شمارهٔ ۴۸ - مدح اتابک علاءالدین محمد
پای دار، ای کوی گردون زخم چوگان در رسید
هم نبردان را خبر کن، مرد میدان در رسید
عشق را گو، دیده مفرش دار، چون دلبر نشست
جسم را گو، دست درکش گیر، چون جان در رسید
منبر اسلام را، چون گل مرصع شد کمر
زانکه بحری با جهانی دُرّ و مرجان در رسید
شب رو معنی برست از، پیک ماه شب چراغ
چون شعاع شمع خورشید درخشان در رسید
در خط رمز خدائی، نقطه موهوم بود
فضل های ذوالجلالی بین، که برهان در رسید
دوش اگر چون شمع گریان بود عقل دل شده
بامدادان دلبرش، چون صبح خندان در رسید
خشک سال فاقه را گو، پیش کن دست سئوال
کز ربیع جود، نعمت های الوان در رسید
بشکن ای صراف، آنگه کفه میزان خویش
زانکه نقاد بصیر از آل او زان در رسید
مجلس عالی علاء الدین محمد کز شرف
رخش اقبالش بدین میدان و ایوان در رسید
صحن این میدان، ز بهر پای بوس منبرش
یکقدم بگذارد در ساعت بکیوان در رسید
بر مثال نامه طی کردند فرش کافری
چونکه توفیقش ز لشکرگاه ایمان در رسید
بی عیار رأی تو دان این دُرست آفتاب
قلب گردد چون بدارالضرب میزان در رسید
ار، ز ابری شکل سفره رشته در گردن ببرد
چون رخش ............ ایام را خوان در رسید
دامن مشرق بسی کوشید تا هنگام صبح
در کله داری باین کوی گرییان در رسید
شاد باش ای محسنی کز منزل احسان تو
شاعران را صد هزاران نزل و احسان در رسید
بر در قدرت، فلک میگفت، صدرا راه هست
کاین مرقع پوش سیاح لت انبان در رسید
گر دراندازی ردا چون مصطفی شرط است زانک
جانفشانی مر مدیحت را چو حسّان در رسید
در عراق آن جرّه باز نطق را بگشای بال
کز گریز وحشت آباد خراسان در رسید
این زمان با وی همی گوید زبان عقل بین
کان ثنا گوی سخنور از سخندان در رسید
گر تماشای در فردوس اعلی بایدت
پای از این دوزخ برون نه زانکه رضوان در رسید
تا که شعر آسان نماید از رهِ گشت عطا
هم معانی گشت جمع و هم به اوزان در رسید
شاعران را جمع گردان در جناب خویش از آنک
نوبت مشتی گران طبع پریشان در رسید
دست اعلی بر علی برکش همایون تخت را
هفت پایه دیگر از گردون گردان در رسید
شمارهٔ ۴۷ - مدح نجم الدین لاجین: گر، خاتم مردمی نگین داردشمارهٔ ۴۹ - مدح جمال الدین محمود بن عبداللطیف بن محمد بن ثابت خجندی: زهی بجان تو جاوید زنده جان خجند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پای دار، ای کوی گردون زخم چوگان در رسید
هم نبردان را خبر کن، مرد میدان در رسید
هوش مصنوعی: ای کوی زمین، زخمهای ناشی از مبارزات به تو رسیده است. حالا به جنگجوها خبر بده که دلیر مرد میدان آماده ورود است.
عشق را گو، دیده مفرش دار، چون دلبر نشست
جسم را گو، دست درکش گیر، چون جان در رسید
هوش مصنوعی: عشق را به چشم از یاد ببر، زیرا وقتی محبوب به کنار تو نشسته است، جسم را فراموش کن و فقط به او توجه کن. وقتی جان به تو نزدیک شد، دستش را بگیر و از او جدا نشو.
منبر اسلام را، چون گل مرصع شد کمر
زانکه بحری با جهانی دُرّ و مرجان در رسید
هوش مصنوعی: منبر دین اسلام مانند یک گل زیبا و زینتدار شده است، زیرا دریاهایی از مروارید و مرجان از عالم هستی به آن دست یافتهاند.
شب رو معنی برست از، پیک ماه شب چراغ
چون شعاع شمع خورشید درخشان در رسید
هوش مصنوعی: شب، با نور ماه روشن شد؛ گویی نور چراغی در دل شب بود و مانند پرتوهای خورشید، درخشندگیاش را به نمایش گذاشت.
در خط رمز خدائی، نقطه موهوم بود
فضل های ذوالجلالی بین، که برهان در رسید
هوش مصنوعی: در نشانههای الهی، نکتهای خیالی بود، تواناییهای خداوند بزرگ را ببین که دلیلی قوی به ما نشان داد.
دوش اگر چون شمع گریان بود عقل دل شده
بامدادان دلبرش، چون صبح خندان در رسید
هوش مصنوعی: دیروز شب، اگر عقل شمعوار میگریست و دل را به درد میآورد، اما صبح که دلبرش با خوشحالی و خنده رسید، دل او نیز شاد و فارغ شد.
خشک سال فاقه را گو، پیش کن دست سئوال
کز ربیع جود، نعمت های الوان در رسید
هوش مصنوعی: در سالهای خشک و بدون باران، از گرسنگی و کمبود صحبت نکن و سوال نکن، زیرا با آمدن بهار رحمت الهی، نعمتهای گوناگون به ما میرسد.
بشکن ای صراف، آنگه کفه میزان خویش
زانکه نقاد بصیر از آل او زان در رسید
هوش مصنوعی: ای صراف، اگر میخواهی به نیکی و درستی عمل کنی، در آن زمان که کفه ترازوی خود را میکنی، مراقب باش چون که ناقد دانا از آن خاندان در آنجا حاضر است.
مجلس عالی علاء الدین محمد کز شرف
رخش اقبالش بدین میدان و ایوان در رسید
هوش مصنوعی: مجلسی بزرگ و با شکوه بر پا شده که توسط علاء الدین محمد اداره میشود، و به دلیل خوش شانسی و موفقیتش به این میدان و محل آمده است.
صحن این میدان، ز بهر پای بوس منبرش
یکقدم بگذارد در ساعت بکیوان در رسید
هوش مصنوعی: در این شعر، اشاره به فضایی است که کسی به خاطر احترام به منبر و جایگاه آن، قدمی در این میدان برمیدارد و این کار در زمان خاصی، مانند زمانی که ستاره کیوان (زحل) به اوج خود میرسد، صورت میگیرد. به عبارت دیگر، شاعر به اهمیت و ارزش منبر و زمان دقیق انجام این عمل تأکید میکند.
بر مثال نامه طی کردند فرش کافری
چونکه توفیقش ز لشکرگاه ایمان در رسید
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که رنگ و حالت فرش کافران همچون نامهای است که بر آن باری زدهاند و این به خاطر این است که او موفقیت خود را از جبهه ایمان به دست آورده است. در واقع، این اشاره به این دارد که موفقیت و توفیق انسان، به ایمان و اعتقاد او بستگی دارد.
بی عیار رأی تو دان این دُرست آفتاب
قلب گردد چون بدارالضرب میزان در رسید
هوش مصنوعی: رأی بیارزش تو مانند یک گوهر درخشان میباشد که وقتی به چکش میرسد، حقیقت و ارزش واقعیاش نمایان میشود. در واقع، حقیقت قلب انسان باید با درخشش و وضوحی مانند خورشید نمایان شود، همانطور که در شرایط خاصی میزان و وزن واقعی اشیاء مشخص میشود.
ار، ز ابری شکل سفره رشته در گردن ببرد
چون رخش ............ ایام را خوان در رسید
هوش مصنوعی: اگر ابر به شکل سفرهای رشتهای را در گردن ببرد، چون رخش به میدان میآید ... ایام را به خواندهای به پایان میرسد.
دامن مشرق بسی کوشید تا هنگام صبح
در کله داری باین کوی گرییان در رسید
هوش مصنوعی: صبح زود، دامن مشرق (نور خورشید) خیلی تلاش کرد و با رسیدن به صبح، در نهایت به این کوچه، که پر از اشک و غم است، رسید.
شاد باش ای محسنی کز منزل احسان تو
شاعران را صد هزاران نزل و احسان در رسید
هوش مصنوعی: شاد باش ای محسنی، چرا که از خانه مهربانی و بخشش تو، شاعران بهرههای فراوانی به دست آوردهاند.
بر در قدرت، فلک میگفت، صدرا راه هست
کاین مرقع پوش سیاح لت انبان در رسید
هوش مصنوعی: در نزد قدرت و توانایی، عالم بزرگ میگفت که راهی وجود دارد و این گردشگر با لباس مخصوصش، در جستوجوی معانی دامنکشی به این مکان رسیده است.
گر دراندازی ردا چون مصطفی شرط است زانک
جانفشانی مر مدیحت را چو حسّان در رسید
هوش مصنوعی: اگر همانند پیامبر اسلام رخت خود را بر زمین بیندازی، شرط است، زیرا جانفشانی برای مدح تو مانند حسّان در مدح پیامبر، لازم است.
در عراق آن جرّه باز نطق را بگشای بال
کز گریز وحشت آباد خراسان در رسید
هوش مصنوعی: در عراق، آن پرنده آزاد صحبت میکند، چرا که از ترس و وحشت سرزمین خراسان دور شده و به اینجا آمده است.
این زمان با وی همی گوید زبان عقل بین
کان ثنا گوی سخنور از سخندان در رسید
هوش مصنوعی: در این زمان، عقل به او سخن میگوید، چراکه ستایشکننده و سخنور به سخنی عمیق و معنادار دست یافته است.
گر تماشای در فردوس اعلی بایدت
پای از این دوزخ برون نه زانکه رضوان در رسید
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به تماشای بهشت برسی، باید از این جهنم بیرون بروی، نه اینکه تنها به رضایت و آرامش فکر کنی.
تا که شعر آسان نماید از رهِ گشت عطا
هم معانی گشت جمع و هم به اوزان در رسید
هوش مصنوعی: شعر به راحتی معانی مختلف را به صورت جمعآوریشده و منظم ارائه میدهد و این به واسطهی لطف و بخشش الهی است که به ما رسیده.
شاعران را جمع گردان در جناب خویش از آنک
نوبت مشتی گران طبع پریشان در رسید
هوش مصنوعی: شاعران را به دور خود جمع کن، زیرا نوبت افرادی که دارای روحیه حساس و پر احساس هستند، فرا رسیده است.
دست اعلی بر علی برکش همایون تخت را
هفت پایه دیگر از گردون گردان در رسید
هوش مصنوعی: دست بلند خداوند، علی را به مقام بزرگی برساند و تخت را که هفت پایه دارد، به او عطا کند و این نعمت از آسمان به او رسیده است.