گنجور

شمارهٔ ۴۴

روزی که جفاهای تو بر یاد من آید
دل نوش کند غصه و از خویشتن آید
چون صفّ بلا، راست کنی از سر تسلیم
مرد آن بود آری، که نه کمتر ززن آید
گر تیغ بیالاید عشقت بمن این فخر
حاشا که ز صد پیرهنم یک کفن آید
تا چند زبان گرد بدارم که لب توست
چیزی که ز ایام بدندان من آید
من گرد سر کوی تو از بهرتو گردم
بلبل ز پی گل بکنار چمن آید
بشکست دلم زان شکن زلف مبادا
کز چشم بدان برشکن او شکن آید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزی که جفاهای تو بر یاد من آید
دل نوش کند غصه و از خویشتن آید
هوش مصنوعی: روزی که بدرفتاری‌ها و ناملایمات تو به یادم بیفتد، دل پر از غم و درد می‌شود و از خودم بی‌خود می‌شوم.
چون صفّ بلا، راست کنی از سر تسلیم
مرد آن بود آری، که نه کمتر ززن آید
هوش مصنوعی: زمانی که در برابر مشکلات و سختی‌ها با تسلیم و آرامش ایستادگی کنی، آن مرد واقعی است که حتی می‌تواند از یک زن نیز قوی‌تر باشد.
گر تیغ بیالاید عشقت بمن این فخر
حاشا که ز صد پیرهنم یک کفن آید
هوش مصنوعی: اگر عشق تو به من حمله کند، هرگز نمی‌پذیرم که از صد پیراهنم فقط یک کفن بیاید.
تا چند زبان گرد بدارم که لب توست
چیزی که ز ایام بدندان من آید
هوش مصنوعی: چقدر باید تلاش کنم و زبان‌ها را برای تو به خدمت بگیرم، در حالی که هیچ چیز به اندازه لب‌های تو برای من مهم نیست و آنچه برای من می‌ماند، تنها یادگار زمان‌هاست.
من گرد سر کوی تو از بهرتو گردم
بلبل ز پی گل بکنار چمن آید
هوش مصنوعی: من دور کوی تو می‌چرخم و مانند بلبل به دنبال گل، به کنار چمن می‌آیم.
بشکست دلم زان شکن زلف مبادا
کز چشم بدان برشکن او شکن آید
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زیبایی موی تو شکست، به امید اینکه چشمانش به من ننگرد، چرا که اگر نگاهی به من بیندازد، خود او هم خواهد شکست.