گنجور

شمارهٔ ۴۴ - مدح اتابک علاءالدین محمد خداوند مراغه

هرکه بر منهاج عزمی رای مقصد می‌کند
عزم درگاه علاءالدین محمد می‌کند
آنکه در هیجا به مار مقرعه با خصم ملک
کار رمح خطی و تیغ ممهد می‌کند
نام میمونش که بر چهر قمر منقوش باد
ملک را فرمان‌پذیر شرع احمد می‌کند
در نسب قیصرنژاد آمد سکندروار از آن
بر ره یأجوج فتنه خنجرش سد می‌کند
از مکارم بال‌های وعده بیرون می‌پرد
در ممالک رخنه‌های فتنه منسّد می‌کند
در حریم دست او کلک خط‌آور سال و ماه
عشقبازی‌ها که با شمشیر امرد می‌کند
لطف طبعش در بیان انموذج جان می‌نهد
حذراتش در ظفر خاصیت حد می‌کند
نهمت بی‌مثلی او هر نفس در کوی و هم
عقل مؤمن را در او صد بار مرتد می‌کند
خاک با اعصار کام تو به بازار رواج
ای بسا، طین را که بر ناموس عسجد می‌کند
باغبان فتح چون مشاطگان از خون خصم
چهره نیلوفر تیغش مورد می‌کند
ماه اگر حمل سلاحش را نمی‌بندد نطاق
خور چرا داغ سیه فامش مزرد می‌کند
با نسیم خلق او در باغ صد صاحب قبول
صحبدم گلشن ره آورد صبا، رد می‌کند
ابر، در گرداب خوش از غصه قهرش نشست
کآتش سرکش بر او، بیداد بی‌حد می‌کند
در بیان آن چیرگی دارد، که چون کلک حکیم
صورت معقول محسوس مشاهد می‌کند
از نصاب لفظ تو هر شب فلک یابد زکات
زان به مروارید ترصیع زبرجد می‌کند
جوهر قابل چو از اقبال او تشریف یافت
جلوه هردم در زبر پوش مجدد می‌کند
چون به تیغ او رسد، بکر ظفر، بلقیس‌وار
کشف ساق از ساحل صرح ممرد می‌کند
بر در او روح رستم می‌پزد سودا، از آن
تا سپر داری سرهنگان مفرد می‌کند
ز آب تیغ او حشر کرده است باد سست‌کوش
در دغاز آن شیر رایت را مؤبد می‌کند
ای ز فر و قدر جایی، کآسمانت پایگاه
با هزاران شرمساری، فرق فرقد می‌کند
عدل تو، چون سر و پیرای طبیعت سال و ماه
خفته کان را می طراز تا سهی‌قد می‌کند
زو به عهد چون تویی ابر مؤبد لاف جود
برق شمشیر تعصب، زان مجرد می‌کند
باد هم، در عزم سدّ پای بند خصم توست
کز حباب آب صد زنجیر مورّد می‌کند
در بهاران خلق و خلقت عرض لشکر می‌دهد
راد سرو، آنجا به قامت کار مطرد می‌کند
تا بمالد در قدمگاه تو اعنی آسمان
ماه نو قد، خم به خم سر تا قدم خد می‌کند
گنبد پر دیده را، عدلت به میل صبحدم
توتیای خواب در جفن مشدد می‌کند
عهد میمون تو، عقلا، دور دور است از فنا
زان که عدلت با بقا عهدی مؤکد می‌کند
شاد باش ای آنکه اقبالت نطاق ماه را
همدم تارک میان ماه اعبد می‌کند
جفن انصاف تو تیغ فتنه بیداد را
چون حدق را، جفن خواب‌آلود معهد می‌کند
باد عیسی در دمم، بین، آب حیوان در قلم
این همی‌بخشد حیات و آن مخلد می‌کند
کللک صورت ساز من انباز نفس ناطقه است
آنچنان کز یک سخن پنجه مجلد می‌کند
خصم افعی سار داند کاین گهر در سلک نظم
گرچه یاقوت است تأثیر زمرد می‌کند
ذکر باقی را، حکیمان عمر سرمد خوانده‌اند
وین سخن عمری است که ذکر تو سرمد می‌کند
تا به استثنای الاله رود از لا اله
هر زمان کاو، افتتاح لفظ اشهد می‌کند
دایم آن خواهم، که هر شب زنگی اعلای تو
تیغ تو لختی، فراز خواب مشهد می‌کند
گو همه خورشید جای مرقد عز تو باد
تا گل صاحب‌جمال از غنچه مرقد می‌کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هرکه بر منهاج عزمی رای مقصد می‌کند
عزم درگاه علاءالدین محمد می‌کند
هوش مصنوعی: هر کسی که با اراده و تصمیم جدی به سوی هدفی گام بر می‌دارد، در واقع به درگاه و مقام عالی محمد علاءالدین نیز می‌رسد.
آنکه در هیجا به مار مقرعه با خصم ملک
کار رمح خطی و تیغ ممهد می‌کند
هوش مصنوعی: کسی که در هر مکان با دشمنان خود به مانند یک شمشیرزن ماهر عمل می‌کند و با ترفندهای خود حریف را شکست می‌دهد، نشان از مهارت و شجاعت او دارد.
نام میمونش که بر چهر قمر منقوش باد
ملک را فرمان‌پذیر شرع احمد می‌کند
هوش مصنوعی: نام میمونش که بر چهره‌ی ماه نقش بسته، باعث می‌شود که پادشاهی در برابر قوانین دین احمد تسلیم شود.
در نسب قیصرنژاد آمد سکندروار از آن
بر ره یأجوج فتنه خنجرش سد می‌کند
هوش مصنوعی: در میان نسل قیصر، مانند سکندر، بر سر راه یأجوج، فتنه و نفاقی به وجود می‌آید که همچون سدی، مانع و مانع‌تراشی می‌کند.
از مکارم بال‌های وعده بیرون می‌پرد
در ممالک رخنه‌های فتنه منسّد می‌کند
هوش مصنوعی: از ویژگی‌های خوب و بلندپروازی‌ها، وعده‌ها به اوج می‌پرند و در سرزمین‌ها، راه‌های آسیب و فتنه را مسدود می‌کنند.
در حریم دست او کلک خط‌آور سال و ماه
عشقبازی‌ها که با شمشیر امرد می‌کند
هوش مصنوعی: در فضای محبت او، خط و نشان عشق و روزهای عشق‌ورزی او به زیبایی کشیده شده است، گویی که با شمشیری از جنس زیبایی، بازی عشق می‌کند.
لطف طبعش در بیان انموذج جان می‌نهد
حذراتش در ظفر خاصیت حد می‌کند
هوش مصنوعی: سخن دلنشین او طوری است که روح را آرامش می‌بخشد و جاذبه‌هایش به گونه‌ای است که نعمت‌های خاص و برتری‌ها را پدید می‌آورد.
نهمت بی‌مثلی او هر نفس در کوی و هم
عقل مؤمن را در او صد بار مرتد می‌کند
هوش مصنوعی: تلاش و اراده‌ی او بی‌نظیر است و در هر لحظه در کنار او می‌توان خود را به چالش کشید، به طوری که حتی عقل یک مؤمن هم در برابر او دچار تردید می‌شود.
خاک با اعصار کام تو به بازار رواج
ای بسا، طین را که بر ناموس عسجد می‌کند
هوش مصنوعی: خاک به مرور زمان می‌تواند جنبه‌های مختلفی از خود را نشان دهد، و چه بسا این خاکی که ما به آن توجه نمی‌کنیم، در نهایت به چیزی باارزش و با نام نیک تبدیل شود.
باغبان فتح چون مشاطگان از خون خصم
چهره نیلوفر تیغش مورد می‌کند
هوش مصنوعی: باغبان با پیروزی مانند آرایشگران، با دقت و مهارت از خون دشمنان، چهره‌ی گل نیلوفر را تزئین می‌کند و تیغش را بر آنها می‌کشد.
ماه اگر حمل سلاحش را نمی‌بندد نطاق
خور چرا داغ سیه فامش مزرد می‌کند
هوش مصنوعی: اگر ماه به زینت سلاحش نمی‌پردازد، چرا خورشید با رنگ سیاه خود، اثر داغی بر دل انسان نمی‌گذارد؟
با نسیم خلق او در باغ صد صاحب قبول
صحبدم گلشن ره آورد صبا، رد می‌کند
هوش مصنوعی: با نسیم خوشایند او در باغی پر از زیبایی و خوشبو بودن، صد نفر از اهل کمال و معرفت را به خود جذب کرده‌ام. نسیم صبحگاهی، پیام‌آور زیبایی‌های این باغ، راهی به من می‌دهد.
ابر، در گرداب خوش از غصه قهرش نشست
کآتش سرکش بر او، بیداد بی‌حد می‌کند
هوش مصنوعی: ابر در میان غم و اندوه خود، از شدت ناراحتی به زمین نشسته است. آتش خشم و طغیانی که بر او می‌جهد، به شدت او را عذاب می‌دهد.
در بیان آن چیرگی دارد، که چون کلک حکیم
صورت معقول محسوس مشاهد می‌کند
هوش مصنوعی: در اینجا به توانایی بیان کردن یک فکر تاکید شده است، به گونه‌ای که وقتی یک اندیشمند با دقت به یک چیز واقعی نگاه می‌کند، می‌تواند آن را به طور شفاف و روشن توصیف کند.
از نصاب لفظ تو هر شب فلک یابد زکات
زان به مروارید ترصیع زبرجد می‌کند
هوش مصنوعی: هر شب آسمان از زیبایی و کلام تو سرشار می‌شود و مانند جواهرات گرانبها به خوشنویسی و زینت می‌پردازد.
جوهر قابل چو از اقبال او تشریف یافت
جلوه هردم در زبر پوش مجدد می‌کند
هوش مصنوعی: زمانی که جوهر گران‌قدر و باارزش از لطف و توجه او بهره‌مند می‌شود، همچنان هر لحظه خود را به نمایش می‌گذارد و خود را در معرض دید قرار می‌دهد.
چون به تیغ او رسد، بکر ظفر، بلقیس‌وار
کشف ساق از ساحل صرح ممرد می‌کند
هوش مصنوعی: زمانی که عشق و قدرت او به اوج برسد، زیبایی و شگفتی‌هایی نمایان می‌شود که مانند بلقیس، ملکه‌ای مشهور، می‌تواند تمام پرده‌ها و موانع را کنار بزند و دنیای جدیدی را به نمایش بگذارد.
بر در او روح رستم می‌پزد سودا، از آن
تا سپر داری سرهنگان مفرد می‌کند
هوش مصنوعی: در برابر او، جان رستم در حال تفکر و تفکر است. از این‌رو، کسانی که سپر دارند، فرماندهان را به صورت جداگانه و غیر جمعی در نظر می‌گیرند.
ز آب تیغ او حشر کرده است باد سست‌کوش
در دغاز آن شیر رایت را مؤبد می‌کند
هوش مصنوعی: باد ضعیف و سست، از آب تیزی که او دارد، حیات و جنب و جوش ایجاد کرده و در برابر آن شیر، پرچم را به مانند یک روحانی تقدیس می‌کند.
ای ز فر و قدر جایی، کآسمانت پایگاه
با هزاران شرمساری، فرق فرقد می‌کند
هوش مصنوعی: ای تو که به خاطر عظمت و احترام جایگاه بلندی داری، آسمانت به گونه‌ای است که با هزاران شرم، خلق و خوی تو را از دیگران متمایز می‌کند.
عدل تو، چون سر و پیرای طبیعت سال و ماه
خفته کان را می طراز تا سهی‌قد می‌کند
هوش مصنوعی: عدالت تو، مانند شکل و آرایش طبیعی سال و ماه، خوابیده است و آن را با زیبایی خاصی نظم می‌دهد تا به قامت بلند و خوشانس تبدیل شود.
زو به عهد چون تویی ابر مؤبد لاف جود
برق شمشیر تعصب، زان مجرد می‌کند
هوش مصنوعی: به خاطر وجود تو، همچون بارانی که از آسمان نازل می‌شود، انفاق و generosity را رواج می‌دهی و در برابر تعصبات مثل شمشیر قد علم می‌کنی و از آن دور می‌شوی.
باد هم، در عزم سدّ پای بند خصم توست
کز حباب آب صد زنجیر مورّد می‌کند
هوش مصنوعی: باد نیز در حال تلاش است تا مانع و رقیب تو را متوقف کند، همان‌طور که در اثر حباب‌های آب، صد زنجیر به حرکت درمی‌آید.
در بهاران خلق و خلقت عرض لشکر می‌دهد
راد سرو، آنجا به قامت کار مطرد می‌کند
هوش مصنوعی: در بهار، درخت سرو با زیبایی و قد رسا خود جلوه‌ای از قدرت و شکوه را به نمایش می‌گذارد، به گونه‌ای که دیگر نماها و موجودات طبیعی به او احترام می‌گذارند و تحت‌الشعاع آن قرار می‌گیرند.
تا بمالد در قدمگاه تو اعنی آسمان
ماه نو قد، خم به خم سر تا قدم خد می‌کند
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره به زیبایی و لطافت ماه نو و تاثیر آن در شکل و شمایل او دارد. گویا آسمان در پی جلب توجه و قدردانی از زیبایی‌های شما، از سر تا قدم شما را می‌ستاید و به نوعی به شما احترام می‌گذارد.
گنبد پر دیده را، عدلت به میل صبحدم
توتیای خواب در جفن مشدد می‌کند
هوش مصنوعی: چشم‌های خسته از خواب را، عدل و انصاف تو در آغاز صبح به گونه‌ای آرام می‌کند که خواب به آرامی بر آن چیره می‌شود.
عهد میمون تو، عقلا، دور دور است از فنا
زان که عدلت با بقا عهدی مؤکد می‌کند
هوش مصنوعی: عهد خوش‌ یمن تو، ای عقل‌ها، از نابودی دور است، زیرا عدالت تو با بقای دائم، پیمانی محکم و استوار برقرار می‌سازد.
شاد باش ای آنکه اقبالت نطاق ماه را
همدم تارک میان ماه اعبد می‌کند
هوش مصنوعی: خوشحال باش ای کسی که بخت و اقبال تو به اندازه‌ای است که حتی زیبایی‌های ماه نیز به خاطر تو به تحسین واداشته می‌شوند.
جفن انصاف تو تیغ فتنه بیداد را
چون حدق را، جفن خواب‌آلود معهد می‌کند
هوش مصنوعی: چشمان بیدار و عادل تو مانند تیغی است که فتنه و ظلم را به راحتی قطع می‌کند، مانند این که خواب آلودگی به چشمان خسته اجازه نمی‌دهد که به درستی بینند.
باد عیسی در دمم، بین، آب حیوان در قلم
این همی‌بخشد حیات و آن مخلد می‌کند
هوش مصنوعی: در وجود من، نسیمی از عیسی جاری است که به من حیات می‌بخشد و همچنین آب حیات در قلم من وجود دارد که باعث جاودانگی می‌شود.
کللک صورت ساز من انباز نفس ناطقه است
آنچنان کز یک سخن پنجه مجلد می‌کند
هوش مصنوعی: تو با زیبایی‌ات، مانند هنرمندی که صورت می‌سازد، با سخن گفتن نفس را به حرکت درمی‌آوری. آن‌چنان که از یک جمله می‌توان داستانی پیچیده و زیبا ساخت.
خصم افعی سار داند کاین گهر در سلک نظم
گرچه یاقوت است تأثیر زمرد می‌کند
هوش مصنوعی: دشمن مار سمی می‌داند که هرچند این گوهر در نظم زیبا همچون یاقوت است، اما تأثیر آن به‌گونه‌ای است که همچون زمرد عمل می‌کند.
ذکر باقی را، حکیمان عمر سرمد خوانده‌اند
وین سخن عمری است که ذکر تو سرمد می‌کند
هوش مصنوعی: حکیمان عمر جاودانی را به یاد آوردن نام خداوند می‌دانند و این بیان نشان‌دهنده‌ی عمری است که یاد تو آن را جاودانه می‌سازد.
تا به استثنای الاله رود از لا اله
هر زمان کاو، افتتاح لفظ اشهد می‌کند
هوش مصنوعی: به جز خداوند، هیچ چیزی وجود ندارد و هر زمان انسان با گفتن «شهادت می‌دهم» این حقیقت را آغاز می‌کند.
دایم آن خواهم، که هر شب زنگی اعلای تو
تیغ تو لختی، فراز خواب مشهد می‌کند
هوش مصنوعی: من همیشه آرزو دارم که هر شب زنگی از صدای تو، تیغ تو را برهنه کرده و بر فراز خواب مشهد به اهتزاز درآید.
گو همه خورشید جای مرقد عز تو باد
تا گل صاحب‌جمال از غنچه مرقد می‌کند
هوش مصنوعی: به همه خورشیدها می‌گویم که در مکان آرامش و وجاهت تو باشند، تا گل زیبای تو از غنچه‌ای که در دل دارد، بیرون بیاید.