شمارهٔ ۷۶ - مدح سلطان غیاث الدین
فارغ شد از محارق کدورت صفای ملک
صافی شد از غبار حوادث هوای ملک
دید از سعود تارک کیوان فرود خویش
بر هر قدم گهی که بیاسود پای ملک
جائی کزو چو حلقه فلک تیر بر در است
گر باورت فتدز من آنجاست جای ملک
کز بهر عشقبازی نصرت ز تیغ و کلک
با خط و غمزه گشت رخ دلگشای ملک
رضوان به تربیت زنم سبزه حسام
چون خلد کرد عرصه نزهت فزای ملک
اینک شهنشهی که بشمشیر نیل فام
از چتر نیلگون بگذارد لوای ملک
خسرو غیاث دینی و دین آنکه صورتش
ننگاشت نقش بند قضا جز برای ملک
داود جم عنان که ز سیل عزایمش
در پرده ی دوام سراید نوای ملک
شاهی که در مراتب تعظیم قدر او
صد پایگاه یافت فزون تر و رای ملک
چون بر رخ سریر نهد پای مرتبت
بر آسمان رسد سر خورشید سای ملک
تا بحر بر زند بتموج غدیر شرع
بر سدره سرکشد بتفوق کیای ملک
ای ماه فر خجسته لقای ملک لباس
گر هست فر خجستگی ئی در لقای ملک
روشن ز پرتو نظر او شعاع دین
معلم بسایه علم او لوای ملک
تا کی رسد نوید که از خوان دعوتش
در بحر احتماست لب ناشتای ملک
چون سایه در طفیل وی آرد بزیر پای
نه پایه فلک قدم ارتقای ملک
ای مالک الملوک جهان تاج اهل فضل
در دولت تو بسته زمام لقای ملک
بگزید رای ملک، تو را اختیار کرد
مقصور شد بر آنچه گزید ست رای ملک
اورنگ بر سپهر برد ملک آن زمان
دیهیم فرخ تو شود مقتدای ملک
بر دعوی ئی که ملک نظیر توکس ندید
هم صورت تو بس، که بود خود گوای ملک
گژ نه کلاه گوشه دولت که آسمان
بر قامت تو دوخت همایون قبای ملک
گر ملک گشته تو نهاده است باک نیست
آید گهی که باز دهی خونبهای ملک
رای تو بر فکند سر بوالفضول را
کاکنده بود گوش قبول از ندای ملک
بسته است دست دشمن رو به فعال را
خاصه که شیر چرخ بود پیشوای ملک
ای مکتسب ز پایه قدرت علو چرخ
وی مقتبس ز شعله حزمت ضیای ملک
از مایه تو گشت توانگر امید عدل
وز سایه تو گشت همایون همای ملک
تا چشم عالمی بتو روشن بود دهد
هر دم غبار موکب تو توتیای ملک
هر ملک پروری که بعدل تو مؤمن است
شاید که اعتماد کند بر وفای ملک
بر جمله ی ملوک زمان قهرمان بود
در دور دولت تو کمینه کدای ملک
جای از سرای خویش گزیدی تو را سزد
منت خدای را که نه ئی ناسزای ملک
تا بر سریر شرع بود اعتماد شرع
تا با سرای شرع بود انتمای ملک
مأمول ز اصطناع تو بادا مدار دین
مقصور بر ولای تو بادا، هوای ملک
شمارهٔ ۷۵ - مدح سلطان مظفرالدین قزل ارسلان سلجوقی: خهی شاه انجم و فی الله ظلکشمارهٔ ۷۷ - مدح سلطان الب ارسلان بن طغرل: بفراخت رایت حق، برتافت روی باطل
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
فارغ شد از محارق کدورت صفای ملک
صافی شد از غبار حوادث هوای ملک
هوش مصنوعی: از آلودگیها و مشکلات رهایی یافته، زندگی در میان روشنی و پاکی قرار گرفته است و جوّ کشور از غبار و رخدادهای ناخوشایند پاک شده است.
دید از سعود تارک کیوان فرود خویش
بر هر قدم گهی که بیاسود پای ملک
هوش مصنوعی: در اینجا به بررسی یک تصویر شاعرانه پرداخته شده است که نشاندهندهی سفر و خواب و آرامش است. کسی که در آسمان حرکت میکند و در هر قدمی که برمیدارد، نشانههایی از آرامش و استراحت را تجربه میکند. این تصویر به نوعی از حال و هوای بالا و فرود در زندگی اشاره دارد که هرکسی ممکن است آن را تجربه کند. در نهایت، این فرآیند به احساسات و افکار عمیقتری دربارهی زندگی و جایگاه انسان در جهان منجر میشود.
جائی کزو چو حلقه فلک تیر بر در است
گر باورت فتدز من آنجاست جای ملک
هوش مصنوعی: جایی که به نظر میرسد دایرهی آسمان سخت بر آنجا تأثیر میگذارد، اگر به آن باور داشته باشی، همانجا محل حکمرانی و سلطنت است.
کز بهر عشقبازی نصرت ز تیغ و کلک
با خط و غمزه گشت رخ دلگشای ملک
هوش مصنوعی: به خاطر عاشقانه بازی و عشق، نصرت با تیغ و قلم و با چشمانی ناز و دلربا چهرهی زیبای پادشاه را به تصویر کشید.
رضوان به تربیت زنم سبزه حسام
چون خلد کرد عرصه نزهت فزای ملک
هوش مصنوعی: خداوند به من قدرتی میدهد تا زنی را چون باغ سبز و دلپذیر تربیت کنم، مانند بهشتی که عرصهای زیبا و پر بار را ایجاد کرده است.
اینک شهنشهی که بشمشیر نیل فام
از چتر نیلگون بگذارد لوای ملک
هوش مصنوعی: اینک فرمانروایی که با شمشیری به رنگ نیل به زیر چتر آسمان نیلگون میزند و پرچم سلطنت را به اهتزاز درمیآورد.
خسرو غیاث دینی و دین آنکه صورتش
ننگاشت نقش بند قضا جز برای ملک
هوش مصنوعی: خسرو غیاث دینی، شخصی است که دین او تنها برای شکلگیری سرنوشت و قدرت اوست و جز برای رسیدن به مقام و سلطنت، نمیتواند هیچ نقش و اثری را بر روی خود ببیند. به عبارتی، او از دیانت خود فقط برای تجلی قدرت و سلطهاش بهره میبرد.
داود جم عنان که ز سیل عزایمش
در پرده ی دوام سراید نوای ملک
هوش مصنوعی: داود جم به عنوان رهبری قوی و مقتدر، تا زمانی که طغیانی از احساسات او به وجود نیامده، در پس پردهای از ثبات و آرامش، آهنگی از قدرت و سلطنت را سر میدهد.
شاهی که در مراتب تعظیم قدر او
صد پایگاه یافت فزون تر و رای ملک
هوش مصنوعی: پادشاهی که در راستای احترام و ارج نهادن به جایگاهش، به مراتب بالایی دست یافته، از نظر قوت و تدبیر حکومتی برتری بیشتری دارد.
چون بر رخ سریر نهد پای مرتبت
بر آسمان رسد سر خورشید سای ملک
هوش مصنوعی: زمانی که کسی پای خود را بر تخت اقتدار بگذارد، همچون خورشید به آسمان خواهد درخشید و مقامش بلند خواهد شد.
تا بحر بر زند بتموج غدیر شرع
بر سدره سرکشد بتفوق کیای ملک
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف اثری از دین و شریعت در عالم هستی میپردازد. اینطور بیان میشود که وقتی به دریای عمیق و پر تلاطم نگاه میکنیم، معنای غدیر و نشانههای آن بهعنوان نمادی از شریعت و حکومت الهی قابل مشاهده است. در اینجا، شریعت با قدرت و عظمت بر قلهای از عالم سرکشی میکند که نمایانگر مرتبه بالای آن است. به عبارت دیگر، در دنیای پر از تحولات و مشکلات، آموزههای دینی و اصول حکومتی الهی میتوانند بهعنوان قدرتی رهبریکننده و نظمدهنده عمل کنند.
ای ماه فر خجسته لقای ملک لباس
گر هست فر خجستگی ئی در لقای ملک
هوش مصنوعی: ای ماه زیبای فرخنده، اگر در دیدار پادشاهی لباس زیبایی پوشیدهای، پس این زیبایی در ملاقات با اوست که تو را فرخنده کرده است.
روشن ز پرتو نظر او شعاع دین
معلم بسایه علم او لوای ملک
هوش مصنوعی: از نور نگاه او، روشنایی دین نمایان است و زیر سایه علم او، پرچم پادشاهی برافراشته شده است.
تا کی رسد نوید که از خوان دعوتش
در بحر احتماست لب ناشتای ملک
هوش مصنوعی: تا زمانی که خبر رسیدن دعوت از سوی او به ما برسد، شیرینی و خوشیهای زندگی همچنان در این دریا پراکنده است.
چون سایه در طفیل وی آرد بزیر پای
نه پایه فلک قدم ارتقای ملک
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که مانند سایهای که زیر پای کسی حرکت میکند، در حضور آن شخص، هیچ چیز دیگری وجود ندارد. به عبارت دیگر، وقتی کسی در جایگاه بالایی قرار دارد، تمام چیزهای دیگر تحت تاثیر او قرار میگیرند و قدرت او بر دیگران سایه میافکند. بنابراین، پایههای آسمان نیز در برابر عظمت و مقام او ناچیز به نظر میرسند.
ای مالک الملوک جهان تاج اهل فضل
در دولت تو بسته زمام لقای ملک
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ، تاج و تخت اهل دانش و فضیلت به دست تو است و تو بر نعمتهای سلطنت و دیدار با بزرگان فرمانروا هستی.
بگزید رای ملک، تو را اختیار کرد
مقصور شد بر آنچه گزید ست رای ملک
هوش مصنوعی: فرمانروای جهان تو را برگزید و سرنوشتت را مشخص کرد، بنابراین به آنچه که او انتخاب کرده است، محدود و مختص خواهی بود.
اورنگ بر سپهر برد ملک آن زمان
دیهیم فرخ تو شود مقتدای ملک
هوش مصنوعی: فرمانروایی در آن زمان بر بلندای آسمان قرار میگیرد و تاج خوشبختی تو، پیشوای ملک خواهد شد.
بر دعوی ئی که ملک نظیر توکس ندید
هم صورت تو بس، که بود خود گوای ملک
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر میگوید که با توجه به ادعای تو که هیچ ملکهای مانند تو وجود ندارد، خود چهرهات گواه بر این حقیقت است. این بدان معناست که زیبایی و ویژگیهای تو به تنهایی کافیاند تا نشان دهند چقدر بینظیری و در نظرت ارزشمند.
گژ نه کلاه گوشه دولت که آسمان
بر قامت تو دوخت همایون قبای ملک
هوش مصنوعی: کلاه کج و غیراستاندارد بر سر سیاست و حکومت نمیتواند بر روی قامت تو که به زیبایی و زیبایی پوشیده شده، قرار بگیرد. آسمان به تو لباس خوشایندی برای سلطنت و فرمانروایی داده است.
گر ملک گشته تو نهاده است باک نیست
آید گهی که باز دهی خونبهای ملک
هوش مصنوعی: اگر تو به عنوان یک پادشاه شناخته شدهای، نگران نباش؛ روزی خواهد رسید که بتوانی بهای خون پادشاهیات را بپردازی.
رای تو بر فکند سر بوالفضول را
کاکنده بود گوش قبول از ندای ملک
هوش مصنوعی: نظر تو باعث سرنگونی بوالفضل شد، چرا که گوشش آماده شنیدن ندای فرمانروایی بود.
بسته است دست دشمن رو به فعال را
خاصه که شیر چرخ بود پیشوای ملک
هوش مصنوعی: دست دشمن نمیتواند به کار بیفتد، به ویژه وقتی که رهبری همچون شیر چرخ در اختیار ملک است.
ای مکتسب ز پایه قدرت علو چرخ
وی مقتبس ز شعله حزمت ضیای ملک
هوش مصنوعی: ای کسی که به واسطه نیرومندی قدرت، به کسب و کار مشغولی، و جهان به خاطر روشنی و گرمای وجود تو میدرخشد.
از مایه تو گشت توانگر امید عدل
وز سایه تو گشت همایون همای ملک
هوش مصنوعی: از سرمایه وجود تو امید به عدالت قوی شده و سایهی تو باعث سعادت و شکوهمندی پادشاهی گشته است.
تا چشم عالمی بتو روشن بود دهد
هر دم غبار موکب تو توتیای ملک
هوش مصنوعی: تا زمانی که چشم جهانی به تو روشن است، هر لحظه غبار پایگاه تو به عنوان الماس ملک (ارزشمند) محسوب میشود.
هر ملک پروری که بعدل تو مؤمن است
شاید که اعتماد کند بر وفای ملک
هوش مصنوعی: هر کسی که در کشورش به عدالت تو ایمان دارد، ممکن است بر وفای به عهد و پایداری حاکم اعتماد کند.
بر جمله ی ملوک زمان قهرمان بود
در دور دولت تو کمینه کدای ملک
هوش مصنوعی: در تمام دورانها، تو برترین و قهرمان میان پادشاهان هستی و در دورهای که در سلطنت قرار داری، به قدری قدرت و عظمت داری که به عنوان یک نماد برجسته شناخته میشوی.
جای از سرای خویش گزیدی تو را سزد
منت خدای را که نه ئی ناسزای ملک
هوش مصنوعی: در خانه خود جایی را انتخاب کردی و شایسته است که از خدای بزرگ سپاسگزار باشی که تو دیگر از ناپاکیهای ملک دور هستی.
تا بر سریر شرع بود اعتماد شرع
تا با سرای شرع بود انتمای ملک
هوش مصنوعی: تا زمانی که بر اصول و قوانین شرع تکیه باشد و این قوانین به منزله ی مقدسی برای ملک و دولت محسوب شوند، کشور در مسیر درست و مطمئنی قرار دارد.
مأمول ز اصطناع تو بادا مدار دین
مقصور بر ولای تو بادا، هوای ملک
هوش مصنوعی: امیدوارم که امیدها و آرزوهایم به دست تو برآورده شود و دین من نیز تنها وابسته به محبت و ارادت تو باشد.

اثیر اخسیکتی