتد از شب و روز
اگر اقطاع حسن بر بخشد
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و خوبی‌ها در میان شب و روز تقسیم شود، دو گروه به سمت آن کشیده خواهند شد.
حلقه زلف ذره پرور او
جان آزاده را کمر بخشد
هوش مصنوعی: هیچ چیز نمی‌تواند جان آزاد را بیشتر از حلقه‌های مو و زیبایی او به بند بکشد و تسخیر کند.
در ره او هم از گله داری است
هر که مردانه وار سر بخشد
هوش مصنوعی: در مسیر او، کسانی که با شجاعت و صداقت به راه می‌روند، در دل خود احساس دغدغه و نگرانی دارند.
باده مستی است عشق او که مپرس
هر زمانم غم دگر بخشد
هوش مصنوعی: عشق او مانند شرابی است که مرا همیشه مست می‌کند و هر بار غم جدیدی بر دلم می‌نهد.
خاک کویش ز اشک چهره مرا
بس که چون رنگ سیم و زر بخشد
هوش مصنوعی: خاک آنجا که او است، از اشک‌های چهره‌ام به حدی نرم و زیبا شده که همچون نقره و طلا می‌درخشد.
بی نظیر جهان شود چو اثیر
هر که را عشق او نظر بخشد
هوش مصنوعی: هر کسی که عشق او را ببیند، به مانند جواهر بی‌نظیر در دنیا خواهد شد.