شمارهٔ ۱۰
در عشق تو یک کار مرا ساز و نسق نیست
خون میخورم از غصه و سامان نطق نیست
آمد به فَذلک ز غمت دفتر عمرم
گر مابقیای هست به جز یک دو ورق نیست
چشمم مه رخسار تو را باز مبیناد
گر در شب هجران تو چشمم چو شفق نیست
در مملکت درد، نشان می ندهد کس
یک کار که از عشق تو بی ساز و نسق نیست
خلق از تو، چو نیلوفر تا حلق درآبند
وز شرم تو را بر گل رخسار عرق نیست
ما نیز رضای تو گزیدیم، چو کس را
بر هرچه هوای تو کند، زَهرهٔ دق نیست
کی دید اثیر از تو وفا، خاصه که امروز
در قالب عالم ز وفا هیچ رمق نیست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در عشق تو یک کار مرا ساز و نسق نیست
خون میخورم از غصه و سامان نطق نیست
هوش مصنوعی: در عشق تو هیچ کاری نمیتوانم انجام دهم و حالتی ندارم. از غم و ناراحتی به شدت رنج میبرم و نمیتوانم حتی خوب حرف بزنم.
آمد به فَذلک ز غمت دفتر عمرم
گر مابقیای هست به جز یک دو ورق نیست
هوش مصنوعی: از غم و اندوه تو، زندگیام به پایان رسیده است. اگر به عمرم چیزی باقی مانده، فقط یک یا دو صفحه بیشتر نیست.
چشمم مه رخسار تو را باز مبیناد
گر در شب هجران تو چشمم چو شفق نیست
هوش مصنوعی: چشمانم در تاریکی شب هجران تو، قادر نیستند به روی ماه زیبای تو نگاه کنند، زیرا این چشمها دیگر مانند صبح نیستند که به روشنی نگاه کنند.
در مملکت درد، نشان می ندهد کس
یک کار که از عشق تو بی ساز و نسق نیست
هوش مصنوعی: در سرزمین غم و درد، هیچکس کاری نمیکند که نشاندهنده عشق تو باشد و بدون عشق تو، کاری از پیش نمیبرد.
خلق از تو، چو نیلوفر تا حلق درآبند
وز شرم تو را بر گل رخسار عرق نیست
هوش مصنوعی: مردم مانند نیلوفرهای آبی هستند که در آب ریشه دارند و از زیبایی تو خجالت میکشند، به همین خاطر بر صورت گل تو هیچ آثار عرقی دیده نمیشود.
ما نیز رضای تو گزیدیم، چو کس را
بر هرچه هوای تو کند، زَهرهٔ دق نیست
هوش مصنوعی: ما هم خواسته تو را انتخاب کردیم، چون کسی که عاشق تو باشد، دیگر جسارت و طاقت هیچ چیز دیگری را ندارد.
کی دید اثیر از تو وفا، خاصه که امروز
در قالب عالم ز وفا هیچ رمق نیست
هوش مصنوعی: کی کسی از تو در وفا خبری دارد، به ویژه امروز که در دنیای واقعی هیچ نشانهای از وفا باقی نمانده است.