گنجور

شمارهٔ ۱۱

چون مرا دولت وصل تو، شبی روزی نیست
زانکه در مذهب من، عیدی و نوروزی نیست
گفتم آن لعل صفت محنت من برشکند
چرخ پیروزه ندا کرد که پیروزی نیست
چند گوئی، که بدآموزی صاحب غرض است
عادت بوالعجب توست، بدآموزی نیست
بیلکی باز کن از غمزه، بدآموزان را
زانکه در عادت تو سنت دلدوزی نیست
غم دلسوختگان، دامن تو کی گیرد
در جهان تو. چو غمخواری و دلسوزی نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون مرا دولت وصل تو، شبی روزی نیست
زانکه در مذهب من، عیدی و نوروزی نیست
هوش مصنوعی: وقتی که به وصل تو نایل شوم، هیچ شب و روزی برایم نیست؛ زیرا در باور من، جشن‌ها و روزهای خاصی وجود ندارد.
گفتم آن لعل صفت محنت من برشکند
چرخ پیروزه ندا کرد که پیروزی نیست
هوش مصنوعی: گفتم آن گوهر زیبا می‌تواند مصیبت من را از بین ببرد، اما چرخ سرنوشت گفت که پیروزی ممکن نیست.
چند گوئی، که بدآموزی صاحب غرض است
عادت بوالعجب توست، بدآموزی نیست
هوش مصنوعی: چند بار باید بگویی که کسی با نیت بد، معلمی می‌کند؟ این عادت عجیب و غریب توست که فکر می‌کنی آموزش نادرست وجود دارد.
بیلکی باز کن از غمزه، بدآموزان را
زانکه در عادت تو سنت دلدوزی نیست
هوش مصنوعی: از چشمک زدن خود کناره‌گیری کن، زیرا بدآموزان از آن تأثیر می‌پذیرند و در عادت تو هیچ نشانی از دل‌ربایی وجود ندارد.
غم دلسوختگان، دامن تو کی گیرد
در جهان تو. چو غمخواری و دلسوزی نیست
هوش مصنوعی: غم و اندوه دل‌سوختگان در این دنیا به تو نمی‌رسد، زیرا که در جایی که کسی برای دل‌سوزی و غمخواری نیست، این دردها به تو نخواهد رسید.