شمارهٔ ۲۵
کار ستمت به جان رسیدهاست
این کارد به استخوان رسیدهاست
آهی که جهان به هم برآرد
از دل به سر زبان رسیدهاست
در وعده تو نمیرسم من
دریاب که وقت آن رسیدهاست
بر چهره ببین قطار اشکم
از بهر تو کاروان رسیدهاست
خون آلودهست آهم آری
یا تیر تو برنشان رسیدهاست
ناگفته دل اثیر یارب
شعله ب در دهان رسیدهاست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کار ستمت به جان رسیدهاست
این کارد به استخوان رسیدهاست
هوش مصنوعی: کار تو به جایی رسیده که دیگر تحملش برایم سخت شده است، این موضوع به حدی جدی شده که به عمق وجودم رسیده است.
آهی که جهان به هم برآرد
از دل به سر زبان رسیدهاست
هوش مصنوعی: آهی که از دل برمیآید و باعث تغییر جهان میشود، به زبان آمده است.
در وعده تو نمیرسم من
دریاب که وقت آن رسیدهاست
هوش مصنوعی: من به وعدهات نرسیدم، خواهش میکنم کمکم کن که زمان آن فرارسیده است.
بر چهره ببین قطار اشکم
از بهر تو کاروان رسیدهاست
هوش مصنوعی: بر چهرهام اشکهایی جاری شده که نشان از دلتنگی و غم من برای تو دارد و انگار کاروانی از احساسات و یاد تو به اینجا رسیده است.
خون آلودهست آهم آری
یا تیر تو برنشان رسیدهاست
هوش مصنوعی: آه من سرشار از درد و رنج است، به گونهای که گویا تیر عشقت به قلبم اصابت کرده و زخمهای عمیق و خونین به جا گذاشته است.
ناگفته دل اثیر یارب
شعله ب در دهان رسیدهاست
هوش مصنوعی: دل من ناگفته پر از احساسات است و به حسی عمیق و آتشین دچار شدهام.

اثیر اخسیکتی