شمارهٔ ۸۱ - مدح شاه علاءالدوله فخرالدین عربشاه
تا منت توست هم نشینم
از ناز نمی کشد زمینم
خلخال هلال نعل سازم
چون داغ تو می سزد سرینم
بر دیده مهر مهر بندم
چون نام تو می کشد نکنیم
زان رشته نور یافت خورشید
از بهر طراز آستینم
سهم تو، کلاه کج نهاده است
تا عقد عمامه باز چینم
تعویذ حمایت تو دارم
از دیو حسد چه رنج بینم
این جرعه کش مهین تر از خاک
گفتا که من از خم مهینم
در دل حسد تو می نشانم
در رهگذر تو می نشینم
چون شست کمان کشی مکن زانک
من ناوک وار، در کمینم
شیرین مرغی چه گویم الحق
دُرّ بار بشاخسار دینم
چون میم مرا، دهان به بسته است
دندان منمای همچو سینم
ای دست کشان خواب را مهر
آورده بچرخ هفتمینم
تکلیف نفاذ تو کلف وار
بر، ابرش ماه بسته زینم
مسپار به قحط سال ظلمم
چون یوسف مصر آفرینم
در مهد عنایتم به پرور
کز مادر کون نازنینم
طاووس حرم سرای سحرم
در مدح تو جلوه زان گزینم
دون همتی مکس ندارم
کز سفره سفله ریزه چینم
من نحل مسدس جهانم
پرورده یاسیمین دینم
در مزبله های شک نرفتم
تا مقطع گلشن یقینم
تا شیر جهان شکار باشم
گشته است جناب تو عرینم
بی طعمه کجا بود قرارم
هیهات نه شیر پوستینم
هم ساقی بزم گاه مهرم
هم سأیس چار سوی کینم
با ساغر نوش، مدح آنم
با خنجر نیش، همچو اینم
افسوس که این خنک مزاجان
مومم خوردند و انکبینم
آخسیکتی ام که دست قدرت
از مدحت تو سرشت طینم
این فخر نه بس مرا که گویم
من شاعر خاص فخر دینم
لافی زدم از در تو مگذار
کاندر عرق اوفتد جبینم
شمارهٔ ۸۰ - مدح سید فخرالدین عربشاه «علاءالدوله»: به بست کله سحابی بر آسمان کرمشمارهٔ ۸۲ - مدح شرف الاسلام صدرالدین خجندی رئیس شافعیه اصفهان: ای بوجود تو زنده پیکر انعام
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا منت توست هم نشینم
از ناز نمی کشد زمینم
هوش مصنوعی: تا زمانی که منت و لطف تو بر من هست، نشستهام و از این احساس ناز و محبت زمین و زمان برایم اهمیت ندارد.
خلخال هلال نعل سازم
چون داغ تو می سزد سرینم
هوش مصنوعی: من مانند نگین بر نعل، زینت خود را زیبا میکنم، زیرا داغ تو بر دل من مینشیند و مناسب است.
بر دیده مهر مهر بندم
چون نام تو می کشد نکنیم
هوش مصنوعی: چشمم را با محبت تو میپوشانم، زیرا وقتی نام تو را میبینم، میکشم.
زان رشته نور یافت خورشید
از بهر طراز آستینم
هوش مصنوعی: از آن رشته نوری که وجود دارد، خورشید برای تزیین آستینم به وجود آمده است.
سهم تو، کلاه کج نهاده است
تا عقد عمامه باز چینم
هوش مصنوعی: سهم تو، کلاهی کج بر سر دارد تا راهی برای بستن عمامهام پیدا کنم.
تعویذ حمایت تو دارم
از دیو حسد چه رنج بینم
هوش مصنوعی: من از حمایت تو در برابر دیو حسد پناه میبرم، پس چه سختی و دردی را تحمل میکنم؟
این جرعه کش مهین تر از خاک
گفتا که من از خم مهینم
هوش مصنوعی: این سبو که از خاک ساخته شده، یعنی این جرعه نوش که از زمین آمده است، با افتخار میگوید که من از ظرفی با ارزش و خاص برمیدارم.
در دل حسد تو می نشانم
در رهگذر تو می نشینم
هوش مصنوعی: من حسد تو را در دل خود جای میدهم و در مسیر تو انتظار میکشم.
چون شست کمان کشی مکن زانک
من ناوک وار، در کمینم
هوش مصنوعی: هرگز کمان را نکش، زیرا من مانند یک تیر در انتظارم.
شیرین مرغی چه گویم الحق
دُرّ بار بشاخسار دینم
هوش مصنوعی: میگویم که شیرین مثل مرغی است، حقیقتاً گوهری بزرگ بر درخت دین من است.
چون میم مرا، دهان به بسته است
دندان منمای همچو سینم
هوش مصنوعی: چون میم من، دهانم بسته است. دندان نشان نده، مانند سین در سینهام.
ای دست کشان خواب را مهر
آورده بچرخ هفتمینم
هوش مصنوعی: ای کسی که خواب را به آرامش میکشی، نذر کن و جلوهای از عشق را به من هدیه بده تا به دور خود بچرخم و در این حال غرق شوم.
تکلیف نفاذ تو کلف وار
بر، ابرش ماه بسته زینم
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به حالتی اشاره دارد که انسان در مواجهه با زیبایی یا جذابیت کسی خاص دچار احساسات و افکار پیچیدهای میشود. در اینجا «نفاذ» به توانایی درک یا تاثیرگذاری اشاره دارد و این احساسات به گونهای هستند که فرد اغلب نمیتواند خود را از آنها رها کند. در نهایت این حس باعث میشود که فرد در برابر آن زیبایی تحت تاثیر قرار بگیرد و خود را ناتوان و وابسته احساس کند.
مسپار به قحط سال ظلمم
چون یوسف مصر آفرینم
هوش مصنوعی: نگذار در سال قحطی بر من ظلم شود، زیرا من مثل یوسف در مصر به کمک و نجات خواهم آمد.
در مهد عنایتم به پرور
کز مادر کون نازنینم
هوش مصنوعی: در آغوش محبت و توجه من، مانند نوزادی هستی که از مادرش به دنیا آمده است.
طاووس حرم سرای سحرم
در مدح تو جلوه زان گزینم
هوش مصنوعی: در حرم دلنشین و دلانگیز سحر، من برای تو زیبایی و شکوه طاووس را انتخاب میکنم.
دون همتی مکس ندارم
کز سفره سفله ریزه چینم
هوش مصنوعی: من هیچ وقت تن به کمهمتی نمیدهم و از سفرهی کسانی که پایینتر از من هستند چیز نمیخورم.
من نحل مسدس جهانم
پرورده یاسیمین دینم
هوش مصنوعی: من مانند زنبور عسل هستم که از دنیای خودم پرورش یافتهام و به جستجوی حقیقت و زیبایی معنوی میروم.
در مزبله های شک نرفتم
تا مقطع گلشن یقینم
هوش مصنوعی: من به جاهای مشکوک و بیارزش نرفتم، چون به حقیقت و یقین خود رسیدهام.
تا شیر جهان شکار باشم
گشته است جناب تو عرینم
هوش مصنوعی: برای اینکه به شکار شیر جهان تبدیل شوم، مقام و منزلت تو مخفیگاه من شده است.
بی طعمه کجا بود قرارم
هیهات نه شیر پوستینم
هوش مصنوعی: بدون طعمه و شکار، هیچ آرامشی نخواهم داشت، چه بسا که من نه شیر هستم که در پوستینی بگذرانم.
هم ساقی بزم گاه مهرم
هم سأیس چار سوی کینم
هوش مصنوعی: هم ساقی جشن و شادی من است و هم دلیلی برای دشمنی و کینهورزی من.
با ساغر نوش، مدح آنم
با خنجر نیش، همچو اینم
هوش مصنوعی: با مینوشی، به ستایش او میپردازم، اما این کارم به ظاهر زیبا و با زبان تند و نیشدار است، که نشاندهنده وضعیت من است.
افسوس که این خنک مزاجان
مومم خوردند و انکبینم
هوش مصنوعی: متاسفانه، افرادی که باید درک و قدردانی بیشتری از محیط اطراف داشته باشند، به نوعی از لذتهای زودگذر و سطحی روی آوردهاند و ارزشهای واقعی را نادیده میگیرند.
آخسیکتی ام که دست قدرت
از مدحت تو سرشت طینم
هوش مصنوعی: من به قدری از تو خوب سخن میگویم که حتی قدرت هم نتوانسته مرا از ویژگیهای تو دور کند.
این فخر نه بس مرا که گویم
من شاعر خاص فخر دینم
هوش مصنوعی: افتخار من فقط این نیست که بگویم شاعر خاص هستم، بلکه افتخاری بزرگتر دارم که فخر دین و مذهبم نیز هستم.
لافی زدم از در تو مگذار
کاندر عرق اوفتد جبینم
هوش مصنوعی: من از درگاه تو ادعایی کردم، اما نگذار که پیشانیام از خجالت عرق کند.

اثیر اخسیکتی