شمارهٔ ۴۲
دل به عشق تو جانسپاری کرد
صبر هم نیز حق گذاری کرد
صبر و دل دست چون بهم دادند
هم. نیارست پایداری کرد
تاب در کار ما همی افتاد
هم برآمد چو بخت، یاری کرد
بخت ما را نخوانده پیش آمد
راستی را بزرگواری کرد
این منم لا الله الا الله
که مرا بخت خواستگاری کرد
ای دل اکنون بساط مجلس انس
یارم آن لفظ گفت یاری کرد
که رقیبی کران شد از پس کار
بخت فرخنده پیشکاری کرد
بر در او چو زر نداشت اثیر
زود بر آب چشم زاری کرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل به عشق تو جانسپاری کرد
صبر هم نیز حق گذاری کرد
هوش مصنوعی: دل به خاطر عشق تو جان خود را فدای تو کرد و حتی صبر نیز به تو ادای احترام کرد.
صبر و دل دست چون بهم دادند
هم. نیارست پایداری کرد
هوش مصنوعی: وقتی صبر و دل با هم به توافق رسیدند، هیچ چیز نمیتوانست در مقابل آنها مقاومت کند.
تاب در کار ما همی افتاد
هم برآمد چو بخت، یاری کرد
هوش مصنوعی: در کارهای ما، گاهی خوشبختی و شانس به ما کمک میکرد و گاه دیگر به ناگاه به وضعیت بهتری میرسیدیم.
بخت ما را نخوانده پیش آمد
راستی را بزرگواری کرد
هوش مصنوعی: بخت ما را پیشبینی نکرده بود و به همین خاطر، به طرز شگفتانگیزی واقعهای خوب و بزرگوارانه برایمان رخ داد.
این منم لا الله الا الله
که مرا بخت خواستگاری کرد
هوش مصنوعی: من هستم کسی که غیر از خدا هیچکس را نمیپرستد و سرنوشت به من پیشنهاد خواستگاری داد.
ای دل اکنون بساط مجلس انس
یارم آن لفظ گفت یاری کرد
هوش مصنوعی: ای دل، الان وقت خوشی با دوستم فرارسیده است و او هم با من همراهی کرد و سخن گفت.
که رقیبی کران شد از پس کار
بخت فرخنده پیشکاری کرد
هوش مصنوعی: رقیبی به دلیل موفقیتهایش در زندگی، به جایگاه بالایی دست یافت و از این رو، به مقام و پیشرفتهایی نائل شد.
بر در او چو زر نداشت اثیر
زود بر آب چشم زاری کرد
هوش مصنوعی: در برابر او، چون طلا نداشت، با سرعت بر آب چشمانش را به اشک ریخت.