شمارهٔ ۴۱
همچو بالای تو سروی به چمن مینرسد
در خور لعل تو دُری ز عدن مینرسد
چه کنم قصه هجران به که گویم که مرا
یک زبان است و ز افغان به دهن مینرسد
هر زمان زلف تو دارد به سر ما سیهی
سپهی کِش ز شکن هیچ شکن مینرسد
با نصابم ز خیال تو که چشمش مرساد
گر نصیبی ز وصال تو به من مینرسد
هر زمان طنز کنی کان دل بیمار تو کو
راست خواهی، دل آنجاست که تن مینرسد
گشتگان تو چنان ز آتش دل میسوزند
کز هزاران تن یک تن به کفن مینرسد
بر سیمین تو اندوهکشان دارد لیک
کین از آن قوم در اندوه به من مینرسد
خون من میخور و میگو که اثیر آن من است
باری آن گفتِ زبانی، به دهن مینرسد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همچو بالای تو سروی به چمن مینرسد
در خور لعل تو دُری ز عدن مینرسد
هوش مصنوعی: هیچ چیز در زیبایی و جمال تو به پای قامت تو نمیرسد و همچنان که نگین زرخیزی در بهشت وجود ندارد، هیچ چیز دیگری هم در خور تو نیست.
چه کنم قصه هجران به که گویم که مرا
یک زبان است و ز افغان به دهن مینرسد
هوش مصنوعی: چه کنم از درد جدایی بگویم و به که بگویم، که تنها یک زبان دارم و نمیتوانم به خوبی از دلتنگیام بگویم.
هر زمان زلف تو دارد به سر ما سیهی
سپهی کِش ز شکن هیچ شکن مینرسد
هوش مصنوعی: هر بار که زلف تو بر سر ما سایه میاندازد، هیچ شکنندگی و آسیبی به ما نمیرسد.
با نصابم ز خیال تو که چشمش مرساد
گر نصیبی ز وصال تو به من مینرسد
هوش مصنوعی: با یاد تو و آن لحظات خاص، احساس میکنم که اگر نصیبی از محبت تو به من برسد، زندگیام تغییر خواهد کرد. چشم به راه وصال تو هستم و امیدوارم که روزی این خواسته محقق شود.
هر زمان طنز کنی کان دل بیمار تو کو
راست خواهی، دل آنجاست که تن مینرسد
هوش مصنوعی: هرگاه که تو به شوخی و طنز میپردازی، بدان که دل بیمار تو در جایی دیگر و در عمق وجودش قرار دارد. در واقع، دل همیشه در جایی است که جسم و تن نتوانند به آن برسند.
گشتگان تو چنان ز آتش دل میسوزند
کز هزاران تن یک تن به کفن مینرسد
هوش مصنوعی: کسانی که از دل آتشین عشق تو در رنج و زحمت هستند، آنقدر در عذابند که از میان هزاران نفر، تنها یکی به آرامش و آسایش نمیتواند برسد.
بر سیمین تو اندوهکشان دارد لیک
کین از آن قوم در اندوه به من مینرسد
هوش مصنوعی: بر روی لبخند تو غم و اندوهی وجود دارد، اما این درد و غم از آن جمع و مردم به من منتقل نمیشود.
خون من میخور و میگو که اثیر آن من است
باری آن گفتِ زبانی، به دهن مینرسد
هوش مصنوعی: خون من را بخور و بگو که تأثیر آن از من است. اما این تنها گفتار زبانی است که به عمل نمیرسد.