گنجور

شمارهٔ ۱۶

بازار تو را کرانه‌ای نیست
آزار تو را بهانه‌ای نیست
آمد ز دهن دلم ز آتش
بی‌قصه تو زبانه‌ای نیست
تا بوده هزار بار بالین
در کوی تو آستانه‌ای نیست
در کوی تو ناز حسن سوز است
بی‌ماتم هیچ خانه‌ای نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بازار تو را کرانه‌ای نیست
آزار تو را بهانه‌ای نیست
هوش مصنوعی: بازار تو هیچ حد و مرزی ندارد و هیچ دلیلی برای آزارت وجود ندارد.
آمد ز دهن دلم ز آتش
بی‌قصه تو زبانه‌ای نیست
هوش مصنوعی: از دل من شعله‌ای برمی‌خیزد که نشانه‌ای از درد و بی‌تابی توست، اما هیچ داستانی در آن وجود ندارد.
تا بوده هزار بار بالین
در کوی تو آستانه‌ای نیست
هوش مصنوعی: هیچ وقت در مسیر دوست داشتن تو، خواب و آسایش نداشته‌ام.
در کوی تو ناز حسن سوز است
بی‌ماتم هیچ خانه‌ای نیست
هوش مصنوعی: در محله تو زیبایی و جذابیت حاکم است و بدون غم و اندوه، هیچ خانه‌ای وجود ندارد.